قاضی زاده هاشمی: رقیبم رضاخان است
به گزار ش اقتصادنیوز به نقل از فارس، کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری گفت: از من پرسیدند رقیب شما در انتخابات کیست؟ گفتم رقیبم رضاخان است. چون نهاد اداره کشور برخاسته از رضاخان است و ادامه پیدا کرده است و آمده ام نهاد ۱۰۰ساله رضاخانی را به هم بریزم. آموزش و پرورش و کنکور و سربازی و بانک و سازمان برنامه و بودجه رضاخانی هست و بعد از اینکه انقلاب ترومنی و نظریات الوین تافلری هم به کشور آمد تشدید شد.
متن مشروح گفتوگوی امیر حسین قاضی زاده هاشمی را در ذیل بخوانید:
شما مدتی عضو یکی از احزاب و گروههای سیاسی به نام جبهه پایداری بودید؛ آیا هنوز در این حزب سیاسی هستید؟
بنده یک فرد سیاسی با سابقه طولانی کار سیاسی و اجتماعی در کشور هستم که بخش عمده اش به خاطر وجود یک پدر و مادر انقلابی بوده و از قبل انقلاب شروع شده و بعد انقلاب هم چه در طول انقلاب و چه در مبارزه با منافقین با لیبرال های قبل انقلاب و چه با جریانات انحرافی فکری که تحت عنوان جریانات طرفدار آقای منتظری ادامه یافته است. من سال ۹۲ سخنگوی جبهه پایداری و به مدت حدود یک سال عضو شورای مرکزی جبهه پایداری بودم ولی چندین سال است که توفیق حضور در بین دوستانمان را از دست دادهام. دلیلش هم این هست که هم مشغلهام زیاد است و هم علاقهمندم که مواضع مستقلتری بگیرم و چندین سال است توفیق حضور و همراهی با دوستان عزیزمان در جبهه پایداری را ندارم. در انتخابات اخیری که آقایان انجام دادند، شاکله شورای مرکزیشان کلا تغییر یافت و عذر ما را کاملا پذیرفتند که نمیتوانیم در خدمتشان باشیم.
با این توصیفات شما کاندیدای این حزب محسوب نمیشوید؟
من کاندیدای هیچ حزبی نیستم. با اینکه یک آدم دارای شناسنامه کاملا سیاسی و مواضع کاملا روشن هستم و مواضع روشنی گرفتم که بر آن مواضع هستم، ولی چون معتقدم در ریاست جمهوری کارکرد جریانات سیاسی مناسب نیست و مشکلات ما در حوزه دیگری هست، خودم را به عنوان فردی که با موضع جناحی ـ سیاسی میخواهد وارد انتخابات شود نمیبینم و بیشتر دنبال اصلاحات در حوزه های اجتماعی و اقتصادی با غلبه موضوعات اجتماعی هستم. در سه سال اخیر مواضع من ناظر به مسائل اجتماعی هست و از بحث اتباع و مشکوکالتابعین بگیرید تا قضیه بورس و امثال اینها را دنبال کردهام چون امروز کمک به انقلاب حل مسائلی هست که مردم درگیر آن هستند و این درگیری سیاسی نیست.
از حوزههای اجتماعی چقدر شناخت دارید؟
کسی که نماینده مجلس میشود بهخصوص اگر دراز مدت باشد و مثل بنده دبیر اول هیات رئیسه باشد که مرکز تهیه همه قوانین است و نظام کارشناسی ای که پشت این است و کسی که ۹ دوره عضو کمیسیون تلفیق بودجه است و بودجه را تنظیم میکند و جزو هیات نگارنده دو قانون برنامه پنجم و ششم و جزو نویسندگان نقشه جامع علمی کشور و جزو تهیهکنندگان سیاستهای کلی بخشی از بخشها در مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو شورای عالی اداری و شورای مقابله با تحریم ها و ستاد ملی کرونا و شورای ستاد مقابله با مفاسد اقتصادی هست، یک نگاه ۳۶۰ درجه پیدا میکند. جایگاهی که امثال بنده دارند به خاطر طولانی مدت بودن و در تماس بودن با مسائل متنوع و مختلف و مجبور بودن برای مداقه کردن و فهمیدن و شنیدن حرف کارشناسان و پیگیری برای اینکه چرا اینها به نتیجه نمیرسند، در جایگاهی تنظیم کننده هست و مجبور میشویم که عمیق شویم.
بنابراین برخلاف چیزی که گفته میشود، نمایندگی مجلس آدم را چندوجهی بار میآورد و نسبت به مجموعه موضوعات کشور دارای یک بینش میکند و یک نگاه به آدم میدهد. چون من سابقه کار اجرایی قبل از آمدنم به مجلس دارم. این بینش نگاه بخشی را از آدم می گیرد و نگاه کلان به آدم میدهد. هرکدام از مدیران اجرایی در یک بخش متخصص هستند و کسی که در حوزه زیربنایی هست نمیتواند با حوزه فرهنگ و سیاست خارجه ارتباط برقرار کند ولی نمایندگان مجلس که مدیریت کلان را برعهده دارند و درگیر کمیسیونها نیستند مجبورند به همه موضوعات متوازن و در کنار هم نگاه کنند و منابع کشور در بودجه محدود است چون من حدود ۱۰ بودجه بستهام. اولا باید بفهمی منابع چرا محدود است پس به سیاست خارجی و نظام مالیاتی و فروش داراییها و خیلی چیزهای دیگر مثل اوراق و فاینانس وصل میشوی. بعد میخواهید هزینه را تعریف کرده و منابع را بین همه دستگاههایی که همه شان هم مهم هستند توزیع کنید. هم نیروی انتظامی و هم ارتش و هم سپاه و هم مرزبانی و هم حوزه علمیه و هم سینما و هم بهزیستی و معلولین و هم آموزش و پرورش مهم هستند و نمی توانیم بگوییم هیچ جا مهم نیست و متغیرهای زیادی روری زندگی انسان اثر میگذارند.
حال باید ببینیم اولویت کدام است؟ اولویت در توزیع منابع هست و باید درگیر جهت دهی و فشار نشوی. آن قدر بحث ها تکرار می شود که آنهایی که درگیر این بحثها هستند بیش از کارشناسان دستگاهها در آن حوزه عمیق میشوند. می توان گفت جایگاهی که نگاهی راهبردی به افرادی که در آن هستند میدهد، مجلس است.
به بحث قبلی برگردیم. شما در مورد نسبتتان با جریانهای سیاسی گفتید. الان دو ساز وکار انتخاباتی در جریان انقلابی یا اصولگرایی وجود دارد. نسبت شما با این دو ساز و کار انتخاباتی چیست؟
قاضی زاده هاشمی: من خودم را جزو نیروهای انقلاب میدانم و هیچوقت باعث به خطر افتادن آرمانهای بچههای انقلابی نخواهم شد و خودم را در موضعی نمیدانم که محاجّه کنم چون مسئله را در اینجا نمیدانم و این را آدرس غلط میدانم. به همین دلیل هم در حاشیه ایستاده ام و خودم را درگیر نمی کنم چون مسئله این نیست و این را درست کرده اند تا دوباره کار خودشان را درست کنند.
