محسن هاشمی: اطلاعی از آخرین وضعیت پرونده فوت آیت الله نداریم/ پدر در امور دینی به اجبار اعتقاد نداشت
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایسنا، محسن هاشمی، پسر ارشد مرحوم هاشمی در گفتگویی به بیان نکاتی درباره نقش آیت الله در خانواده و همچنین رویکردش در تحولات سیاسی و اجتماعی کشور پرداخته است که در ادامه مشروح آن را می خوانید؛
در ایام ششمین سالگرد درگذشت آیتالله هاشمی به سر میبریم. نبود آیت الله هاشمی چه تاثیری بر خانواده ایشان گذاشته است؟
آقای هاشمی، در داخل خانواده مانند سایر پدران نقشی عاطفی و پشتوانه روحی و فکری برای همه ما بود وطبیعتا فقدان ایشان مساله ای نیست که با گذشت زمان، التیام یابد. ایشان نسبت به خود من که پدر سه فرزند هستم و بسیاری از پدران، دلسوزتر و عاطفیتر بود، به ندرت عصبانی میشد و همواره سعی میکرد با منطق و مشورت با خانواده تعامل کند، طبیعی است که روز بروز و هنگام سخت شدن مشکلات، خلا و کمبود ایشان را بیشتر احساس میکنیم و مخصوصا در شرایط فعلی جامعه که مردم در کوچه وخیابان مرتبا به ما میگویند اگر پدر شما بود وضعیت اینگونه نمی شد، این داغ تازه می شود. خوشبختانه سایه مادر بالای سرماست. مادری که در کنار آیتالله هاشمی رفسنجانی سرد و گرم روزگار را با متانت و مقاومت تجربه کرد و هم اکنون هم دلگرمی و الگوی ما در تحمل میباشد، تنها ناراحتی او در فراق پدر، زندانی بودن فائزه و مهدی است.
آیا به نظر شما، خانواده راه وی را در این شش سال ادامه داده است؟
شاید نتوانیم یک مسیر و خط محدود را به عنوان راه هاشمی تعیین کنیم که قضاوت کنیم که آیا راه ایشان را ادامه دادیم یا نه. هریک از اعضای خانواده، طبق برداشت و شناخت خود از ایشان، سعی میکند نام آیت الله هاشمی رفسنجانی را زنده نگه دارد. ویژگی آقای هاشمی این بود که با همه طیفهای فکری و سلایق سیاسی و اجتماعی تعامل و گفتگو داشت و معتقد بود هیچ گروهی نباید حذف وطرد شود، بنابراین صرف داشتن گرایشات مختلف سیاسی و فکری خاص نمیتواند ما را از راه هاشمی ومکتب هاشمی جدا کند، بلکه این میانه روی و دوری از افراط و تفریط خصوصیت اصلی تفکر ایشان بود که در قالب مکتب اعتدال تئوریزه شده و باید گفت هرکسی که به اعتدال و میانهروی در فعالیتهای فردی واجتماعی اعتقاد دارد و از افراط و تندروی میپرهیزد در مسیر و راه هاشمی گام برمیدارد.
در این سالها دلیل فوت ایشان برای بعضی اعضای خانواده در ابهام بود. آیا این ابهام اکنون رفع شده است؟
اتفاق جدیدی در پرونده فوت ایشان رخ نداده است. در دولت آقای روحانی، دبیرخانه شورای امنیت ملی مسئول تحقیق در این باره شد و نهایتا گزارشی را به رییس جمهور وقت ارائه کرد. دکتر روحانی به عنوان رییس شورایعالی امنیت ملی وقت، پس از مطالعه این گزارش پی نوشتی با این مضمون داشتند که گزارش استحکام لازم را ندارد و قانع نشدند. اینکه پس از این دستور رییس جمهور چه اتفاقی افتاد و آیا گزارش دیگری نوشته شده، ما اطلاعی نداریم.
وصیتنامه مرحوم هاشمی چه شد؟
یک وصیت نامه شرعی که ایشان در سال ۱۳۷۹، قبل از آنژیوی قلب نوشته بودند در اختیار ما بود که آن را در صداوسیما قرائت کردم. پس از رحلت ایشان، ما دفتر کار و منزل را جستجو کردیم، متن مشابهی به عنوان وصیت نامه جدید پیدا نکردیم اما یک نامه بسیار مشروح و مفصلی ایشان خطاب به مقام معظم رهبری نوشته بودند که نگارش آن چند سال طول کشید و بیش از صد صفحه بود که فرازهای آخر آن نیز ناتمام باقیمانده بود، این نامه را من تقدیم رهبری کردم و چون مخاطب این نامه ایشان بود تصمیم به انتشار یا عدم انتشار آن با آیت الله خامنه ای است.
