قهرمان عصر جدید، سفیر ریاست جمهوری شد
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایرنا، علی نظری طولابی پسر نوجوان ۱۳ سالهای است که صدایش نه تنها اعجاب داوران، بلکه شگفتی مردمی را که بیینده این برنامه رقابتی تلویزیونی بودند، برانگیخت.
پسری از کوهدشت لرستان که اصالتاً از قوم لَک است و با اجرای آهنگ لکی به دل مردم نشست و در مرحله نهایی با اجرای آهنگ مقامی کردی، استعداد ناب خود را عیان کرد. او هر بار که در قاب تلویزیون فرصت حرف زدن داشت، مودب، متین و به سادگی سخن گفت؛ هر بار هم بیشتر و بیشتر در قلب بینندههای برنامه نقش می بست تا جایی که در مرحله پایانی با بیش از ۵.۵ میلیون رای، قهرمان عصر جدید شد.
اما آنچه «علی» را مردمیتر و محبوبتر کرد زمانی بود که در آخرین مراحل مسابقه -در شب عید قربان- گفت «در صورت برنده شدن، جایزهام را صرف تعمیر آبخوری مدرسهمان میکنم»؛ پسری که در اوج توجهات عمومی، در برنامهای پربیننده همکلاسیهای خود را فراموش نکرد، بچههایی که در مدرسه یا نمیتوانستند آب بخورند یا از لولههای خراب آبخوری مدرسه، آب گرم میخورند.
نوجوان قهرمان این روزهای ما، نه فقط به زیبایی آواز خواند، بلکه صدای بلند دانشآموزانی شد که ابتداییترین امکانات را در مدرسه خود ندارند. او در چند قدمی سکوی قهرمانی، آنها را از یاد نبرده بود و رفاقتش را به همدرسان خود ثابت کرد. او نخستین آرزویش شادی بچههای مدرسهای از هزاران مدرسه ایران زمین است؛ نمایندهای از خطه هنرپرور لرستان که با همان معرفتی که نشان داد، اکنون نخستین سفیر در حوزه دانشآموزی شده است.
یک هفته بعد علی طولابی دیگر چهرهای شناخته شده در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بود. همه از هنرش و مهربانی و معرفتش میگفتند. شاید وقتی این نوجوان کوهدشتی، این خواننده حنجرهای طلایی با آینده هنری درخشان، تندیس طلایی این دوره از عصر جدید را به خانه برد، همکلاسیهایش خوشحالتر بودند، حتی از همه مردم استان لرستان و حتی در ایران، زیرا همکلاسی با معرفتشان قهرمان این دوره از مسابقات شده بود. او حالا پس از این قهرمانی مسئولیتی مهمتر را پذیرفته بود، او سفیر شده است و میخواهد مشکلات مدارس کشور بیابد و صدای دانشآموزانی شود که از برخی امکانات رفاهی برخوردار نیستند.
وقتی با علی نظری طولابی که دیگر اکنون نخستین سفیر ارتباطات مردمی در حوزه دانشآموزی در کشور است، گفتوگو میکنم، با کمی خجالت اما با همان زبان سادهای که در قاب تلویزیون دیده بودیم، میگوید: «خدا را شاکرم که میتوانم برای دانشآموزان و همه همکلاسیهایم در سراسر کشور کاری انجام دهم، روز اول هم که برای آبخوری مدرسه خودمان گفتم، به این دلیل بود که همیشه دلم برای دوستانم میسوخت که در مدرسه آب گرم را آن هم به سختی میخورند، از ته قلبم گفتم که اگر برنده مسابقه شوم حتما این کار را انجام میدهم تا همکلاسی دیگر آب گرم نخورند و برای خوردن آب خنک این همه سختی نکشند و راحت باشند.
در ادامه گفتوگو هر بار که او را اولین سفیر خطاب میکنم، گونههایش سرخ میشود، هنوز با این نوع عناوین و القاب آشنا نیست، هر جملهای را که شروع میکند ابتدایش میگوید «خدا را شاکرم»؛ این همه بیان قدرشناسی، این پسر ۱۳ ساله را بیشتر شایسته قهرمان بودن و سفیر بودن میکند.