چه چیز را درست کرده اند؟
همین اختلاف و اینکه چه کسی باشد و چه کسی نباشد و وصل به کدام گروه باشد چه ارزشی دارد. اینها کلی مسئله و حاشیه و ضدحاشیه است. انتخابات در ایران تبدیل به برچسب زدن و قضاوت کردن شده و تحلیل حاشیه است نه متن. در حالی که در ریاست جمهوری، متن چیز دیگری هست.
اینها فرع هم نیستند و به اعتقاد من حاشیه بر فرع هستند. بنده خودم را جزو جریان انقلابی می دانم ولی هیچ ارتباط تشکیلاتی و سازماندهی شده با هیچ گروه و جریان سیاسی موجود در انتخابات ۱۴۰۰ندارم.
و نخواهید داشت؟
الان برخی از اشخاص من را دعوت می کنند و وظیفه بنده است که با آنها گفتوگو کنم و این کار را میکنم. چه داخل و چه بیرون شورای ائتلاف و وحدت از من سوال میکنند. بالاخره وقتی میگویم من در انتخابات اصلح هستم باید دلیل داشته باشم و اینکه چگونه فکر میکنم و برنامههایم چیست و تیمی که میخواهم بچینم چگونه است. این گفتوگوها شکل میگیرد و تعداد زیادی دعوت از من صورت گرفته و یا من درخواست گفتوگو با عدهای را کردهام. این با اینکه بگویید من میخواهم بروم و خودم در یک سازمان جای دهم متفاوت است. ممکن است بعدا برخی از اشخاص و جریانات از آدم حمایت کنند و این موضوع دوم است. بنده دست کسی را که از نیروهای انقلابی و معتقد به نظام و رهبر انقلاب باشد و بخواهد کمک کند میبوسم چون میخواهد به تشخیص مردم کمک کند ولی خودم را در چنین چارچوبی تعریف نمیکنم.
این دیدارهای با چه کسانی بوده است؟
بیشتر با اشخاص بوده و تاکنون با گروه نبوده است.
اگر شروطی برای حمایت مثل بحث کابینه داشتند شما حاضرید؟
من به مدلی برای کابینه رسیده ام و یک اندیشکده داریم که دو سال کار کردهایم. ما یک نظریه داریم و براساس نظریه مدل داریم و براساس مدل راهبرد داریم و بر اساس آن برنامه اجرایی و براساس آن به نظام شایستگی مدیران رسیدهایم. مکانیزمی داریم که شرطبردار نیست و خود رئیس جمهور فقط می تواند رئیس دفترش را انتخاب کند و وزرا و استانداران در مکانیزم انتخاب میشوند.
این مکانیزم چگونه است؟
۵۵۵ پست راهبردی دولت از استاندار به بالا را شناسایی و کدبندی کردهایم و نظام شایستگی برای آن ها درآورده شده و سایتی به نام دولت جوان بالا میآید و کسانی که سابقه مدیریت میانی دارند بارگذاری و در این سایت معرفی میشوند. اینها استعلام می شوند و باید معلوم شود عقبه فکریشان نسبت به انقلاب اسلامی چگونه است. بعد آزمون تفکر انتقادی و مدیریت مشارکتی و قدرت رهبری و «آیکیو و «ایکیو» گرفته میشود. شبیه به آزمونهایی که در انتخابات مجلس برای نمایندگان مجلس گرفته شد که البته به روز شده و توزیع شده است. بعد از این باید در آخر خرداد ۱۴۰۰ و بعد از انتخابات به دو تا سه برابر لیست مورد نیاز باید برسیم. دو ماه زمان برای آموزش این سه برابر داریم. ما یک طراحی راهبردی برای برنامه های دولت داریم که روی این تیم قرار میدهیم. این سه برابر به یک برابر در هماهنگی و هارمونی تیمی بعلاوه هماهنگی با برنامه دولت درمیآید و بعد به مراکز قانونی که باید تایید شوند میروند.
گاهی ممکن است به دو یا سه نفر برسیم. اجماع و میزان محبوبیت و یا طرفدارانی که در کارکنان یا ذینفعان آن مجموعه دارد ملاک انتخاب میشود. این یک مدل است و رئیس جمهور به جز رئیس دفتر فرد دیگری را انتخاب نمیکند.
الان این افراد انتخاب شده اند؟
در حال کار هستند و تیمی کار میکنند و سایت را بالا آوردند. ما هم برنامه و هم این مجموعه را به همه کاندیداهای انقلاب عرضه می کنیم و می گوییم به آن بپیوندند. دو فایده دارد. اولین اینکه نیروهایی که آنها می شناسند وارد این جریان میشوند و دوم این است که این کار برای یک نفر نمیماند و هرکس رئیس جمهور شد بستری هست که می تواند از آن استفاده کند. کار اندیشکده ما هلدینگی بوده و گفتمان متعلق به ما هست. بعد دیدیدم مثلا در بخش مسکن چه کسی کار بهتری کرده و مدلمان را به او ارائه کردیم و روش سناریوی اجرایی اش را مبتنی بر مدل ما تغییر داده است. این برنامه متعلق به اندیشکده ای هست که ما با آن کار می کنیم. بیش از ۱۰۰ نفر به عنوان حلقه اول با ما کار می کنند و مثلا در حوزه نظام تولید تیمی که روی این ماجرا کار کرده اند خودشان ۱۵۰ نفر هستند ولی ۵ یا ۶ نفر با ما کار میکنند و دو سال است که روی این موضوع کار میکنیم.
در مورد تیمی که این کار را می کند جزئیات بیشتری می دهید که اینها متخصصان چه حوزه های هستند.
ما یک هیات علمی داریم و نشستهای مکرری با خیلی از اندیشکدهها داشته ایم. ما براساس جدول «آیسیک» به یک مدل رسیدیم و طراحی ما برای رسیدن به اهداف گام دوم ۲۰ساله است و در این ۲۰سال باید ۱۰۰سیستم و زیرسیستم دچار انقلاب بنیادین شوند و در ۵ دولت گامبندی و اولویتبندی شوند. داستان ما انتخاب یک رئیس جمهور نیست بلکه انتخاب یک مکتب دولت است و مسیری برای رسیدن به نقطه تمدنیای هست که در بیانیه گام دوم ذکر شده است. ما بر اساس مدل رتبه بندی جدول آیسیک به ۱۹ موضوع اصلی و مقداری نظام شایستگی رسیدهایم و این ۱۹ تا را هم اولویتبندی کردهایم و این اولویتبندی هم بر اساس رتبه زمانی هست.
اصل اساس کار قرار است به وسیله مردم و با مردم به نتیجه برسد و مردم هم به عنوان شرکای دولت به دنبال مسئله و نیاز خود هستند و باید بین برنامه تحلیل، کارشناسی و رضایت و فهم مردم تقاطعگیری کنیم و به نقاط مشترک برسیم که اینها رتبهبندی زمانی میشود. ممکن است شما بگویید در حوزه فرهنگ مثلا فرهنگِ کار مهمتر از اصلاح بنگاههای اجرایی است ولی به لحاظ مرتبه اجرایی اول باید از اینجا شروع کنیم. به این ۱۹ مورد می پردازیم و برای هرکدام از اینها سناریو و برنامه اجرایی تنظیم کرده ایم و معلوم است.
