برای اینکه از روزگار انتقام بگیرم باند سرقت راه انداختم /هیچ وقت به مرگ طعمه هایم فکر نکرده بودم!
بهگزارش اقتصادنیوز روزنامه همشهری نوشت:
از دیماه سال گذشته کارآگاهان پلیس آگاهی تهران در جریان سرقتهای سریالی یک باند خشن قرار گرفتند. اعضای این باند به رهگذران در خیابانهای خلوت حمله کرده و با تهدید چاقو، قمه و شمشیر، گوشی موبایل آنها را سرقت میکردند و چنانچه با مقاومت طعمهشان روبهرو میشدند نیز آنها را مجروح کرده و نقشه سرقت را عملی میکردند.
یکی از طعمههای آنها میگفت: همسرم بهشدت بیمار بود و او را به بیمارستان برده بودم. وقتی برای خرید دارو راهی داروخانه شدم و در حال صحبت با موبایل بودم که مردی به من حمله کرد؛ او قصد سرقت موبایلم را داشت که مقاومت کردم اما با قمه، ضربهای به ران پایم زد و گوشیام را قاپید. تنها شانسی که آوردم این حادثه مقابل بیمارستان رخ داد و بلافاصله مرا به اتاق عمل بردند؛ پزشکان میگفتند که اگر چند دقیقه دیرتر میرسیدم، قطعا جانم را از دست داده بودم.
هدیه پردردسر
تحقیقات پلیس ادامه داشت و بررسیها نشان میداد که اعضای این باند علاوه بر سرقت گوشی، موتور و ماشین هم میدزدیدند و برای این کار از هیچ خشونتی ابایی نداشتند. مدتی بعد، مأموران پلیس با شناسایی یکی از موتورهای سرقتی، جوانی را که سوار آن بود را دستگیر کردند.
او گفت که از ماجرای سرقت خبر نداشته و موتور را داییاش بهعنوان هدیه تولد به وی داده است. دایی او یکی از اعضای باند سرقت بود که با شناسایی وی، بقیه اعضای باند نیز شناسایی شدند و در جریان عملیات دستگیری آنها، یکی از دزدان از سوی پلیس هدف اصابت گلوله قرار گرفت. متهمان که 2مرد ایرانی و 2افغانی هستند، پس از دستگیری به اداره آگاهی منتقل شدند و به سرقتهای سریالی خشن اعتراف کردند.
سرقت در ایران؛ فروش در افغانستان
مهدی 24ساله و سرکرده باند است. او صافکار ماشین بوده و میگوید: بر اثر اتفاقی که در زندگیاش افتاده، تبدیل به سارق شده است. گفتوگو با او را در پی میخوانید.
چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتی باند سرقت راهاندازی کنی؟
یک شب از محل کارم برمیگشتم که 3نفر به من حمله کردند. آنها با چاقو و قمه مرا زخمی کردند و هرچه داشتم را به سرقت بردند؛ از موبایلم گرفته تا کیف و وسایل با ارزشم. خسارت مالی برایم مهم نبود، اما جراحتی که دیدم زندگیام را مختل کرد. مدتها در بیمارستان بستری شدم و پزشکان به خانوادهام گفته بودند که ممکن است زنده نمانم. اما زنده ماندم ولی دیگر نتوانستم کار کنم. این اتفاق زندگیام را به هم ریخت و تصمیم گرفتم برای انتقام از روزگار، باند سرقت راهاندازی کنم.
با چه شگردی سرقت میکردی؟
می رفتیم مناطق شمال، شمال غرب و شمال شرق تهران. اگر طعمههایمان مقاومت میکردند ضربات عمیقی به آنها میزدیم و اگر مقاومت نمیکردند، فقط با چاقو روی دست و پایشان خط میانداختیم که تعقیبمان نکنند.
نمیترسیدی که کشته شوند؟
هیچ وقت به مرگ طعمه هایم فکر نکرده بودم!
با اموال مسروقه چه میکردید؟
موتورها را با جعل سند میفروختیم و موبایلها را تحویل 2 افغانی که با ما کار میکردند میدادیم. آنها گوشی ها را به افغانستان برده ودر آنجا میفروختند. البته یکی از موتورها را هدیه دادم که موجب دستگیریمان شد.
اعضای باندت چه کسانی هستند؟
از دوستانم هستند. فکر میکنم بالای 50سرقت انجام دادیم اما حالا پشیمانم. میخواستم از روزگار انتقام بگیرم اما از خودم گرفتم.