نسخه شفابخش جنگ اوکراین /با دلجویی قلدر متوقف نمیشود!
به گزارش اقتصادنیوز، رویترز روز سهشنبه به نقل از منابع دیپلماتیک خبر داد که در واکنش به پیشنهاد اخیر رئیسجمهور فرانسه برای ارائه تضمین امنیتی به روسیه، کشورهای بالتیک و دیگر کشورهای اروپایی رسماً مخالفت خود را به این کشور اعلام کردند.
مکرون در مصاحبهای در 3 دسامبر گفته بود که اروپا باید ساختار امنیتی آینده خود را بازسازی کند و همچنین به این فکر کند که «چگونه به روسیه در روز بازگشت به میز مذاکره تضمین دهد».این اظهارات بلافاصله توسط اوکراین و کشورهای بالتیک مورد انتقاد قرار گرفت.
آندریاس کلوت، تحلیلگر بلومبرگ با انتشار یادداشتی با عنوان «برای پایان دادن به جنگ در اوکراین، از استونی پیروی کنید، نه فرانسه» استدلال کرده قبل از صحبت با ولادیمیر پوتین، غرب باید به سخنان کاجا کالاس، نخست وزیر استونی گوش کند، نه امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه.
نسخه ۱: هیچ راهحل نظامی وجود ندارد
از زمانی که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، بدون هیچ تحریک خارجی به اوکراین حمله کرد - و حتی قبل از آن - گروه خاصی از سیاستمداران و صاحبنظران بودهاند که از کییف و غرب میخواستند که با کرملین «مذاکره» کنند.
روایت آنها این بود که هیچ «راهحل نظامی» برای مسئلهی اوکراین و یا هر مسئلهی دیگری با روسیه وجود ندارد، تنها راهحل، اقدامات «دیپلماتیک» هستند و به طور ضمنی هر کس غیر از این عمل کند به اندازه کافی به دنبال «صلح» نیست.
نسخه۲: گفتوگو بس است
طرف دیگر مخالفت میکنند و میگویند که این استدلال واقعیت را وارونه جلوه میدهد. اگر تنها یک کار باشد که «غرب» از زمان روی کار آمدن پوتین حدود 20 سال پیش، آن هم به کرات انجام داده گفتوگو بوده است.
برای نمونه فقط به رفت و آمدهای مکرر رهبران آلمان و فرانسه به مینسک برای مذاکرات صلح در دونباس در سالهای 2014-2015 توجه کنید؛ و یا صف رهبران غربی که در اوایل سال جاری تلاش کردند پوتین را از تهاجم به اوکراین منصرف کنند.
مشکل مذاکره با پوتین
مشکل این است که پوتین در تمام این سالها با سوء نیت "مذاکره" کرده است. علاوه بر این، از زمان حملهاش در سال جاری، او چنان بیملاحظه درباره اهداف جنگیاش گیج بوده است که حالا کییف یا حامیانش حتی نمیدانند درباره چه چیزی مذاکره کنند.
اگر پوتین از ابتدا بدون تناقض گفته بود که تنها کریمه و دونباس را میخواهد و آماده است در ازای آن امتیازی بدهد، یک مصالحه - هرچند از نظر اخلاقی منزجرکننده - حداقل قابل تصور بود. اما پوتین می خواهد اوکراین را به عنوان یک ملت خاموش کند و مدعی است که "عملیات نظامی ویژه" اش برای "نازی زدایی" این کشور ضروری است.
چگونه میتوان با پوتین بر سر میز مذاکره نشست؟
وقتی که میز مذاکره پر از چنین توهمهایی است، چگونه میتوان دور آن نشست و مذاکره کرد؟ مثلاً در ازای آتش بس به پوتین اجازه میدهند فقط نیمی از مردم اوکراین را نسل کشی کند؟ یا برای «صلح» قبول میکنید که یک چهارم کشورتان باقی بماند؟ و حتی پس از آن، از کجا میدانید که پوتین یک سال بعد برای بقیهاش برنمیگردد؟ این دقیقاً همان چیزی است که بین توافقات مینسک در 2014-2015 و حمله تمام عیار روسیه به کل اوکراین در سال جاری اتفاق افتاد.
از قضا هر یک از دو طرف این مناظره نمایندهی مشخصی از رهبران غربی دارند. امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه، به نمایندگی از جناح بیاید مذاکره کند و کاجا کالاس، نخست وزیر استونی، استدلال مخالف را بیان می کند، اینکه خواستههای روسیه چیزهایی نیستند که بتوان با مذاکره حل و فصلشان کرد.