۸ موضوع اولیه حدود ۵۰۰پروژه است که۲۰۰پروژه از آن دارای اهمیت بالا هستند که ۲۸۶مدیر پروژه دارند که باید سوار کار شوند و یک نظام کنترل پروژه داریم که اینها را کنترل و مدیریت کنیم.
در مورد جزئیات دولت مردم هم بفرمایید.
اسم دولت ۴ ساله ما «دولت اعتماد» است. ما یک برنامه ۲۰ساله و یک برنامه ۴ساله داریم. «دولت مردم» برنامه راهبردی ماست و برنامه اجرایی ما دولت اعتماد است و نظام فکری ما «فصل پروانگی» است. وقتی بگویید دیباچه مواضع ما چه چیزی هست می گویم فصل پروانگی است و اگر بگویید اندیشه تغییرت در نظام مدیریت کشور چیست، میگویم دولت مردم است و اگر بگویید برنامه اجرایی برای مسکن و گوشت و مرغ و ... چیست، اینها برنامه دولت اعتماد است و اینها قرار است به صورت کتابچه چاپ شود.
در برنامه دولت اعتماد به چه اولویت هایی رسیده اید و اگر دولت دست شما برسد چه حوزه ای را مدنظر قرار میدهید؟
اصلیترین اولویت ما کاهش هزینه خانوار است. ۴۷ درصد میانگین هزینه خانوار ایرانی مسکن است و بعد از مسکن، غذا و بعد پوشاک و بهداشت و حمل نقل است. پس وقتی میگوییم میخواهم هزینه خانوار را کاهش دهم، باید قدرت خرید را افزایش دهم. یا درآمد خانواده را زیاد کنم و یا هزینه ها را کم کنم و ما هردو را انجام میدهیم. بعد میگویید برای مسکن به عنوان جدیترین مسئله چه میخواهید کنید؟
سه مسئله بی مسکنها، بدمسکنها و عدم پرداخت هزینه مسکن مناسب به عنوان مسکن اجاره داریم و باید برای همه اینها برنامه داشته باشیم.۴.۵ میلیون کمبود مسکن داریم و آیا می توانیم این تعداد را در ۴سال بسازیم و این مسکن را با چه مکانیزمی و از چه طریقی می خواهیم بسازیم. بدمسکنی یعنی کیفیت مسکن مناسب نیست. بعد اجاره و نسبت آن با هزینه خانواده هست که برای هر سه تای اینها برنامه داریم. البته این را روی بافت فرسوده گذاشته و گفته ایم همزمان با حل مشکل مسکن بافت فرسوده را اصلاح کنیم و احیای کالبدی انجام دهیم و اینها برنامهای هستند که همزمان موضوعات دیگری را هم که به عنوان آسیب وجود دارند را اصلاح میکنند.
البته مدل انجامش راهبرد دولت ـ مردم است. ما دو نوع حاکمیت در قانون اساسی داریم که حاکمیت الله و مردم است که حاکمیت مردم در طول حاکمیت الله است و مسیر تحقق اهداف اسلامی و الهی مردم هستند. پس ساز و کار و مدل این نظام واسپاری کارها به نهادهای مردمی هست. پس یکی از اصلیترین کارها اصلاح نظام اداری هست. من در دولت اعتماد از یک طرف به صورت افقی نظام اداری را اصلاح میکنم و بصورت عمودی موضوعات مردم را اصلاح میکنم و نظام اداری به سمت دولت مشارکتجو حرکت می کند و دولت و مردم شرکای امر میشوند و با هم تصمیم و اجرا می کنند.
۴ وظیفه تصمیم گیری، اجرا، نظارت و پاسخگویی وظیفه دولت است و مردم در این ۴تا شریک میشوند ولی پاسخگو دولت است. در گام بعدی دولت مشارکتجو مقرراتگذار میشود و اجرا را به مردم و نهادهای مردمی واگذار میکند. در دولت بعدی دولت ناظر میشود و مقرراتگذاری را هم به نهادهای مردمی واگذار میکند و دولت بعدی نیز تسهیلگر میشود و نظارت را هم واگذار میکند. در دولت مردم پاسخگویی هم واگذار می شود و نهادهای مردمی پاسخگو هستند و دولت به عبارتی هماهنگ کننده میشود. پس در فاز افقی مدل اداره کشور را تغییر می دهد و در فاز عمودی به موضوعاتی چون مسکن و کشاورزی و بهداشت و درمان میپردازد.
مردم نگران و معتقد هستند که راه حلی برای فضای فعلی وجود ندارد و شما معتقدید راه حل وجود دارد.
راه حل سریع وجود دارد.
شما مدیرانی دارید که این راه حل ها را اجرایی کنند؟
بله داریم. حضرت آقا میفرمایند دولت جوان حزب الهی بیاید که تحول عظیمی در نظام مدیریت کشور ایجاد کند که غصه ها تمام شود. این را کسی می گوید که بیشترین احاطه را به موضوعات کشور دارد. ولی چینشش مهم است که بتوانید از افراد در جای خودش استفاده کنید. کار رئیس جمهور نوعی رهبری و مدیریت کلان است و باید بتواند اجزای اجرایی را با مجموعه پارادایم نظام و قانون اساسی و بین خودشان هماهنگ کند و در یک مسیر به نتیجه برسد. به همین دلیل رئیس جمهور شخص دوم کشور و رئیس شورای امنیت ملی و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی و ... است چون کارش هماهنگسازی و حرکت به سمت هدف مشترک است.
می توانید از عامل انسانی موثر خوب یا بد استفاده کنید و خروجی خوب از آن بگیرید. اگر پارادایم تغییر کند و دو سه مهره کلیدی جابجا شوند رفتار دولت عوض می شود. البته من معتقد نه به تکرار هستم.
شعارتان است؟
نه؛ شعار من دولت اعتماد است.
بعضا اینگونه عنوان می شود که بهترین رئیس جمهور با بهترین تیم هم روی کار بیاید ۳ یا ۴ سال طول می کشد که کشور به یک نقطه ثبات و نقطه صفر از لحاظ برخی شاخص های منفی برسد. با این نگاه شما چگونه می توان به یک ثبات در زمان کوتاه یکی دوساله رسید؟
این سوال کلی است. وقتی می گویید نقطه صفر منظورتان چیست؟ باید بگویید نرخ تورم چقدر و ضریب جینی چقدر؟ و میزان بی سرپناهی چقدر؟
به طور کلی اینکه مردم احساس کنند تغییر مثبتی ایجاد شد . . .
نه؛ اینکه احساس می کنند ولی رشد تمامی ندارد. انسان تدریجالکمال است و نیازهای انسان هم تغییر مییابد. قبلا موبایل نبوده و الان تبدیل به نیازش شده به یک هزینه واقعی در هزینه خانوار تبدیل شده است. بنابراین وقتی درمورد هزینه خانوار صحبت می کنی باید به هزینه ارتباطات هم فکر کنی.
