ایران به بیراهه میرود و از رقابت منطقه ای دور افتاده است!
به گزارش اقتصادنیوز در این مطلب آمده است: مهاجرت ابعاد گسترده ای به خود گرفته و شاخههای تخصصی باید به هریک بپردازد. مثلاً مهاجرت نخبگان به مقصدهای ثروتمند و پر رونق، مهاجرت نیروی کار جوان از نیمه متخصص تا آماده کارآموزی و تحصیل و یا نیروی غیر نخبه اما جوان برای انجام کارهای سخت و فرودست. موج دیگر جمعیت مهاجر را صاحبان ثروت و سرمایهداران یا کارآفرینان باتجربه تشکیل می دهند. این کارآفرینان خودشان فینفسه سرمایه مادی و انسانی محسوب میشوند. آنها جملگی در پی زندگی و فضای مساعدتر برای بهرهگیری از مواهب و گسترش فعالیت و اعتلای کمی و کیفی در تخصصهای ویژه یا سلایق و مهارتهای آزموده هستند.
مهاجرت ورزشکاران و نخبگان هنر و فرهنگ هم از نوع هجرت مهارتهاست. شگفت آن که هجرت سرمایه هم داریم درحالی که صاحبانش ایران را منبع درآمدهای نجومی و هنگفت میپندارند ولی افق و چشم اندازی برای آن متصور نیستند و یا به دلیل شبهه و عملیات غیر قانونی یا فراقانونی و غیر شفاف، اطمینانی از پایداری سرمایه گذاری در میهن یا تجارت و حتی تبدیل و نگهداشت در زادگاه و میهن ندارند.
این نمونهها و چشم اندازهای کلی بسیار مورد بحث قرار گرفته است. اما در زیر پوست زندگی در ایران؛ در هفتاد سال اخیر، مهاجرت جمعیتها و افراد در داخل کشور نیز همچون کوچ به خارجه آسیبزا بوده و مملکت را در مناطق حساسی فربه و در مناطق حساستری بسیار لاغر و نحیف کرده است. سپرهای انسانی و شهرهای مرزی را بدور از کلانشهرهای نوار شمال و مناطق مرکزی به این نواحی کوچانده، بیآنکه بسترها و امکانات لازم آماده شود یا بطور جدی به آینده و آسیبهای این تراکم انسانی اندیشیده شود. برخی مهاجرتهای توده وار و بزرگ در فواصل بحرانهای سیاسی و جنگ هشت ساله و در سایه مسائل و مصایبی روی داده که تنها پس از وقوع واقعه و بروز مشکلات مورد توجه قرار گرفته است. با این حال اغلب بررسیهای موجود، آشکارترین لایهها و روشنترین جریانهای مهاجرت را بیان میکند. این مسائل و مصایب به نگرانیها دامن میزند و به صورت طبیعی این پرسش را مطرح مینماید که افق امید به آینده در شهروندان ایران تا کجاست و ظرفیت توان و توانبخشی برای توسعه و ترقی در مسئولان ما چقدر است؟
در ابتدا جستجو برای شغل و دستیابی به امکانات اولیه و درآمد و امنیت و تحصیل و مسکن از دلایل کوچ به مرکز و کلانشهرها بوده است. به تدریج، جاذبهها و فاجعههای دیگر بر آن افزوده و اینک الزامات زیست محیطی و رویدادهایی همچون خشکسالی یا فجایع طبیعی، باز هم جمعیتهای بزرگ و متراکم را به این مناطق لبریز از جمعیت میآورد و میکوچاند.
اگر در گذشته راه حلهایی برای جلوگیری از امواج اول و بعد از آن، امکانپذیر بود، اینک دیگر باید تمهیدات بزرگ و تصمیمات بسیار سخت گرفت. ازجمله ساخت بنادر پررونق و مکانیزه و امن و مدرن با سرمایه گذاری عظیم در سراسر خط مرزی ساحلی و نیز توسعه خط آهن همچون اتوبانی وسیع در همین خط ساحلی و شاخه های آن به شمال غرب و شمال شرق و مرکز در پیوند با بنادر دریای خزر و کشورهای همسایه نظیر افغانستان و ترکمنستان و نخجوان و قفقاز جنوبی به ویژه ارمنستان و ترکیه و عراق. همراه با برچیدن و تعطیل روشهای تولید کشاورزی و صنعتی آب بر و فرساینده و بی آینده که بقای قوم و سرزمین را تهدید می کند.
ایران یک سرزمین پهناور و یک کل به هم پیوسته است. وحدت و تکثر فرهنگی در طول تاریخی کهن به ملت ما راههای همزیستی مسالمت آمیز اقوام و مذاهب و ادیان را به بهترین و عالی ترین شکل آموخته است. راههای حفظ آب و فرهنگ سازگاری با محیط و بهره وری از دانش و همیاری و همزیستی از ویژگیهای برجسته ماست.
افزون بر این مسائل، تنوع اقلیمی را هم از یاد نبریم؛ از کوه و رود و جنگل و سواحل و جزایر تا کویر و دشت و جلگههای پهناور، در کنار سرمایههای ارزشمند و فزون از حد: گاز و نفت و معادن استراتژیک، و بالاخره موقعیت ژئوپولیتیکی در قلب خاورمیانه و شمال اقیانوس هند که پیوندگاه شرق و غرب است، مسیر توسعه و ثروت و رونق و قدرت را برای ما هموارتر از هر کشور دیگری ساخته و فراهم کرده است.
اما این بیراهه رفتن و در رقابت منطقه ای منزوی و دور افتادن چه دلایلی دارد مگر غفلت دوستان و تغافل دوست نمایان و توطئه های رقبا و دشمنان! زمان به سرعت برق میگذرد و ما باید برای ارتباطی وسیع و گسترده با جهان و تعامل و سرمایهگذاری و توسعه، تصمیمات سخت و بزرگ بگیریم و همه به امنیت و تحقق آن پایبند باشیم.