سعی میکنم او را در قالب سفیر دانشآموزی قرار دهم تا آرزوهایش برای دانشآموزان را بهتر بفهمم. محکمتر میگویم تو الان نخستین سفیر ارتباطات مردمی ریاستجمهوری در حوزه دانش آموزی در کشور هستی، دیگر فقط خواننده در مسابقه نیستی؛ حست چیست؟ میگوید: «خدا را شکر، خوشحالم! البته اگر بتوانم مشکل مدارس دیگر را حل کنم که بیشتر خوشحال می شوم، اما تا جایی که توان داشته باشم و بتوانم از پس مسائل بر بیایم.
البته از مشکلات سایر مدارس خبر نداشتم، مدرسه خودمان را میدانستم، بچهها همیشه میگفتند که آب گرم میخوریم، برای مدرسه خودمان آبسردکن میخرم» ... [مکث میکند، انگار حواسش به بچههای مناطق گرمسیر و کم برخوردار میرود] ... ادامه میدهد: «خب شاید باید برای مدارس دیگر هم آبسردکن بخریم، تا بچههای آن مدارس هم مانند ما آب گرم نخورند.
به او میگویم همه مشکلات را که تو نمیتوانی حل کنی، و به جز آبخوری برخی مدارس مشکلات دیگری هم دارند، چطور میخواهی آنها را پیدا کنی و به مسئولان اطلاع بدهی؟ صدایش را صافتر میکند، متوجه مسئولیت خود میشود و مصممتر میگوید: «باید کمی و کاستیهای مدارس را تحقیق کنم، گزارش بنویسم، پیگیری کنم تا مشکلات حل شود. از مدارس، از دانشآموزان سوال میکنم، سعی میکنم گوش شنوا و صدایی گویا برای همسن و سالهای خودم باشم. البته همه این کارها که تنهایی نمی شود، با کمک آموزش و پرورش میتوانیم انجام دهیم.»
در سن کم، داشتن مسئولیت سنگین، آن هم برای گروهی سنی همسالان، توی دل آدم را خالی میکند، علی را متوجه میکنم که کارش سخت است. میگویم تو خودت هم دانشآموزی چطور می خواهی... با لبخند میگوید: «میدانم، اما تلاشم را میکنم، از مدرسه خودمان شروع شد، باید سراغ مدارس مناطق دیگر، شهرهای دیگر و استانها و سراسر کشور بروم، باید یک راهی برای اینکه بتوانم با همه بچهها ارتباط برقرار کنم، پیدا کنم.»
ذهنش بیشتر درگیر مسئولیتش میشود. نمیخواهم او را از استعدادش در خوانندگی دور کنم، در مورد آرزوهایش در هنر موسیقی که میپرسم، میگوید: «برای آینده خوانندگی و آواز؟ قطعا خوانندگی را ادامه می دهم... اما ...» . دوباره مکث کرد، انگار چندهفته اخیر را با سرعت مرور میکند؛ به مردمی که کنار ما جمع شدند نگاه میکند و با همان چهره محجوبی که از او سراغ داریم، میگوید: اما برای این ادامه دادن به حمایت مردم خیلی بیشتر نیاز دارم.»
او دستهایش را در هم گره میکند، اما در انتهای حرفهایش، در قواره یک هنرمند مصمم که به رویاهای خودش هم فکر میکند، میگوید «به رشته آهنگسازی علاقه دارم، واقعا دوست دارم این رشته را هم ادامه دهم.»
علی نظری طولابی، نوجوانی که نه فقط صدایش در موسیقی ایرانی، نه قهرمان شدن در مسابقهای تلویزیونی و در رقابتی فشرده با صاحبان استعدادهای مختلف از گروهای سنی متفاوت، بلکه رفتار و متانت و معرفتش به دل ایرانیان نشست، او شاید سالها جلوتر از سنش باشد و حرف بزند و رویاها و آرزوهای شخصی زیادی داشته باشد، اما در میان محبوبیت و مشهور شدن، رفقایش و همکلاسیهایش را فراموش نکرد و اکنون واژه سفیر و همکلاسی اولین و مهمترین پیوند او در عصر جدید زندگیاش است.