الان در وضعی که مردم در صف مرغ میایستند اگر از کتاب خواندن و تفریح حرف بزنید مسخره نمیکنند؟ میگویند ما هنوز مسئلهمان گرسنگی هست. بنابراین سؤال شما از من چیست؟
پاسخی که من به شما میدهم این است که ما سه مسئله در حوزه مسکن داریم که یکی بیمسکنی است که ما این مشکل را در چهار سال اول حل میکنیم و این ۴.۵ میلیون خانه را میسازیم. همچنین در سیاستهای قیمتمان چون تورم یک سیر صعودی و سینوسی دارد که به تورم ثابت و متغیر معروف است ما این سینوس را از بین میبریم و به عبارتی بهتر یک نوع ثبات به بازار و گردش مالی برمیگردانیم. اما شما میگویید آیا میتوانید میانگین تورم نقطه به نقطه را کاهش بدهید؟ من میگویم میتوانم نقطه به نقطه را کاهش بدهم اما چیزی که به شما قول میدهم این است که میانگین نرخ تورم را یک رقمی خواهم کرد. ما دقیق حرف میزنیم و همه اینها با عدد و رقم در برنامهمان هست.
شما میگویید در حوزه کشاورزی و غذا چه میکنید؟ من میگویم برنامه ما این هست که تا سال ۱۴۰۳ ایران بدون گرسنه داشته باشیم. در دولت اعتماد هیچکس دیگر در سطح سلولی گرسنه نخواهد ماند. فرق سلولی با گرسنگی این است که شما میتوانید با سیبزمینی و نان مردم را سیر کنید ولی وقتی میگویید من در سطح سلولی مشکل گرسنگی را برطرف میکنم این است که سوءتغذیه هم نخواهد داشت و نسبت کالری و پروتئین و ریزمغذی و ویتامین را در سبد غذایی دیدهایم. بعد، از من میپرسید که این کار را چگونه انجام میدهید و من برنامهام را ارائه میدهم و میگویم برنامه من این است و اینگونه تأمین مالی میکنم. در دولت مشارکتجو همه کار را دولت نخواهد کرد و دولت نهادساز است.
در مورد بعضی موضوعات ممکن است از من بپرسید و من بگویم فعلاً برنامه اجرایی برای اینها ندارم ولی راهبرد دارم و در دولت اول برای اصلاح آنها مقدمهسازی میکنم. برخی به من میگویند که دولت باید برای همه موضوعات برنامه داشته باشد ولی من این را غلط میدانم. دولتی که میخواهد همه کار بکند هیچ کاری نمیتواند بکند. باید رویکرد و جهـتگیری داشته باشد اما اگر بگوید من همه مسائل کشور را که شامل بیش از ۱۰۰ موضوع ساختاری و زیر سیستم هست اصلاح میکنم حتماً دروغ میگوید. معمولاً دولتها یک یا دو برنامه تحولی دارند و همین یکی دوتا هم به زمین میخورد.
تمام حرف دولت آقای روحانی طرح تحول سلامت و ارتباط با غرب بود. در دولت احمدینژاد هم دو برنامه یارانه و مسکن مهر وجود داشت و هرچند مبارزه با فساد هم گفته شد ولی برنامه اجرایی برای آن وجود نداشت. در دولت آقای خاتمی هم مطرح شد که توسعه سیاسی و آزادیهای فرهنگی را هم افزایش میدهم؛ دولت قبل از آن هم سازندگی را مطرح کرد و گفت جاده و تونل میسازم و کشور درست میشود. هر کدام یک یا دو برنامه بیشتر نداشتند و این یکی دو برنامه هم به دو دلیل با شکست روبهرو شدند که یکی تکساحتی بودن است.
شما وقتی میخواهید یک سیستم را ا صلاح کنید با یک متغیر اصلاح نمیشود و سایر عوامل این مکانیزم را خراب میکنند. سیاستی که تک ساحتی هست نه تنها اثربخش نیست بلکه به ضد خودش تبدیل میشود. مثلاً هدفمندی یارانهها یکی از این مکانیزمها بود که از اول هم به دولت وقت گفتیم که در کنار این کار باید حفظ ارزش پول ملی و حکمرانی ریال را هم باید در نظر بگیرید. چون الان قیمت را تعدیل میکنید و اگر دوباره قیمت ریال بیفتد دوباره باید تعدیل بکنید و سؤال این است که این چرخه گرانی کی تمام میشود؟ کسی وارد بحث آزادسازی قیمت حاملهای انرژی میشود که قبل از آن ثباتی در نرخ تورم ایجاد کرده باشد و نرخ تورم را به حدود ۲ یا ۳ درصد برساند و بعد وارد این داستانها شود. نمیخواهم بگویم که ما الان نباید از هدر رفت انرژی بگذریم و باید برای آن برنامه کنترلی داشته باشیم که داریم.
گفتمان اصلی دولت شما چه خواهد بود؟
گم شده امروز را سرمایه اجتماعی میدانیم و به همین خاطر اسم دولتمان دولت اعتماد است. دو روش برای کسب اعتماد مردم وجود دارد. وقتی میخواهید زمینه رشد فرزند را فراهم کنید یک راهش این است که پدر و مادر هتلدار بچههایشان باشند و هرچه خواست برایش فراهم کنند و یک وقت هم هست که شما زمینه همراهی مسئولیتی به او میدهید و با او مشورت میکنید. به فرزند پول میدهید و به جای اینکه خودتان خرید کنید خرید را به او میسپارید هرچند میدانید که ممکن است در بار اول جنس بنجل و گران به او بفروشند ولی این را پذیرفتهاید که برای رشد یافتن فرزند و داشتن اعتماد به نفس باید این مسیر را طی بکند.
دولت اعتماد، اعتمادساز و اعتمادگر است و با اعتماد به مردم جلب اعتماد میکند. یعنی هیچ تصمیمی را بدون مردم نمیگیرد و هیچ کاری را بدون مردم انجام نمیدهد. ما کلی بخشنامه و دستورالعمل صادر میکنیم و باید در کنار امضای وزیر امضای نهادهای اجتماعی و مدنی ذیربط هم باشد تا آن بخشنامه صادر شود. در انتصابات باید نظر ذینفعان لحاظ شود تا آن فرد منصوب شود.
استاندار که میخواهیم انتخاب کنیم مردم باید نظر بدهند و همچنین میخواهیم عزل بکنیم مردم باید نظر بدهند و برای این مسئله مکانیزم و مدل طراحی کردهایم. یعنی تعریف کردهایم که مجموعه نخبگان استان میآیند و میگویند که بین این افراد این استاندار را انتخاب میکنیم. یک سامانه احراز هویت الکترونیکی تعریف کردهایم که یک نفر در آن سامانه استاندار را استیضاح میکند و اگر جمع زیادی از مردم و برای مثال بیش از یک سوم مردم بگویند این فرد درست میگوید و این استاندار به درد نمیخورد، استاندار عزل میشود.
این را تبدیل به اقدام کردهایم و شاید هنر ما این بوده که برای اولینبار از نظریه به مدل و از مدل به راهبرد و از راهبرد به برنامه و از برنامه اجرایی به ساختار و بعد به نیروی انسانی رسیدهایم. همه حرفهایی را هم که میزنیم از گفتمان انقلاب و امامین انقلاب استخراج کردهایم ولی توانستهایم اینها را کنار هم بچینیم و تبدیل به زنجیره کنیم.
