چگونه با اندازهگیری دمای جسد زمان مرگ کشف میشود؟
به گزارش اقتصادنیوز متن این گفتوگو به این شرح است: درس پزشکی خوانده اما نه کاری با قرص و آمپول و شربت دارد و نه دستور عکس و آزمایش و عمل جراحی میدهد. نه دردی را تسکین میدهد و نه نقصی را برطرف میکند. کارش پیداکردن علت بیماری نیست، دنبال دلیل مرگ میگردد. یعنی وقتی کار از کار گذشته؟ خب، نه. یعنی وقتی پای «حقی» در میان است که بدون تشخیص او، پایمال خواهدشد. درس پزشکی خوانده اما کارش کمک به کشف جرموجنایت است. صحبت از پزشکی قانونی است، شغلی که خیلیهایمان فقط در فیلم و سریالهای پلیسی سراغی از آن داریم؛ برای همین نه چیزی از دشواریهایش میدانیم و نه از اهمیتش در زندگی روزمره. در پرونده امروز سعی داریم از خلال گفتوگو با دکتر «ناصر غروبی»، شغل پزشکی قانونی را بهتر بشناسیم البته آن بخشی را که مربوط به متوفیات است و به کشف جرم کمک میکند؛ یعنی بخش کوچکی از این حرفه که حدود 5درصد از خدمات سازمان پزشکی قانونی است –بخش عمده خدمات پزشکی قانونی در بخشهای معاینات بالینی، آزمایشگاه و کمیسیون ارائه میشود- اما نقشی بسیار تعیینکننده در جامعه دارد و بهدلیل ارتباط کمِ بیشتر اعضای جامعه با آن، اطلاعات کاملی درباره اش وجود ندارد.
کار ما با هر قتل یا فوت مشکوک شروع میشود
گره گشایی از رازهای جنایت آغاز می شود
خب همیشه قضیه به این سادگی نیست. دکتر غروبی ماجرایی را تعریف میکند که بیشباهت به پروندههای سینمایی نیست: «یکبار موردی به ما اعلام شد از جسدی که داخل یک چاه پیدا شدهبود. ظاهر جسد کاملا سوخته بود اما خبری از واکنشهای حیاتی پوستی نبود پس به این نتیجه رسیدیم که فرد سوزانده شدهاست. سوختگی در فرد زنده، تاولهایی روی پوست و تغییراتی در بافت زیر پوست ایجاد میکند و التهاب پوستی را با چشم میشود دید. وقتی چنین واکنشهایی در پوست وجود نداشتهباشد، یعنی فرد زنده نبودهاست. ازسوی دیگر بعد از کالبدشکافی جسد، در راههای هوایی و خونش آثار منواکسیدکربن مشاهده نشد که این هم نشانهای بود دال بر سوزانده شدن جسد بعد از مرگ. در کالبدشکافی سر از روی شکستگی و لختههای خون، متوجه شدیم که با شیئی به سر جسد ضربه زده شدهاست پس یعنی او را به قتل رساندهاند». امکان دارد جنایتی آنقدر دقیق و پیچیده انجام شود که نشود از رازش پرده برداشت؟ دکتر غروبی توضیح میدهد: «هر نوع مسمومیت و اعمال خشونتآمیز منجر به فوت، بهسادگی قابل تشخیصاند. اتفاقا اینها اجساد ساده در پزشکی قانونی هستند اما به این معنی نیست که پیدا کردن قاتل هم به این سادگی باشد. این درواقع به بخش قضایی کار مربوط میشود که ما دخالتی در آن نداریم و صرفا همه آن چه را که مربوط به جسد است، اعلام میکنیم». اگر بررسی جسد در جنایتها بخش آسان ماجراست، پس قسمت سختش چه میتواند باشد؟ «برای مثال فردی براثر یک بیماری به پزشک مراجعه میکند و عمل جراحی رویش انجام میشود. در این عمل ممکن است اشتباهاتی بهوقوع بپیوندد و بعد از آن تعداد دیگری عمل جراحی درراستای اصلاح آن اشتباه انجام شود و فرد درنهایت فوت کند. تفکیک بین این صدمات و تشخیص آنکه قصور در کدام یک از عملها راه داشته، بهویژه با توجه به اینکه فرد زنده بوده و درطول زمان دارو مصرف کردهاست، کار راحتی برای علم پزشکی نیست. یا برای مثال در یک حادثه رانندگی یا مثلا سقوط هواپیما، خانوادهای فوت میکنند. در این خصوص پیداکردن زمان دقیق فوت اعضای خانواده برای ما بسیار مهم است؛ اگر پدر خانواده زودتر از دنیا رفتهباشد، تمام ارثیه به خانواده همسرش میرسد و اگر اعلام کنیم که مادر خانواده پیش از او فوت کردهاست، قضیه ارثبری بهکلی متفاوت میشود. در چنین مواردی با کالبدشکافی دقیق و بررسیهای میکروسکوپی، زمان فوت را اعلام میکنیم».