این روزها موضوع حجاب و نوع مقابله با بیحجابی در جامعه خیلی مطرح بوده و به یک چالش و تنش اجتماعی تبدیل شده است. رویکرد مرحوم هاشمی در مورد این مسائل در قبال زنان و دختران خانواده خود چه بود؟
همانطور که گفتم، آیت الله هاشمی رفسنجانی، چه در موضوع حجاب و چه در سایر امور دینی معتقد به اجبار نبود، بطور مثال در مورد نماز که از نظر دینی اهمیتی به مراتب بالاتر از حجاب دارد، ایشان هیچگاه فرزندان خود را مجبور به نماز خواندن نمیکرد و برای نماز صبح، ما را بیدار نمیکرد مگر اینکه خودمان از ایشان خواسته باشیم، به طور طبیعی ایشان وقتی اذان و اقامه نماز صبح میخواند و مشغول نماز میشد، ما بیدار میشدیم و نماز میخواندیم. در مورد حجاب هم ایشان و مادرم به گونه ای رفتار کردند که خواهرانم، بدون آنکه مجبور باشند خود حجاب و چادر را برگزیدند. اصولا وقتی اصل دین براساس اختیار است، معنا ندارد یک واجب دینی اجباری باشد. حجاب در جامعه ما به عنوان یک قانون الزامی است، مانند سایر قوانین مصوب مجلس و براساس عرف وتشخیص مجلس یا سایر دستگاهها، میتوان در قوانین تجدیدنظر کرد که با توجه به تعبیرات اخیر رهبری، مشخص شد که سختگیری در مورد حجاب و برخوردهای تند با دختران و بانوان به خاطر حجاب، مد نظر ایشان نیز نبوده است.
خانم فاطمه هاشمی پیش از این گفته بود که پدر اعتقادی به حجاب اجباری نداشت. این گفته ایشان صحیح است؟ آیا از اول انقلاب به حجاب اجباری اعتقاد نداشت یا این اواخر دیدگاه ایشان تغییر یافته بود؟
آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز مانند هر انسان و شخص صاحب نظر و فکری در معرض تکامل و تحول و تغییر بود و از تغییر هیچ ترس و ابایی نداشت. در دهه نخست انقلاب و شرایط جنگ، فضای شور انقلابی جامعه، اقتضای یک نوع رفتار اجتماعی و عرف را داشت که یکی از مظاهر آن هم حجاب بود، این به عنوان یک خواست اکثریت جامعه و امرعرفی بود و ایشان هم طبیعتا تابع عرف بود. پس از پایان جنگ و تغییر شرایط جامعه، به صورت طبیعی شرایط و عرف جامعه تغییر کرد. به خاطر دارم در اوایل ریاست جمهوری ایشان یک خانم خبرنگار اروپایی با چادر مشکی در کنفرانس مطبوعاتی حضور یافته بود، پس از پاسخ به سئوال ایشان، آیت الله هاشمی رفسنجانی از علت پوشیدن چادر سئوال کردند و آن خبرنگار پاسخ داد به خاطر احترام به شما از چادر استفاده کردم و آقای هاشمی گفتند از نظر شرعی و قانونی، اجباری به چادر و مانتو نیست.
بعد از درگذشت آیت الله هاشمی کشور تاکنون با سه موج اعتراضات ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ مواجه شده است. به نظر شما اگر ایشان در حیات بود، می توانست نقشی در کنترل اعتراضات و خشونتها داشته باشد؟
به نظرم ایشان در آخرین خطبه نماز جمعه خود، مهمترین سخنان خود را مطرح کردند که اصل آن بر دو محور بود: جایگاه مردم در حکومت و ضرورت عمل به قانون، متاسفانه در هر دو اصل ما دچار انحراف شده ایم. در مورد جایگاه و نقش رای مردم در مشروعیت نظام، فقط به عنوان یک وظیفه مردم را دعوت به رای دادن و شرکت در انتخابات می کنیم، اما این رای چقدر در جهتگیریهای کلان کشور تاثیر دارد؟ وقتی مردم مشاهده میکنند که رای آنها تاثیر مورد انتظارشان را ندارد طبیعتا دلسرد میشود و نتیجه این میشود که پس از انتخابات سال ۱۳۹۶ که پرشورترین انتخابات انقلاب بود، سالهای ۹۸ و ۱۴۰۰ شاهد سردترین انتخابات در تاریخ انقلاب بودیم و اکثریت مردم نسبت به تاثیر صندوق رای در حکمرانی مایوس شدند.