این که فرمودید گفتمان است یا راهبرد؟
شما میگویید شعار اساسیتان چه است؟ و من میگویم جلب اعتماد و احیای اعتماد عمومی هست. اعتماد عمومی را هم برای این میخواهیم که سرمایه اجتماعی کارگزاران نظام و نظام ارتقا پیدا کند. چون حضرت آقا در بحث دولت اسلامی فرمودند؛ دولت اسلامی نیاز به استقامت مردم دارد و اگر مردم همراهی نکنند دولت اسلامی شکل نمیگیرد. دولتی که میخواهد اسلامی بشود نیاز به همراهی مردم دارد و برای همراهسازی و استقامت مردم باید اول جلب اعتماد کرد وگرنه این راهبرد منقطع است. ما میخواهیم در مسیر گام دوم حرکت کنیم و اهدافمان هم اهداف گام دوم هست و برای آن هم طراحی برنامه کردهایم.
به بحث انتخابات برگردیم. ورای اینکه کاندیداها چه برنامهای برای ورود به عرصه انتخابات دارند مسئله این است که جریان اصلاحطلب همانند آنچه در انتخابات ۹۶ اتفاق افتاد ممکن است با برخی دوگانهسازیها تلاش کند تا فضای انتخابات را به نفع خود تغییر بدهد. کارکرد این ابزارهای روانی را در انتخابات ۱۴۰۰ به چه میزان متحمل میدانید.
به نظر خودم و دوستان ما جامعترین برنامهای که ارائه شده همین برنامه است. من هم نماینده جمعیت هستم و به عنوان یک کاریزما یا شخصیت وارد انتخابات نشدهام بلکه به عنوان نماینده یک مکتب فکری برای اداره کشور وارد شدهام. یک وقتی هست که یک شخصیت برجسته و اجماعساز یا اندیشهساز و متفکر و فیلسوف میگوید و اداره کشور را به دست میگیرد، اما ما اینگونه نیستیم و اصلاً معتقدیم که دوره دولتهای کاریزماتیک گذشته و اکنون دوره دولتهای بسیط است و جریان و مکتب دولت باید جای اشخاص بنشیند. بنابراین بنده یک نفر به نمایندگی یک مکتب فکری هستم که عدهای را الان سازماندهی کرده و عدهای هم در اجرا سازماندهی خواهد کرد که این جمعیت باید بالغ بر ۳۵۰۰ نفر شود تا بتواند کشور را اداره کند.
اما بنده به عنوان کسی که کار کردهام و برنامه دارم معتقدم که انتخابات محل تقابل برنامهها نیست و مردم به برنامهها رأی نمیدهند بلکه به گفتمانها رأی میدهند. یکی از دلایلی که بچههای انقلاب تا الان رأی نمیآوردند، این بوده که گفتمان نداشتند. برنامه داشتهاند ولی گفتمان نداشتند و این بحث مفصل است. گفتمان یعنی اینکه شما بتوانید غیریتسازی کنید و بتوانید بگویید من چه هستم و چه نیستم و میخواهم شما چه باشید.
دست بچههای انقلاب تا الان خالی بوده و در این دوره انتخابات باز در بسیاری از شخصیتهایی که الان وارد عرصه انتخابات میشوند این مشکل است و هیچ منظومه فکری گفتمانی ندارند و حداکثر عدهای را مأمور میکنند تا یک برنامه برایشان بنویسند که این گفتمان نیست.
طرف مقابل چون تکلیفش روشن است از اول هم میگوید و هنوز هم تکرار میکند و چند مفهوم اعم از آزادی که شامل آزادی فیلترینگ و ورزش زنان میشود آزادی را تعریف کرده و این تعریف را جا انداخته است. همچنین مفهوم ارتباط با جهان را تعریف کرده است. حضرت آقا را نباید در جریانی قرار داد چون غلط است ولی کسی که واجد گفتمان است خود حضرت آقا هست و از ذیل ایشان به این طرف اصلاً گفتمانسازی نکردهایم.
حرفهای پراکندهای وجود دارد ولی تبدیل به گفتمانی نشده که دو قطبی گفتمانی ایجاد کند، نیست. بنابراین طرف میدان را تعریف میکند و دو قطبی درست میکند و با آن هم ما را میزند. ما همیشه در میدان گفتمانی رقیب بازی کردهایم و وقتی میدانی از ما نیست در آن میبازیم. ما در موضع دفاع انداخته است من یک مصاحبه چند روز پیش کردم که به خاطر آن به ما توپیدند که در آن گفته بودم مذاکره باید خط قرمز ما باشد. چه کسی مخالف مذاکره در کشور ما است؟
مگر نظام مخالف مذاکره هست؟ نظام اگر مخالف مذاکره بود در زمان احمدینژاد و خاتمی اجازه مذاکره نمیداد. مگر ما در قرارداد الجزایر با اروپاییها مذاکره نکردیم و در ۵۹۸ مذاکره نداشتیم؟ مگر در عراق مذاکره نکردیم؟ مگر قبل از دولت روحانی ما مذاکره نکردیم؟ در مذاکره تِرَک ۲ آقای صالحی وزیر خارجه کدام دولت بود و با اجازه چه کسی مذاکرات را انجام داد؟ ما میگوییم با این دست از مذاکره که دستاوردش ذلت ملی هست و بینتیجه و وادادگی و موجب سختی معیشت هست مخالفیم و با این روش مذاکره مخالف هستیم.
با خود مذاکره مخالف نیستیم و خیلی هم طرفدار مذاکره هستیم و بهتر از شما هم بلدیم مذاکره کنیم و جاهایی هم که ما مذاکره کردهایم بیشتر از شما دستاورد داشتهایم. مثل مذاکراتی که حاج قاسم با دوستان و دشمنان ما کرده و دستاوردهایش هم در صحنه عملیاتی مشخص است. حاج قاسم با پوتین مذاکره سیاسی کرد و روسیه را به وسط میدان آورد. رقیب یک دو قطبی مذاکره و ضد مذاکره درست میکنند و ما را کره شمالی جلوه میدهند و ما هم شروع به دفاع کرده و در آن میدان بازی میکنیم، در حالیکه کل میدان مال آنها است و ابعاد و نقشه کل صحنه را کشیدهاند و ما را وسط میدان میگذارند و ما هم شروع به دفاع میکنیم. وقتی میخواهیم یک گزینه انقلابی انتخاب کنیم باید ببینیم که میدان بازی طرف چه هست و کسی که پازل آنها را کامل میکند به میدان نفرستیم.