روسیه را تحقیر نکنیم!
مکرون از یک سنت طولانی گولیستی میآید، سنتی که در آن فرانسه عموماً در کنار «آنگلوساکسون»ها و به طور گستردهتر غرب قرار میگیرد، اما به طور همزمان از نظر ژئوپلیتیکی آنها تا حدی جداست. این موضع به طور مشخص شامل حفظ یک رابطه مستقل - و نسبتاً سازگار- با مسکو است.
این میراث حتی پس از تهاجم پوتین در سال جاری نیز در واکنشهای ماکرون مشهود است. البته که او به اندازه هر کس دیگری از جنایات روسیه در اوکراین وحشت زده است اما در عین حال خود را در نقش میانجی میبیند و علناً گفته است که «ما نباید روسیه را تحقیر کنیم»، بلکه «باید با ابزارهای دیپلماتیک یک راه خروج برای روسیه ایجاد میکنیم». ماکرون این ماه در دیدار با جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، حتی گفت که غرب باید «روزی که روسیه به میز مذاکره بازگردد، تضمینهایی به آنها بدهد.»
ماکرون به این صورت توهم بدبینانه پوتین را تکرار میکند، مبنی بر اینکه روسیه تنها برای دفاع از خود در برابر ناتو اوکراین را به خاک و خون کشیده است. به طور ضمنی عملاً ماکرون با تبلیغات پوتین برای وارونه جلوه دادن نقش قربانی و مجرم همراهی میکند. در واقعیت اگر کسی قرار باشد در مذاکرات صلح تضمینهای امنیتی ارائه کند، آن روسیه است و اگر کسی قرار باشد چنین تضمینهایی دریافت کند، آن اوکراین است.
با دلجویی قلدر متوقف نمیشود!
نماینده طرف محکم ایستادن کاجا کالاس، نخست وزیر استونی، است. او از دیدگاه سه جمهوری بالتیک – استونی، لتونی و لیتوانی - صحبت میکند که توسط اتحاد جماهیر شوروی بلعیده شدند و در واقع تحت انقیاد و استعمار امپریالیسم روسیه قرار گرفتند.مانند بسیاری از بالتیکیها، لهستانیها، فنلاندیها و دیگران، کالاس مطمئن شده است که اگر پوتین در اوکراین متوقف نشود، پیشرویاش را به بقیه منطقه ادامه خواهد داد. او استدلال می کند که شما نمیتوانید با دلجویی کردن یک قلدر را متوقف کنید، بلکه باید او را محدود کنید.
تجربه او و کشورش به عنوان مستعمره سابق مسکو و همسایه روسیه به کالاس بینش مهمی در مورد منطق مذاکره کرملین داده است. به گفته او آندری گرومیکو، یک دیپلمات شوروی، این موضوع را به بهترین شکل خلاصه کرده است.
روسها ابتدا حداکثر را طلب میکنند- و در واقع چیزی که قبلاً نداشتند و بر آن حقی ندارند. در این نمونه ممکن است این خواسته خروج ناتو از اروپای مرکزی و شرقی باشد. دوم، اولتیماتوم میدهند و تهدید میکنند. مثل گردنکشیهای هستهای پوتین در برابر اوکراین. و سوم، در مذاکرات یک قدم کوتاه نمیآیند چون تصور میکنند که همیشه در غرب کسانی هستند (ماکرون؟) که در نهایت به آنها امتیاز میدهند.
بهطور خلاصه، روسها معتقدند که به این صورت میتوانند با یک سوم یا حتی نیمی از چیزی که در ابتدا نداشتند را به دست بیاوردند. در این مورد می تواند بخش بزرگی از اوکراین باشد.
مذاکره در چه زمانی و با چه شرایطی؟
جنگ ها یا با تسلیم شدن طرف بازنده یا با مذاکره به پایان می رسد. در این مورد تسلیم بعید است. اوکراین نمی تواند و نمی خواهد تسلیم شود، زیرا این کار به معنای نابودی این کشور است.
پوتین شکست را نمیپذیرد زیرا این امر منجر به نابودی سیاسی (یا حتی فیزیکی) او می شود.
بنابراین، یک روز باید مذاکرهای انجام بشود و خواهد شد; موضوع اصلی این است: چه زمانی و با چه شرایطی؟ در پاسخ به این سوال شاید بهتر باشد به نظر کالاس توجه شود و نه امانوئل ماکرون و همزمان اوکراینی ها را از نظر نظامی تا جایی که ممکن است قدرتمند کرد.