در مورد عمل به قانون هم تصور ما این است که مردم باید به قانون عمل کنند یا فقط معترضان باید به قانون عمل کنند؟ این هم با عقل و هم با شرع در تناقض است، امیرمومنان می فرماید در برابر هرحقی، تکلیفی متناسب وجود دارد، اگر مردم باید به قانون عمل کنند، وظیفه حاکمیت است که حقوق قانونی مردم را ادا کند، آیا اصول آزادی بیان، آزادی تجمع، همه پرسی و ... در قانون اساسی نیست؟ آیا فقط معترضان نباید دست به خشونت بزنند؟ آیا حقوق متهمان ومحکومان رعایت میشود؟ به نظرم اگر ما به همان خطبه ماندگار سال ۱۳۸۸ آیت الله هاشمی رفسنجانی عمل کنیم بسیاری از خشونتها و نارضایتیها کاهش می یابد.
آیا آیت الله هاشمی نسبت به مساله پررنگ شدن و تعمیق شکافهای اجتماعی حساس بود و برنامهای برای ترمیم آنها داشت؟
شکافهای اجتماعی یک واقعیت بوده وقابل انکار نیست، بخشی از شکافهای اجتماعی ریشه اقتصادی دارد و بدون توسعه کشور و افزایش درآمد سرانه وتولید قابل ترمیم نیست در حالیکه طی ۱۲ سال گذشته متوسط رشد اقتصادی ما نزدیک به صفر بوده و سفره مردم کوچکتر شده که این مساله به برخی طبقات اجتماعی فشار بیشتری وارد میکند و حدود دوسوم جامعه را به زیرخط فقر کشانده است. بخش دیگری از شکافهای اجتماعی هم ناشی از عدم ادای حق و تبعیض در مورد گروههای اجتماعی و اقلیتهای قومی و مذهبی و سیاسی است، زنان، اهل سنت، هنرمندان، قومیتها و.... که اعتراضات تندتری در این چندماه داشتند، ازگروههایی هستند که معتقدند نسبت به آنها تبعیض اعمال شده است،.
برنامه آیت الله هاشمی رفسنجانی برای اداره کشور، توسعه متعادل، متوازن و پایدار بود. توسعه متعادل یعنی توام با عدالت و توجه بیشتر به اقشار آسیب پذیر وطبقات فرودست جامعه، متوازن یعنی توسعه ای در جهتهای گوناگون و در مناطق گوناگون کشور، نه اینکه در یک یا چند بعد و در چند منطقه و استان توسعه اتفاق بیفتد و خوزستان وسیستان وبلوچستان و هرمزگان و.... به این شکل رها شوند. توسعه پایدار هم یعنی سازگار با اقلیم وشرایط زیست محیطی که دچار بحران امروز آلودگی هوا، کم آبی و.... نشویم.
مرحوم هاشمی در سه دهه اخیر مورد نقد جدی راست و چپ بود اما او راه خود که آن را اعتدال می دانست ادامه داد. از نظر مرحوم هاشمی، دو قطبیسازی جامعه چه خطراتی در پی داشت و راه مقابله با آن چه بود؟
اینکه ما در جامعه احزاب وگروههای متعدد و متکثر و حداقل دو جریان مستقل سیاسی داشته باشیم، به معنای دوقطبی سازی وپدیده ای منفی نیست، اتفاقا دوقطبی کردن جامعه وقتی رخ می دهد که یک جریان وسلیقه سیاسی، بقیه نگاهها وسلایق را از عرصه رسمی حذف کند و جامعه به دو قطب پوزیسیون یعنی حاکمیت و اپوزیسیون یعنی مخالفان تقسیم شود.توصیه آیت الله هاشمی به دوجناح راست وچپ همواره این بود که از تندروی و افراط وتفریط پرهیز کنند و در هر دو طیف سعی شود که عقلای آن جناح مدیریت را بدست گیرند تا به جای حذف، تعامل و هم افزایی در جامعه حاکم شود.