وقتی طراحی دشمن و رقیب را میبینیم و دو قطبیسازی آن را شاهد هستیم نباید کسی را به میدان بفرستیم که دو قطبی آن را کامل کند. یک شخصیتی بفرستیم که عین خصوصیتی که آنها میخواهند قابل سوار شدن باشد و بتوانند بزنند و بعد بگوییم چرا میبازیم. اصلاً رفقای ما به این داستانها فکر میکنند؟
اشارهای به میزان مشارکت در انتخابات مجلس داشته باشیم که از نظر کاهش مشارکت یک انتخابات بینظیر بود. یکی از عللی که برای این مشارکت کم ذکر میشود عملکرد دولت آقای روحانی هست و میگویند دولت حسن روحانی کاری کرده که مردم تمایلی به حضور در صحنه انتخابات ندارند. به نظر شما مقصر شرایط فعلی و اوضاع اقتصادی جامعه کیست؟
اولاً مردم از ریخت همه ما بدشان میآید و همه را مقصر میدانند و یک عده ساختار را هم مقصر میدانند. کارگزاران را همه مقصر میدانند و نظام هم را هم عدهای مقصر میدانند. اولاً اینکه اعتماد عمومی از دست رفته و سرمایه اجتماعی کاهش پیدا کرده در نظرسنجیها هم معلوم است و قابل پنهان کردن هم نیست.
وقتی بالای ۹۰ درصد است یعنی حتی جریان انقلابی و متدین و مدافع انقلاب و نظام هم شاکی هستند. ما چون نماینده مردم هستیم و با مردم در تماس هستیم، خودمان هم نباشیم از تعداد پیامکهایمان معلوم است. علت اینکه من سال ۹۵ تصمیم گرفتم وارد فضای اجتماعی شوم به خاطر این بود چون اصلاً نیاز جامعه را دیگر تقابل سیاسی نمیدیدم و به نظر من جریان انقلابی اگر زرنگ بود باید وارد این فاز میشد. به نظرم بچههایی که به گروههای جهادی پیوستند این را فهمیدند که الان جایی که باید به مردم پاسخ دهند تا سرمایه اجتماعی نظام ارتقا یابد اینجا هست. جایی که مردم مشکل در زندگیشان دارند و این سیستم پاسخگو نیست و اینها باید جبران کنند تا مردم بدانند. مردم ناراضی هستند چون میبینند دولت بد عمل میکند و کسی هم نیست که جبران کند تا بگویند اگر هم دولت نیست توسط فلانیها این مشکل جبران میشود. یک سطح آسیب کارگزاران هستند.
این کارگزاران بروند و یکسری کارگزاران پاکدست و خوب متدین انقلابی و جهادی روی کار بیایند و یک سیستم نظارت بر کارگزاران باشد تا این ۱۳ هزار و ۷۰۰ مدیر را حسابی کنترل کنند مسئله حل میشود. در یک سطح بالاتر بگوییم برنامهها هم مشکل دارند.
بعضی از برنامهها و فرآیندهای کشور را اصلاح کنیم یک عده بالاتر بیایند و بگویند مسئله ما ساختاری هست و این روش کنونی اداره کشور مشکل دارد و این مدل حکمرانی است که دارای مشکل هست و باید این مدل حکمرانی را تغییر بدهیم.
در این سطح تقریباً هیچکس حرف نمیزند. در این سطح تقریباً یک نفر حرفهای محدودی دارد. یک سطح بالاتر از آن بحث پارادایمها و دکترینها هست. من معتقدم مردمسالاری دینی اصلاً در بین کارگزاران کشور فهمیده نشده است. حضرت امام که مردمسالاری دینی را به ما دادند برای آن نهادسازی کردند چون میدانستند نظام دیوانی کشور نمیتواند بار انقلاب اسلامی را به دوش بکشد و به همین دلیل جهاد و کمیته و بسیج درست کردند. امام میدانستند این تفکر که امتساز است نه ملتساز نیازمند به نهادهایی برای پیشبرد اهداف انقلاب دارد و در این ساحت تقریباً هیچکس هیچ حرفی نمیزند.
من معتقدم مسئله ما نه در سطح کارگزاران و نه در حتی سطح برنامه و ساختار است بلکه باید یک پارادایم شیفت اتفاق بیفتد و بیانیه گام دوم بیانیه پارادایم شیفت و تغییر فهم از موضوع است. قبلا حضرت آقا پیچ تاریخی را مطرح کردند ولی فهمیده نشد و برای انقلاب فرمودند که آرمان ثابت است و تغییر پیدا نمیکند ولی در مسیر مانع به وجود میآید و باید تغییر جهت بدهیم و با این مسیر به آن آرمان نمیرسید. کسی که بالای قله ایستاده و دور دست را میبیند، شاهد است که در مسیری که شما در حال رفتن هستید به کوه میخورید و باید مسیر را عوض کنید. رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم این مسئله را تبیین کردهاند.
چقدر معتقد هستید که اگر این دولت ادامه پیدا کند و تفکری حاکم شود که ادامه تفکر دولت آقای روحانی باشد تغییرات و تحولاتی که شما به آن اشاره میکنید رخ نمیدهد؟
من معتقدم بسیاری از دولتهای اصولگرایی هم که خواهند آمد تغییر ایجاد نخواهد کرد. دولت و مجلس در نظام امامت و امت امام کارشان چیست و کارگزاران چه کسانی هستند. کارگزاران نمایندگان مردم برای انجام تکالیف مردم نسبت به امام هستند و کار آنها تسهیلکنندگی بین این رابطه است و باید کاری کنند که امام و امت به هم پیوند بخورند و ادغام شوند. حالا اگر مانع شوند و این مسیر را ببندند و اجازه ندهند که از این طرف حرف امام جاری شود و از آن طرف هم یاری مردم جاری شود حال این دولت میخواهد اصلاحطلب باشد یا اصولگرا تفاوتی ندارد. درست است که فساد کمتر میشود مگر اول انقلاب نبود و ما چه مسیری را رفتیم که این تغییر اتفاق افتاد. ما اگر آدمها را آدمهای سال ۵۷ بکنیم و مسیرها را اصلاح نکنیم به مرور زمان دوباره استحاله اتفاق میافتد پس مسیر را باید درست کنیم.
مقداری از مباحث مبنایی فاصله بگیریم . . .
مردم دچار بیاعتمادی شدهاند چون دچار تعارض شدهاند و در سه سطح احساس خیانت میکنند. اولاً اینکه میگویند مگر این انقلاب اسلامی شعارها و آرمانهایی نداشت و مگر عدالت و حکومت عدل علی شعار این انقلاب نبود؟ مگر پیادهسازی احکام اسلامی شعار انقلاب نبود و الان این شعارها کجا هستند؟ دوم اینکه میگویند از این مرحله هم بگذریم شما به عنوان یک دولت خوب و مسئول مسئولیت مردم را دارید یا نه؟ انجام وظایف یک دولت خوب کجا هست؟ از این هم بگذریم در سطح سوم این شعارهایی که در زمان انتخابات دادهاید را لااقل عملی بکنید. نه پای آرمانهایتان ایستادهاید، نه پای وظایفتان ایستادهاید و نه پای شعارهایتان هستید. به مردم احساس خیانت دست داده و احساس میکنند که کلاهشان برداشته شده است و بیاعتماد هستند و هرچه میگوییم میگویند تو هم یکی مثل بقیه هستی. احیای این اعتماد کار خیلی سختی است. آنقدر باید صداقت ما را ببینند و شاهد تلاش و زحمت ما باشند و همراهی و گوش شنوا و سینه ستبر و بازوی قوی ما را در همراهیشان ببینند تا زخمهایشان التیام پیدا کند. آنقدر به خصوص این دولت به جان مردم زخم زده است.
