چرا مسمومیت دانش آموزان امنیتی شد؟ چرا اعتماد به حرف مسئولان وجود نداشت؟
به گزارش اقتصادنیوز در این یادداشت آمده است: در موضوع مسمومیت دانش آموزان دو ادعا یا روایت مقابل هم در این ماجرا وجود دارد این دو روایت را به شکل زیر ترسیم می کند:
اول عدهای که معتقدند این پدیده برنامهریزی شده و علیه وضعیت زنان و دختران و با هدف ارعاب است و دولت یا مقامات مسوول هم اهتمامی به کشف آن ندارند، چون غیرممکن است که عوامل آن را نتوان کشف کرد. این عوامل حتی اگر خودسر باشند از مصونیتی اعلام نشده برخوردارند. روایت دوم از سوی دستاندرکاران امور است که در افراطیترین حالت میگویند این ماجرا توهم یا ساخته و پرداخته دانشآموزان است یا وضعیتی روانی است که در جاهای دیگر هم مسبوق به سابقه است. به ویژه اینکه برای عموم دانشآموزان اتفاق خاصی رخ نمیدهد و در بدترین حالت حداکثر با تزریق یک سرم به خانه میروند.
البته برخی روایت تعدیل شدهای هم در این میان هست که معتقد است شاید در چند مورد محدود، مسائلی وجود داشته ولی اکثریت قاطع موارد با همین روایت دوم تطبیق میکند.
در میانه این دو روایت راه رسیدن به حقیقت چیست؟» او در ادامه یادآور میشود: «به نظرم مهمتر از اینکه چه عواملی موجب این مساله شده، نحوه رسیدگی به این ماجراست؟ در واقع این اختلافنظر درباره نحوه رسیدگی است که موجب دو نوع برداشت متناقض شده است. اگر در نحوه رسیدگی به مشکلات توافق باشد، بهطور طبیعی نتیجه آن نیز مورد توافق خواهد بود. در شیوه کنونی به محض آنکه خبری درباره مدرسه منتشر میشود، همه پیگیریکنندگان دولتیها، به ویژه دستگاههای انتظامی و امنیتی هستند و مدیران آموزش و پرورش و دیگر عوامل مرتبط با حادثه مثل دانشآموزان و اولیای آنان یا آموزگاران و مدیریت مدرسه و... به حاشیه میروند. رسانهها هم اجازه حضور و تهیه گزارش مستقل ندارند. در این میان مدیران بالاتر در وزارت کشور و آموزش و پرورش، بهداشت و درمان نیز برای کم کردن اهمیت رویداد وارد میدان میشوند و سخنان ضد و نقیض هم کم نمیگویند. اگر دقت کنید اولیای دانشآموزان نیز کمتر قادر به سخن گفتن هستند. این نحوه رسیدگی به این پدیده و امنیتی کردن آن مغایر با نتیجهای است که اعلام میکنند.
اگر واقعا این پدیده روانی یا شیطنت دانشآموزان است طبیعیترین رفتار واگذاری کار به مدیریت مدرسه و اولیای دانشآموزان است و در کنارشان پزشکان مستقل و روزنامهنگاران، میداندار ماجرا میشوند و نیروی انتظامی و امنیتی و دادسرا باید حامی آنان و به صورت مکمل نقش ایفا کنند. البته پیگیری در این چارچوب بهطور قطع با برخی نارساییها و ابهامات همراه میشود، در این صورت نیز مساله میان مردم با جامعه است و نه دولت با جامعه. مشکل اینجاست که بیاعتمادی شدیدی که نسبت به رسانهها و عملکرد رسمی به وجود آمده، موجب میشود که ادعاهای آنان حتی اگر درست هم باشد، شنیده نشود. بنابراین نباید مردم و دیگران را به بدسرشتی محکوم کرد که چرا ادعاهای رسمی را نمیپذیرند؟ افراد و نهادهای مدعی این ادعاها پیش از این چنان بیاعتبار شدهاند که اکنون اگر راست هم بگویند، شنیده نمیشود.