آقای رئیسی! ویرانه تحویل گرفتهای اما نه از روحانی
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اعتمادآنلاین، مهدی نصیری، سردبیر سابق کیهان در یادداشتی نوشت: اگر جناب رییسی که بحمدالله با نهادهای بالادستی و دو قوه دیگر هماهنگ است، بتواند در اصلاحِ و لو نسبیِ اشکالات بالا توفیقی کسب کند، کاری بس بزرگ و عظیم کرده و ایران را وامدار خود نموده ولی اگر چنین تحلیلی از اوضاع ایران ۱۴۰۰ نداشته باشد و یا امکان اصلاح نباشد، بدون شک بر ویرانی وطن خواهد افزود
مهدی نصیری، سردبیر سابق کیهان در یادداشتی نوشت: دفتر آقای رییسی از من نیز دعوت کرده تا نظراتم را به رییس جمهور جدید از طریق شماره ای منتقل کنم اما من به دلایلی ترجیح می دهم در همین کانال عمومی مطالبم را با آقای رییسی در میان بگذارم.
بله معتقدم که رییس جمهور جدید ویرانه تحویل گرفته اما عامل این ویرانی تنها دولت آقای روحانی نیست بلکه همه دولتها و دولتمردان و صاحب منصبان گذشته از جمله جناب رییسی و نیز بنده حقیر است که از سال ۶۷ تا ۷۳ مدیر کیهان و از ۷۳ تا ۷۸ مدیر نشریه شخصی صبح بودم. هر که بامش بیش، برفش بیشتر!
ایران امروز آکنده از بحرانها و ابر بحرانهاست که در راس آن اقتصاد از هم پاشیده، فقر فزاینده، آسیب های اجتماعی، فساد مدیریتی و ضعف اخلاقی و بی اعتمادی فراگیر مردمی و یاس از آینده است.
پس از گذشت چهل و دو سال، ارزیابی ها حکایت از عدم توفیق لازم انقلاب و جمهوری اسلامی در عمل به وعده هایی دارد که سال ۵۷ به مردم برای آبادی دین و دنیایشان داده شد.
انتخابات ۱۴۰۰ و افول مشارکت مردم نشانه ای از سرخوردگی جامعه ایران از وضعیتی است که در آن زندگی می کنند و نفس می کشند، و لو آن که کسانی همچنان اصرار داشته باشند قرائتی حماسی از آن ارائه دهند.
چه عواملی منجر به این وضعیت شده است؟
اگر آقای رییسی منکر این ویرانی باشد، سخنم متوجه ایشان نیست اما اگر قبول دارند، من فهرستی از اهم عوامل ویرانی را بر اساس درک و فهم خودم در زیر خواهم گفت، شاید به کار رییس جمهور جدید بیاید:
۱.مدیریت و رهبری کاریزماتیک و مقدس نظام به جای مدیریت در معرض نقد و ارزیابی مستمر و موقت و دوره ای و پاسخگو
۲.فقدان طرح و برنامه برای حکمرانی کارآمد و عقلانی از آغاز انقلاب و در ادامه بی نیازی نظام از کسب تجربه و استفاده از دانش و تجارب متفکران داخلی و خارجی. به عبارت دیگر بی اعتنایی به خرد جمعی ملی و جهانی و نظرات کارشناسی در اغلب سطوح مدیریتی.
۳.میل به تک صدایی و گریز از تنوع و تکثر سیاسی از سالهای آغازین که در انتخابات اخیر به اوج خود رسید.
۴.سیاست خارجیِ جهان گریز و جهان ستیز و عنان در دست میدان و کم اعتنا به دیپلماسی که شاید نقش آن در فلاکت امروز ایران در رتبه اول باشد. این سیاست گر چه پیوسته مستند به دین و ایدئولوژی می شود اما به نظر نگارنده کمترین نسبت را با الهیات سیاسی عقلانی تشیع ندارد.
ما از درک این نکته عاجز بوده ایم که نه تنها آمریکا و غرب بلکه روسیه و چین هم با ایران ماجراجو و بازی بر هم زن منطقه ای موافق نیستند و هر گاه لازم شود او را متوقف خواهند کرد.
۵.تلقی تک بعدی از اقتدار و منحصر کردن آن به اقتدار نظامی و غفلت از اقتدار اقتصادی، فرهنگی، ملی و دیپلماتیک، و عدم عبرت گیری از تجربه شکست خورده شوروی که با صدور انقلاب مارکسیستی، فاتح نیمی از دنیا و نیز قدرت همتراز نظامی با آمریکا و ناتو بود اما به دلیل عقب ماندگی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی فروپاشید.
۶.سیاستهای فرهنگی و تبلیغی دو قطبی ساز و تعامل با مردم بر محور تدین و انقلابی گری بعضا متظاهرانه به جای محوریت انسان ایرانی.
این سیاست از جدی ترین عوامل دین گریزی جامعه و رای نیاوردن اغلبی اصولگرایان بوده است.
اگر جناب رییسی که بحمدالله با نهادهای بالادستی و دو قوه دیگر هماهنگ است، بتواند در اصلاحِ و لو نسبیِ اشکالات بالا توفیقی کسب کند، کاری بس بزرگ و عظیم کرده و ایران را وامدار خود نموده ولی اگر چنین تحلیلی از اوضاع ایران ۱۴۰۰ نداشته باشد و یا امکان اصلاح نباشد، بدون شک بر ویرانی وطن خواهد افزود و تنها این نقطه امید را در دل ایرانیان به قول فرخی یزدی خواهد گذاشت که:
دلم از این خرابی ها بُـوَد خوش، زان که میدانم/ خرابی چون که از حـد بگذرد آبــاد می گــردد.