یارگیری مسعود رجوی تیر خلاص برای بنی صدر بود
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، در کلاب هاوس امشب خبرآنلاین با موضوع" پایان اولین رئیسی جمهور ایران" صاحب نظران درباره ابوالحسن بنی صدر بویژه مشی سیاسی و اقتصادی او به اظهار نظر پرداختند.
بدنبال درگذشت ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران، امشب در کلاب هاوس خبرآنلاین این اتفاق مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت و مهمانان مدعو درباره ابعاد مختلف شخصیتی و مشی سیاسی و اقتصادی و نقش او در تحولات قبل و بعد انقلاب مورد بررسی قرار گرفت.
تمام مدتی که رقابت و جنگ قدرت بین رهبران حزب جمهوری و آقای بنی صدر بود امام ناراحت بودند
صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی
مجددا خدمت خانواده مرحوم آقای بنی صدر عرض تسلیت دارم. خدا به آنها صبر بدهد. روایتی که دوستان گفتند را مشکلی ندارم. واقع مطلب آن است روایت مقداری جانبدارانه بود. آنچه اتفاق افتاد یک طرفش بنی صدر بود. منازعه و ستیزی که بعد از انقلاب میان مرحوم اقای بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی به رهبری مرحوم هاشمی و مقام معظم رهبری و میرحسین موسوی و شهید بهشتی اتفاق افتاد، بخش عمده ای اش برای قدرت بود.
بنی صدر به دنبال قدرت بود به خصوص از وقتی رییس جمهور شد و رهبران حزب جمهوری هم به دنبال قدرت بودند. نمی توانند به تخم چشم ما نگاه کنند و بگویند برای خدمت، خدا و قرآن بود. هم بنی صدر برای قدرت می جنگیدند و هم رهبران حزب جمهوری اسلامی.امام هم خیلی دلخور و ناراحت بود از رقابتی که میان این دو بخش از حاکمیت به وجود آمده بود. تمام مدتی که این رقابت و جنگ قدرت بین رهبران حزب و آقای بنی صدر بود امام ناراحت بودند و سعی می کردند طوری بین شان آتش بس برقرار شود چون زشت بود یک انقلاب مردمی با ادعاهایی که برای اسلام و خدا است بیاید و اینطور رهبرانش برای قدرت با آرنج به هم بزنند.صورت مساله و ریشه دعوا بر سر قدرت بود.
از میان کسانی که با امام به ایران آمدند و عملا این سه نفر که چریکهای فدایی خلق و مجاهدین و توده و چپها و مارکسیستها به آنها مثلث بیق می گفتند. مرحوم بنی صدر، مرحوم یزدی و مرحوم قطب زاده را می گفتند بیق.انقلاب اسلامی بعد از امام با این سه نفر شناخته می شد و این سه تن نقش زیادی در ترسیم انقلاب برای افکار عمومی جهان داشتند. دکتر یزدی مسلط به انگلیسی، صادق قطب زاده فرانسه و انگلیسی و مرحوم بنی صدر هم فرانسه صحبت می کرد. آنها در 3 ماه سرنوشت ساز انقلاب در پاریس، امام از طریق این سه تن تمام مصاحبه هایش را انجام می دادند و توانستند سیمای دموکراسی و مردمی نهضت مردم ایران علیه رژیم شاه را ترسیم کنند و هر سه با ایشان به ایران برگشتند و هر سه هم مهم بودند.
اینها تفاوتهایی با هم داشتند. دکتر یزدی خیلی تشکیلاتی بود و با انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا و امریکا کار می کرد و کادر زیادی داشت. صادق قطب زاده با فرانسوی ها، عربها و سوریها کار می کرد. ابوالحسن بنی صدر تک رو بود و تا حدودی هم متفکر بود و خود را متفکر می دانست. بنی صدر به عنوان تئوریسین انقلاب اسلامی شناخته شد. یکی از مدعیات انقلاب اسلامی این بود جهانیان کنار بروید ما در ایران اسلامی الگوی اقتصادی و مدلی بسازیم که نه سوسیالیستی اروپای شرقی است ونه سرمایه داری و یک الگوی جدید اسلامی است. این الگو 1400 سال پیش باید ساخته می شد که نشد. وقتی هم می پرسیدند چطور اقتصادی است؟ می گفتند تا الان فرصت و مجال نداشته و الان می خواهیم اقتصاد اسلامی را بنا کنیم. نظریه پرداز اقتصاد که به دانشگاه شریف آمد، جمعیت بسیار زیادی امده بود. فقط آن سخنرانی باعث شد تصویر بنی صدر به عنوان روشنفکر و نظریه پرداز خیلی جا بیفتد. فقط هم اقتصاد نبود. او به کمک دانشجویان مسلمان خارج از کشور جزوه ای به نام اصول و ضابطه های حکومت اسلامی نوشته بودند. الان را رها کنید.مهر 1400 را ول کنید.مهر1357 و 1358و 1359ما یعنی اقشار و لایه های تحصیل کرده ایران،با تمام وجود اعتقاد داشتیم چیزی به نام حکومت اسلامی واقتصاد اسلامی وجود دارد و ما به شرق و غرب و جهانیان و اروپاییان و ژاپنی ها و هندی ها نشان می دهیم هم اقتصاد داریم هم مدل حکومتی، هم مناسبات بین المللی و هم حقوق داریم. واقعا من این اعتقاد را داشتم. با تمام وجود به اقتصاد اسلامی معتقد بودم ولی الان مطلقا چنین اعتقادی ندارم. 43 سال طول کشید فهمیدم نه الگوی حکومت اسلامی و نه اقتصاد اسلامی داریم. آن موقع همه ما این باور را داشتیم و اگر کسی ریزش را می خواست به سمت بنی صدر می رفتیم.
