پشت پرده تفاهم چین با اعراب/ زنگ خطر برای ایران!
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اعتمادآنلاین، ابوالفضل فاتح نوشت:
هدف از تفاهمات استراتژیک چین، برساخت شبکه ای جهانی از همکاری ها برای گسترش «سپهر نفوذ»، هژمونی و تضمین قدرت این کشور در سه حوزه ی اقتصادی، سیاسی و نظامی تا سال 2050 است.
پشت نقاب سرمایه گذاری های عظیم اقتصادی و سیاسی چین در کشورهای مختلف جهان، یک کشور معصوم نخوابیده است.
چین در تفاهم با اعراب، تنشی بی دلیل با ایران را دامن زده که می تواند ناشی از تغییری استراتژیک باشد.
اقدام چین این پیام را تداعی می کند که «چین جدید» یک قدرت بی خطر، غیر مداخله گر و به واقع «تنش پرهیز» نیست و تفاهم های استراتژیک با این کشور، چندان هم پایدار تلقی نمی شود. همچنین پیامی روشن، مهم و زنگ خطری برای ایران و احتمال و جا ماندن از تحولات سریع جاری در منطقه.
از مهمترین نقاط مثبت چین در میان سایر قدرتهای جهانی، آن بود که در سابقه ی این قدرت، تجاوز یا حمایت از متجاوز به ایران وجود نداشت. چینی ها با همه محاسباتی که در سیاست خارجی خود دارند، در این خصوص مرتکب خطایی با تاثیر بلند مدت شده اند. صرف نظر از برخورد آموزنده ای که در این مرحله باید با آنان صورت بگیرد، در آینده نیز باید با آنها حساب شده تر مواجه شد.
چین جدید، در جستجوی توسعه ی «نظم چینی» برای جهان و منطقه، اگر مصلحت بداند یا فرصت پیدا کند، گویی از تنش های خودساخته پرهیز ندارد و صرفا منافع خود و البته قدرت ملی و توان استراتژیک طرف مقابل را از مهمترین ملاک های ارزیابی های خود قرار خواهد داد.
تعریض اخیر به ایران، صرفا ناشی از سیاست های «چین جدید» نیست، ناشی از ضعف مطالعات شناختی و عدم تعادل در سیاست خارجی ایران و نیز دریافتی است که چینی ها از نیاز ایران تحت تحریم به چین پیدا کرده اند.
در طراحی سیاست خارجی کشور، نه دفاتر قوی مطالعات استراتژیک غرب شناسی و شرق شناسی در کشور دیده می شود و نه مسندها و تریبون های سیاست خارجی در اختیار نخبگان تراز اول است. سیاست خارجی کشور، نظیر سیاست داخلی از فقر راهبرد منسجم و دوراندیشانه و همچنین فقر نخبگی عمیقا رنج می برد. در حالی که درک عمق استراتژیک در سیاست خارجی از عهده ی هر کسی بر نمی آید و با چند شعار، سیاست خارجی ساخته و پرداخته نمی شود.
چگونه چینی ها که شریک استراتژیک ایران نام گرفته بودند، باید بتوانند، فرصت طلبانه در منطقه حضور پیدا کنند و نه تنها ایران را شریک ندانند، بلکه با بی مهری به ایران، بساط خود را پهن کنند و در خلیج فارس جولان دهند ؟ اشکال کار کجاست؟ فقط فرصت طلبی و چند جانبه گرایی چینی هاست؟ خطاهای استراتژیک داخلی و خارجی و جاماندگی سیاست خارجی ایران نیست؟ این هم توطئه آمریکاست؟
کشور از حالت توازن هم در عرصه ی داخلی و هم بین الملل خارج شده، و تحریم های چند ده ساله توان ملی کشور را به شدت تنزل داده است. باید روشن شده باشد که بدون اتکاء به قدرت اقتصادی که از مولفه های نخست در برقراری امنیت ملی است (که روابط گسترده با جهان و دسترسی به بازارها شرط لازم آن است) و جمهوریت و فرهنگ و مولفه های دیگر «قدرت نرم»، اتکاء تک بعدی به «قدرت سخت نظامی» با همه اهمیتش در منطقه خاورمیانه کافی نیست. این نگاهی است که رهبران کشور در تحلیل سقوط شوروی داشتند. حال چه شده است که آن تحلیل ها فراموش شده است؟
این که ما نمی توانیم با قدرت ها مذاکره کنیم یک اتهام و توهین به نخبگان ایران و یک فرصت سازی برای رقیبان است. چرا پس از 43 سال نمی توانیم؟ خواهید گفت آنها قابل اعتماد نیستند. آری، مگر چین قابل اعتماد بود؟ مگر روسیه قابل اعتماد است؟ ترکیه که در اندیشه جابجایی مرزهای شمالی از طریق آذربایجان است، قابل اعتماد است؟
ایران در موقعیت راهبردی چهارراه جغرافیای سیاسی اقتصادی به عنوان یک فرصت بی نظیر قرار دارد، اما به شکل روزافزونی تلاشها متمرکز بر دور زدن این چهارراه است به جای عبور از این چهار راه
می دانیم که در طول جنگ و دولت آقای مهئدس موسوی، با همه خصومت های قدرتها، هرگز رابطه اقتصادی ایران با آمریکا و دول غربی و روسیه و چین و همچنین رابطه با ملت ها قطع نشد.
واقعیت ها فریاد می زند که در جهان پیچیده ی امروز اصرار بر سیاست های تک بعدی گذشته، جواب نمی دهد. این گونه نیست که جهان یا سلطه گر است یا سلطه پذیر و تمام راه حل ها به اعمال قدرت سخت در داخل یا خارج و یا قطع رابطه با فلان کشور ختم می شود. راه حل های بینابینی هم وجود دارد و کشورهایی در جهان هستند که نه سلطه گرند و نه سلطه پذیر و در ارتباط متوازن با جهان زیست می کنند. به جای قهر با مردم، و به جای قهر با جهان، توافق در داخل و توازن در خارج، راه حلی است که فوریت دارد. آنگاه «چین جدید» و دیگر قدرتها، در جای صحیح خود قرار خواهند گرفت.