هیچوقت برای کشف حقیقت دیر نیست
بالاتر دکتر غروبی توضیح داد که در قتلها و مرگهای مشکوک جنایی، ردپای جنایت را بهراحتی میشود پیداکرد اما معنیاش آن نیست که در پزشکی قانونی، هیچ سوال بیجوابی وجود ندارد: «در کل پروندههای موجود بین یک تا 3درصد از موارد به رغم کالبدشکافی و انجام آزمایشهای کامل، علت فوت پیدا نمیشود که به این وضعیت «اتوپسی/ کالبدشکافی سفید» گفته میشود. نکته مثبت درباره اتوپسی سفید آن است که مطمئن هستیم علت مرگ در آن، براثر جنایت نیست چون نشانههای مسمومیت، ضربوجرح و هر نوع رفتار خشونتآمیز دیگری را بررسی میکنیم. علت فوت در این موارد احتمالا بیماریهای خاص شناختهنشدهای در قلب یا مغز است که آثاری بهجا نمیگذارند». پس با تقریب خوبی میتوان گفت پزشکی قانونی در راه کشف حقیقت قدمهای مطمئنی برمیدارد، حتی اگر سالهای زیادی از مرگی گذشته باشد: «فرض کنید فردی در بیمارستان فوت کرده و چون علت مرگش سکته اعلام میشود، آزمایش سمشناسی روی او انجام نمیشود. بعد از چندسال مدارک و شواهدی پیدا میشود که به فردِ درگذشته سم دادهاند. قاضی دستور نبشقبر میدهد و ما براساس آنچه از اعضای بدن باقی ماندهاست و حتی از روی خاک قبر میتوانیم سم را استخراج کنیم. در شغل ما گذر زمان، مانع غیرقابلنفوذی برای کشف حقیقت نیست. انواع داروها و سموم تا 10سال بعد از مرگ هم قابل ردیابی هستند. اجازه بدهید خاطرهای برایتان تعریف کنم تا به جذابیت این شغل پی ببرید. مدتی پیش درخواست شخصی را بررسی کردیم که ادعا میکرد فرزند پنهانیِ مردی است که 37سال پیش فوت کردهبود. خانواده متوفی زیربار نمیرفتند، ما با دستور قضایی نبش قبر کردیم و از روی دیانای متوفی متوجه شدیم که ادعای آن شخص درست است». صحبت از جذابیت شد، کمی هم از سختیهای این شغل سردربیاوریم. «در شغل ما مواجهه با صحنههای وحشتناک و جسدهای کرمگذاشته و بادکرده، اتفاق نادری نیست. گاهی به جسدی برمیخوریم که یک ماه از مرگش گذشته و چنان بوی بدی دارد که نفس کشیدن را سخت میکند. شاید اگر از آدمها بخواهید بدترین و دلخراشترین چیز ممکن را تصور کنند، جواب خیلیهایشان یک جسد آشولاش باشد؛ یعنی صحنهای که در بیشتر روزهای فصل تابستان با آن مواجه هستیم. با اینحال، این سختترین بخش کار ما نیست. قسمت دشوار کارمان که هیچوقت به آن عادت نمیکنیم، رودررو شدن با خانواده متوفیهاست. هرکس وارد سالن تشریح میشود، گریان و عصبی و برافروخته است. احساس میکند ظلمی به او شده و برای احقاق حقش به ما مراجعه میکند. کار کردن در چنین محیطی، روحیه قوی و صبوری زیادی میطلبد». چه چیزی باعث میشود یک نفر 26سال در کاری دوام بیاورد که یا سروکارش با مردههاست یا با زندههایی که یک چشمشان اشک است و یکی خون؟ دکتر غروبی، این سوال را با یادآوری زمان شروع کارش، پاسخ میدهد: «من روزی که وارد پزشکی قانونی شدم، همان اول گفتم که دوست ندارم با جسد کار کنم. آن موقع، بخش تشریح متولی نداشت و از من خواستند سه، چهارماهی آنجا را بگردانم تا پزشک مسئول برسد. این سه، چهار ماه شد 20سال. در این شغل ماندم چون نتیجه کاری که انجام میدادم، خیلی خوب بود. اگر دوباره به آن روز برگردم، باز همین مسیر را انتخاب میکنم».