بنی صدر در دانشگاه تهران و تلویزیون با رهبران توده ای و چریکهای فدایی خلق نشسته بود و آنها را محکوم کرده بود و با تمام وجود از اسلام مترقی انقلابی دفاع کرده بود. بر خلاف آقای عطریانفر و دیگران اعتقاد ندارم 11 میلیون رایی که او آورد به خاطر امام بود. به خاطر خود بنی صدر و تصویرش بود. امام از حسن حبیبی و خیلی های دیگر هم حمایت کردند. مشکلاتی به وجود آمد. بنی صدر ایده آل برای اولین ریاست جمهوری اسلامی و باعث سربلندی و افتخار بود که آدم بگوید بنی صدر رییس جمهور این انقلاب، است. او مبارز، متدین، طرفدار مصدق، ملی گرا، در تماس با امام در دوران قبل از انقلاب بود. از هر جهت که نخستین رییس جمهور ایران شود نقصی نداشت.
امام در جنگ قدرت بین حزب و بنی صدر از هیچیک حمایت نکرد
مشکل از جایی شروع شد که رهبران حزب جمهوری اسلامی هم طالب قدرت بودند. برخی علنی و صریح می گفتند بنی صدر یک عمر در پاریس بوده و ما در اینجا مبارزه کردیم. بنی صدر سال 39 از ایران رفته و 57 با پرواز ایرفرانس کنار امام آمده است. او یک کشیده هم از کلانتری نخورده و یعنی چه همه چیز دست بنی صدر بیفتد؟
حزب جمهوری اسلامی مدعی بود به سادگی قدرت را واگذار به بنی صدر و دیگری نمی کنیم. ما هم قدرت می خواهیم و از اینجا مصیبت شروع شد. حزب جمهوری اسلامی دارای تشکیلات و محبوبیت بود. بنی صدر در میان اقشار مرفه و تحصیل کرده خیابان انقلاب به بالا محبوب بود و مانند امروز حزب جمهوری اسلامی محبوبیت میان اقشار مذهبی تر، کمتر تحصیل کرده تر و پراکنده در سطح کشور داشت. آنها هم حاضر به واگذاری قدرت به بنی صدر نبودند. معتقدم بنی صدر می توانست بهتر از این رفتار کند. بنی صدر می توانست جوری با حزب جمهوری اسلامی کنار بیاید. امام در جنگ قدرت بین حزب و بنی صدر از هیچیک حمایت نکرد. بارها و بارها سخنرانی کردند و در قم و جماران گفتند ارث و میراث کدامتان است که اینطور برایش می جنگید؟ مقصودش هم شهید بهشتی بود هم مرحوم آقای هاشمی و هم بنی صدر. برای چه می جنگید؟ وقتی بین فرزندانتان اختلاف به وجود می آید، دقیقا برای امام این اتفاق افتاده بود. تلاش کرد اینها طوری کنار بیایند و حزب یا بنی صدر مصالحه کنند و کنار بیایند. ولی اصلا و ابدا. روز به روز اختلافات و رقابت بیشتر شد. دست بالا را بنی صدر داشت. سخنرانی می کرد و تیراژ بسیار وسیع داشت. روزنامه های حزب جمهوری اسلامی روی دکه ها مانند کیهان می ماند. بنی صدر دلیلی نداشت برای عقب نشینی و امتیاز دهی به حزب وقتی که محبوب بود و از آنها بالاتر ایستاده بود.
