این رشته های دانشگاهی را حذف می کنید که دختر ها بجای درس خواندن شوهر کنند و بروند دنبال خانه و زندگی؟!
به گزارش اقتصادنیوز، سایت عصرایران در این باره نوشت:
معاون وزیر علوم گفته «40 درصد رشتههای بدون آیندۀ شغلی از کنکور حذف میشود». او حفظ باقی رشتهها را هم مشروط به این کرده که در بورس صنعت و جامعه یا از طرف دولت اعلام نیاز شوند.
دربارۀ سخنان آقای قاسم عموعابدینی میتوان این نکات را مطرح کرد:
* معیار اگر علم نیست و بازار است چندان که از تعبیر بورس استفاده کرده چرا در بقیه امور بازار یا رقابت آزاد و تقاضا را به رسمیت نمیشناسند؟ جدای این در مملکتی که روزمره اداره می شود از کجا بر اساس آینده میخواهند تصمیم بگیرند؟ کدام آینده؟
* برخی رشتهها از ابتدا مستقیما با شغل ارتباط دارند یعنی ماهیت آنان حرفهای است. مثل پزشکی و پرستاری ولی همه رشته ها الزاماً و صرفاً ماهیت حرفهای ندارند. به عبارت دیگر هر که پزشکی و پرستاری میخواند قطعا میخواهد پزشک یا پرستار شود. شاید در میانه یا انتها منصرف شود ولی انگیزۀ اولیه اشتغال در این حرفه هم بوده است. اما هر که جامعهشناسی میخواند الزاماً نمیخواهد جامعهشناس شود!
*.اگر دختری بخواهد فیالمثل روانشناسی بخواند با این هدف که از دانستهها برای تربیت 4 فرزند مورد نظر در تبلیغات رسمی استفاده کند و دنبال شغل نباشد و تنها بخواهد خانهداری و مادری کند مشکلی دارد؟
* فرض معاون وزیر علوم این است که بین رشتۀ تحصیلی و شغل فرد حتما ارتباطی باید وجود داشته باشد در حالی که در رژیم گذشته یک دکتر ادبیات سالهای متمادی و طولانی رییس جمعیت شیر و خورشید سرخ بود و بسیار هم موفق و محبوب بود و همین حالا هم یک مهندس مکانیک و سرتیپ سپاه وزیر میراث فرهنگی است. دومی را نمیدانم موفق است یا نه ولی به خاطر آن که در دانشگاهی درست و حسابی مهندس شده قد سیاسی او از دیگر وزیران دولت فعلی بلندتر است. شاید بگویند مهندسیها را نمیخواهیم حذف کنیم. اما اگر معیارشان بیکاری است مگر این همه مهندس بیکار نداریم؟ حتی خیلی از پزشکان هم بیکارند و برخی از کاردارها هم میخواهند مهاجرت کنند. آیا آنها را هم برمیچینند؟
*میتوان حدس زد هدف اصلی کاهش تحصیل نه در رشتههای فنی و پزشکی و حتی هنری که در علوم انسانی باشد آن هم به چند دلیل زیر:
دلیل نخست این که 40 سال است میخواهند علوم انسانی را اسلامی کنند و گردن این دولت و آن دولت انداختهاند و در عصر یکدستی اما دیدهاند نمیشود .
دلیل دوم شاید این باشد که برخی بر این باورند که دارندۀ لیسانس جامعهشناسی بیکار تن به هر کاری نمیدهد و این مدرک باعث بیکار بودن او شده است. با این کار میخواهند نرخ بیکاری را پایین بیاورند. این گزاره البته نادرست نیست و بخشی از بیکاریها به خاطر همین است که طرف با این که میتواند در فروشگاهی یا شرکتی کار کند اما چون مثلا لیسانس کتابداری گرفته حاضر نیست هر جایی کار کند. غافل از این که دانستهها در جای دیگر هم به کار میآید.
دلیل سوم این که دولت در حقوق کارکنان و بازنشستگان مانده و نمیخواهد مدرک تحصیلی باعث افزایش حقوق شود.
دلیل چهارم هم این که محیط دانشگاه دانشجویان را به فضای فکری و فیزیکی دیگری سوق میدهد و این باب میل آقایان نیست. وگرنه در مملکتی که 85 میلیون جمعیت دارد و از این 85 میلیون نفر تنها 25 میلیون نفر کار میکنند چه کار دارند که طرف فلسفه خوانده یا ادبیات نمایشی؟
دلیل پنجم هم شاید این باشد که دولت مردمی و مجلس انقلابی دنبال ازدواج سریعتر دختران در سن ازدواجاند و تحصیلات دانشگاهی را مانع میبینند و میخواهند از این آمار بکاهند تا زودتر بروند دنبال خانه و زندگی.
دلیل ششم هم شاید این باشد که شعارهای اصلی دولت ابراهیم رییسی روی زمین مانده چندان که نه از یک میلیون شغل خبری هست و نه از یک میلیون خانه در سال و نه از شعارهای دیگر و چالش بر سر پوشش هم تنها به فاصله دامن زده و دستاوردی برای دولت نداشته است. اما به هر حال کاری باید انجام دهند!