در مورد دولت گفتید و من سؤالم را تغییر میدهم. یکی از مباحثی که میخواهیم روی آن متمرکز بشویم همین است چون مردم دنبال مقصر میگردند و در عین حال به دنبال منجی هستند. در واقع در این شرایطی که مردم در آن گیر کردهاند معلول تصمیمگیری یک عده هست و مردم میگویند بورس و شرایط معیشتی را چه کسی اینگونه کرد. چقدر آقای روحانی و تیمش را مقصر این شرایط میدانید؟
اینکه این دولت خیلی مقصر است در آن شکی نیست. هم در سیاستگذاری، و نظام تصمیمگیری، هم در اجرا و هم در پاسخگویی این دولت دچار یک تفرعن است و هم در منش زندگی شخصی این دولت نقطه آبادی نگذاشته است اما پاسخ را ساده و ناظر بر اشخاص نکنیم. آدمها ماحصل این سیستم هستند و از این سیستم سربرآوردند و این سیستم این آدمها را آفریده و رشد داده است. هر سیستم متناسب با خودش را جذب میکند و اگر هم جذب نکند تبدیل میکند. چرا رؤسای جمهور و کارگزاران خوب ما چپه میشوند و یا میبرند و یا دفن میشوند و یا تغییر ماهیت میدهند؟ آیا همه اینها خراب هستند یا سازوکار این کار را با آنها میکند؟ یا باید خراب بشوند و یا خراب میشوند. وقتی پول شبههناک ذره ذره به زندگیشان میآید خراب میشوند.
باید ببینیم نظام مالیاتستانی ما چگونه است و نظام تسهیلات بانکی ما به چه شکل است و پولی که شهرداریها از مردم میگیرند چگونه است. اینها اثر وضعی ندارد؟ بعد این سیستم آدمهایی مثل خودش را نگه میدارد و آدمهایی که نتوانند با این سیستم کار کنند یا منتقد و منزوی میشوند، یا بریده میشوند و یا تغییر میکنند. اینها بسیار بسیار مقصر هستند اما اینها معلول این سیستم هستند. اولویت با تغییر مدیران است ولی مدیرانی که برنامه برای تحولات همهجانبه سیستمی داشته باشند نه به صرف اینکه مدیر خوبی هستند و توانایی انقلاب سیستمی ندارند.
به هر حال آن رئیس جمهور میآید که آن ساختار را عوض کند و وقتی تغییر نمیدهد تبدیل به مقصر میشود.
بله، این دو سطح هست. شما میگویید که اینها بروند و آدمهای خوب و حزباللهی جای اینها را بگیرند. به نظر من در این شرایط مسئله حل نمیشود هرچند موقت و کوتاهمدت حل شود مثل کاری که برای مثال در هدفمندی یارانهها انجام شد که موقتاً چهار تا پنج سال همه خوشحال بودند اما بعد از چهار یا پنج سال اینجایی که کار را خراب میکند این مسئله را میپوشاند؟ این مسئله بعداً تبدیل به ضد خودش میشود. در جابهجایی مدیران هم همین مسئله است.
یعنی شما میخواهید بگویید که مدیر انقلاب و غیر انقلابی فرقی نمیکند.
فرق میکند ولی در قشر و سطح فرق میکند. بله، بیشتر میدود و تلاش میکند و پاکدستتر هست و کمتر دزدی میکند اما اینها بنیادها را تغییر نمیدهد. مثلاً این نظام بانکی ما استضعافگر است و پول را از عموم مردم با نرخ ارزان جمع میکند. وقتی نرخ تسهیلات کمتر از نرخ تورم است ارزان است. این پول را جمع میکند و به صورت یکجا به یک نفر میدهد و آن فرد ثروتمند میشود. این سیستم بانکی ما است که طبقه نیاورانی را درست کرده و هیچکدام از اینها با پول خودشان اینها را نساختهاند. این سیستم بانکی استضعافگر است و اگر ما به دنبال رفع محرومیت هستیم یک راهش این است که برای محرومین خانه بسازیم و کار دیگر این هست که نظام توزیع فقر و فاصله طبقاتی را درست کنیم. حال شما یک بچه مسلمان را بالای سر یک سیستم استضعافگر بگذارید.
نظام بودجهگری ما استضعافگر است چون منابع بودجه را برای توسعه برخی مناطق متمرکز میکند و برخی مناطق را هم محروم میکند و بین مناطق شکاف ایجاد میشود حال شما یک رئیس برنامه سازمان برنامه و بودجهای بگذار که خیلی آدم حسابی باشد اما اگر این مدل را درست نکند به هیچ دردی نمیخورد.
موضوع خوبی مطرح شد و ما هم معتقدیم اگر ساختارها را تغییر ندهیم...
ساختار نگوییم بگوییم ساز و کارها. چون سازوکارها هم فرآیندها و هم ساختارها هستن و به همین خاطر گفتیم که فصل پروانگی دوره انقلاب سازوکاری هست. ما نیاز به دگردیسی داریم و با پوست اندازی مسئله مان حل نمیشود. هرچند ظرفیتها و سلولها و بنیادها مربوط به موجود اول است ولی نیاز به خلق موجود جدید برخاسته از موجود قبل داریم.
حتما کسانی که صحبت های شما را بشنوند از شما خواهند پرسید شما چه کاری خواهید کرد که ضمانت وعده های شما باشد که راهی که بقیه رفته اند را نروید؟
از من پرسیدند رقیب شما در انتخابات کیست؟ گفتم رقیبم رضاخان است. چون نهاد اداره کشور برخاسته از رضاخان است و ادامه پیدا کرده است و آمده ام نهاد ۱۰۰ساله رضاخانی را به هم بریزم. آموزش و پرورش و کنکور و سربازی و بانک و سازمان برنامه و بودجه رضاخانی هست و بعد از اینکه انقلاب ترومنی و نظریات الوین تافلری هم به کشور آمد تشدید شد. اینکه شما می گویید ضمانتت چیست؟ هرکسی بر اساس اعتقاد و اندیشه اش عمل می کند و ضمانت من صداقتم است که به مردم دروغ نگویم و بگویم اگر به من رای بدهید فکر من این است.
در کارنامه تان هم مردمی که به شما در حوزه انتخابیه مشهد رای داده اند هم به این اعتقاد دارند؟
قاضی زاده هاشمی: از اول هم همین بوده است. البته مجلس، سازمانی تک بعدی نیست چون باید با بقیه گفت و گو کنید. وقتی تو کار اجرایی دستت بوده و رئیس دانشگاه بودی چگونه اداره کردی؟ قبلش که معاون مدیرکل بودی چگونه عمل کردی؟ همینگونه عمل کردم و نهادی به هم ریختم. نظام نوین خدمات به جانبازان که الان به عنوان نظام حقوقی هست، طراحی و برنامه ریزی و اجرایش کار من در سال ۸۰ است.
بعد آنهایی هم که سرکار آمده اند هرچه گفته اند عمل کرده اند. مثلا آقای روحانی به مسیر ارتباط با غرب رفت ولی دستاوردهایی که ناشی از آن مسیر بود چون به وعده شیطان دل داده بود محقق نشد.