جنگ شروع شد و متاسفانه اختلاف بین بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی عمیقتر شد. حزب جمهوری اسلامی سمت سپاه رفت و بنی صدر به سمت ارتش رفت. برای فرماندهان ارتش زمان شاه، می توان حدس زد بنی صدر شخصیت مطلوبتری از هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی است. بنی صدر نظامی نبود ولی چون رییس جمهور بود، امام ایشان را مسئول جنگ و فرمانده کل قوا کرد.
بنی صدر معتقد بود ارتش و فرماندهان ارتش باید مسئولیت جنگ را به عهده بگیرند. طرح و نظریه ای اگر هست باید با آنها جلو برویم. حزب جمهوری اسلامی به نیروهای مردمی بسیج و سپاه اعتقاد داشت. رقابت بین ارتش و سپاه و حزب و بنی صدر اینها را به وجود آورد. بنی صدر سعی کرد با برخی شخصیتها و چهره ها که با مرحوم هاشمی رقابت می کردند نزدیک شد. یکی از یاران صمیمی بنی صدر، حاج احمدآقا بود که بعض و کینه از سران حزب جمهوری اسلامی داشت و فکر می کرد سرش از قدرت بی کلاه مانده بود. بنی صدر رسما اعلام کرد می خواهد حاج احمدآقا خمینی را به عنوان گزینه نخست وزیری به مجلس معرفی کند که امام مخالفت کرد. یکی دیگر از نامزدهای بنی صدر، مصطفی میرسلیم حزب الهی بود. نهایتا حزب جمهوری اسلامی گفت فقط با نخست وزیری محمدعلی رجایی موافقیم.
آخرین یارگیری او مسعود رجوی بود که تیر خلاص برایش بود
حزب جمهوری اسلامی هم مقصر بود. مردم به بنی صدر رای داده اند. مشخص بود رجایی و بنی صدر هیچ وجه اشتراکی نداشتند. اعمال قدرت و نظری که دست حزب جمهوری اسلامی در مجلس بود و رک گفتند هر کسی را شما معرفی کنید ما رای اعتماد نمی دهیم. نخست وزیر باید از مجلس رای اعتماد می گرفت. اینها واقعیتهای جامعه آن روز است.
حالا ما بنی صدر را خولی و شمر و حرمله کنیم و رهبران حزب جمهوری اسلامی را فرشته و فداکار نکنیم. جنگ بر سر قدرت بود. من از معدود دانشگاهیان بودم که طرف بنی صدر نرفتم. بسیاری رفتند. دفتری به نام همکاری های مردمی نهاد ریاست جمهوری داشت. چرا من طرف بنی صدر نرفتم؟ من با تمام وجود از غرور و تکبر متنفر و بیزارم و وای چقدر این آدم غرور و تکبر داشت. چقدر «منم» داشت. خود را بالاتر از نهضت آزادی، مهندس بازرگان، رهبران حزب جمهوری اسلامی و صادق قطب زاده می دانست. خود را خدا می دانست. این را در رفتارش نشان می داد و به ضرر نهضت شد. این جنگ قدرت بین حزب جمهوری اسلامی و بنی به جایی رسید که بنی صدر اشتباه سرنوشت سازی کرد و تیر خلاص به خود زد و به سمت مجاهدین رفت.
جدا از تمام مسایل دیگر، نمی توانم قبول کنم بنی صدر نمی دانست مجاهدین کوچکترین ارزش و اهمیت و باوری به آزادی و دموکراسی و اینطور چیزها ندارند.این را بنی صدر می دانست و به خاطر قدرت در جایی قرار گرفت که سمت مجاهدین برود. کسانی که بنی صدر سعی کرده بود مانند صادق خلخالی و حاج احمد آقا و علامه یحیی نوری –که در میدان ژاله روحانی بزرگی بود- را جذب کند.
بنی صدر تلاش کرد اینهایی که با حزب جمهوری اسلامی همراه نبودند را به سمت خود بکشد. آخرین یارگیری او مسعود رجوی بود که تیر خلاص برایش بود.
بهای جنگ قدرت بین سران حزب جمهوری اسلامی و بنی صدر را ما مردم و انقلاب دادیم. یکی از دلایل توسری خوری آزادی و انتخابات و مطبوعات و وجود همچنان زندانی سیاسی، این اختلاف بود. بنی صدر که سقوط کرد، اسلامگرایان و حزب جمهوری اسلامی چیها که خیلی معتقدتر و انقلابی تر بودند، پول سیاه برای انتخابات آزاد و دموکراسی ارزش قائل نبودند همه کاره شدند.
اگر بنی صدر مانده بود دموکراسی وضعش خیلی بهتر بود. اینقدر دموکراسی بدبخت و یتیم نمی شد. دموکراسی یتیم شد چون جریانات اسلامگرای تندروی حزب جمهوری اسلامی دست بالا را داشتند و همه کاره کشور تا امروز شدند.