یکی دو ماه مانده به انتخابات در انتخابات های قبلی فضای پرشورتری را از نظر انتخاباتی در جامعه میدیدیم ولی این دوره حتی در سیاسیون نیز آن نشاط و شور سیاسی که باید باشد وجود ندارد. علت این کم رونقی را چه می دانید؟
خیلی مفصل میتوان در موردش بحث کرد و یک بخشش بی اعتمادی است. یک بخش هم القای احساس بن بست و شرطی سازی مردم و به گروگان گرفتن معیشت مردم است. از طرفی معیشت مردم را به گروگان گرفته اند. وقتی در اقتصاد گشایش اتفاق میافتد که شما اقتدار و عزت و سیاست بفروشی و دوگانه عزت و معیشت درست کرده اند. اگر میخواهی عزیز باشی باید گرسنگی بکشی و چنین انتخابی برای جامعه سخت است و دلمردگی ایجاد می کند چون مردم هم ارتباط موثر با جهان و هم حفظ عزتشان را می خواهند. ولی این کارگزاران گفته اند ما یکی از اینها را به شما می توانیم بدهیم. ما القا کرده ایم که به شما عزت می دهیم ولی باید سختی بکشید. درست است حرفهای دیگری میزنیم ولی چیزی که به جامعه القا شده مبارزه و جنگ است. آنها هم اینگونه القا کرده اند که ما معیشتتان را به شما می دهیم. این در حالی است که مردم هر دو را می خواهند پس احساس انسداد میکنند چون نمی توانند هردو را با هم به دست بیاورند. کسی هنرمند است که بگوید هر دو را به شما میدهم و دولت جوان حزب الهی هم معیشت و هم عزت را به مردم میدهد.
آقای روحانی و جریان حامی وی القا می کند که ریاست جمهوری اختیارات مبسوطی ندارد . . .
حداقل در مورد ایشان دروغ است. ایشان کدامیک از خطوط قرمز نظام را در مورد برجام رعایت کرده و کدامیک از مصوبات برجام را رعایت کرده و کدامیک از مصوبات شورای عالی امنیت ملی را رعایت کرده است؟ آقای روحانی از همه خطوط قرمز عبور کرده پس کجا محدودیت اختیارات داشته است؟ حداقل در مورد شخص آقای روحانی غلط است. شعار راهبردی ایشان برجام بود و میگفت از این طریق تحریم ها را برمی دارم و در آن هم با بسط ید کامل هرکاری دلش کرده و میکند.
بعضا اینطور القا می شود که شما قرابت سیاسی با آقای لاریجانی دارید. در این مورد هم توضیحی بدهید که نسبت شما با مشی سیاسی آقای لاریجانی چیست؟
بالاخره من پایداری ام؟ با لاریجانی ام؟ قالیبافیام؟ رئیسی ام؟ با آقای رضایی تیم شده ام و با آقای ضرغامی و سعید محمد جلسه پنهانی می گذارم؟ بالاخره چه کسی هستم؟
این را در فارس جواب بدهید.
من خودم هستم. من قاضی زاده هاشمی هستم به عنوان کسی که واجد اندک فکری و اندک زبانی که مواضع و رفتار خودش را دارد. آقای لاریجانی در زمانی که رئیس مجلس بود موافق تصویب CFTبود و من مخالف بودم. همین الان آقای قالیباف موافق چیزی است و بنده مخالفم در حالی که نائب رئیس اول هستم. چرا دائم دنبال چسباندن آدم ها به دیگران هستیم؟ جمعی از دوستان با ما همکاری می کنند ولی ستاد رسمی نداریم چون کسی می تواند ستاد رسمی داشته باشد که کاندیدا شده باشد و کسی کاندیداست که شورای و نگهبان در مورد او اظهار نظر کرده باشد.
اصلا منطق ندارد کسی بیاید و ستاد تاسیس کند. جمعی از دوستان شبکه شده اند و در بخش های مختلف کار می کنند که از آن جمله دکتر لنکرانی است و از سالها پیش با ما همفکری داشتند. ایشان از دوران تشکیل جامعه اسلامی دانشجویان باهم رفیق شدیم و بعدا هم من رئیس دانشگاهش بودم و با هم همکاری داشتیم. دوره ای که ایشان کاندیدای ریاست جمهوری بود بنده سخنگوی جریانی بودم که از ایشان حمایت کرده است و به خواست دکتر لنکرانی هم سخنگو شدم و اینقدر رفاقت و نزدیکی بین ما بوده است. الان هم همفکری وجود دارد و به هم کمک میکنیم ولی مسئولیتی به آن معنا داده نشده بود.
بعضی از این کانال های نامعلوم و اکانتهای اجاره ای خبری را بالا می آوردند تا بگویند: این، پس آن. چون بنده هیچ سابقه ای که توسط آن من را بزنند ندارند باید چیزی درست کنند بعد این را شبکه کنند و بلافاصله بگویند کاندیدای جبهه پایداری با فلانی و فلانی آمد و رفقای ما در این دام بیفتند تا سریع موضع بگیرند. مرتب خبرسازی و حاشیه سازی می کنند تا نسبت به افراد تردید ایجاد کنند تا اصل گم شود چون اصلا معیار تشخیص نامزد اصلح برای ریاست جمهوری این حرف ها نیست و اینها تکنیکهای غربی پرسونال برندینگ برای برجسته سازی یا حذف افراد است که تا الان با بسیاری از شخصیت های انقلاب این کار را کرده اند. بعضی ها خودشان یک سوتی داده اند و در این دام افتاده اند و برای بعضی ها مثل من هم که تاکنون سوتی نداده ایم یک چیزی درست کنند و بزنند.
جریانی که ادعای انقلاب و اسلام می کند با رفتارهای غیراسلامی به جای نمیرسد و خدا به او برکت نمی دهد و نمی شود از مسیر غلط به هدف درست رسید و هم باید هدف و هم باید مسیر درست باشد. عزت و ذلت همه کس هم دست خداست.
تکثر کاندیداها را مفید می دانید؟
مشارکت با رقابت پیش میآید و دوران مشارکت حداکثری خودجوش گذشته است. اینکه بگوییم یک نفر میفرستیم و چون فضا، فضای مشارکت است و مردم رای می دهند. اینگونه نیست و مشارکت از دل رقابت در می آید. البته این رقابت باید سالم و درست در چارچوب پاردایم انقلاب اسلامی باشد نه اینکه خود انقلاب را به رقابت بگذاریم چون برخی خود انقلاب را به رقابت می گذارند. افراد مختلف با سلایق باشند تا مردم ببینند یکی از اینها به نظرگاههایشان نزدیکتر است تا به یکی از آنها رای دهند. به نظر من حذف رقابت حتما با خواست حضرت آقا به ابتدائا افزایش مشارکت است در تضاد است. مردم هم به لحاظ زندگی شخصی دچار مشکل هستند و هم کرونا هم هستند و دوران قبل دانشگاه ها در این ایام فعال بود ولی الان نه دانشگاهها باز است و نه فضای اجتماعی گرمی هست.