دیگر لات جوانمرد نداریم!/ سرقت از سلبریتیها چه بر سر رفتار اجتماعی آنها میآورد؟
به گزارش اقتصادنیوز روزنامه هم میهن نوشت: آخرین مورد آن، زورگیری و سرقت موبایل هومن حاجیعبداللهی بازیگر بود که با ضربه قمه بر سر او همراه شد. او در استوری اینستاگرام خود نوشت: «امروز پنجشنبه ۷ دیماه، ساعت 9 و نیم صبح در روز روشن، خیابان پاسداران، ساقدوش، نبش رحمانیان غربی، یکجوری با قمهی نیممتری زدند توی سرم و موبایلم را قاپیدند که تا ۵ دقیقه چشمهایم جایی را نمیدید».
پس از بررسیهای ابتدایی توسط ماموران در صحنه سرقت، مشخص شد دو نفر که جزو موتورسواران در حال عبور از میدان هروی و خیابان ساقدوش بودند، گوشی او را دزدیدهاند. در حین عبور از خیابان، آنها به «حاجی عبداللهی» نزدیک شدند و گوشی موبایلاش را سرقت کرده، سپس پا به فرار گذاشتند.
حدود یکماه پیش مریم بوبانی، از سرقت موبایلش خبر داد. سهماه پیش هم تصاویری از دزدی موبایل علیرضا بیرانوند منتشر شد و پس از آن هم مونا فرجاد از حمله به خودش در خیابان خبر داد.
مسئله بر سر سلبریتیبودن و موقعیت اجتماعی این افراد نیست تا از وضعیت نابسامان امنیت اجتماعی سخن بگوییم. قطعاً وقتی از ناامنی در سطح جامعه حرف میزنیم، از ضرورت آن بهمثابه یک امر اجتماعی و عمومی حرف میزنیم. هر شهروندی در این جامعه که مورد تعدی و تجاوز افراد شرور قرار بگیرد، یک هشدار جدی نسبت به تهدید امنیت عمومی در جامعه است اما وقتی این ناامنی به چهرههای سرشناس و آشنا میرسد، نشان از عمق بحران اخلاقی در جامعه دارد و اینکه برای افراد زورگیر و شرور دیگر مهم نیست فردی که از او سرقت میکنند از بازیگران مشهور سینما و تلویزیون یا دروازهبان تیمملی فوتبال باشد.
قبلاً حتی لاتولوتها هم برای فلان قهرمان ورزشی یا هنرمند، حریم و حرمت قائل بودند. روزگاری اتومبیل غلامرضا تختی را سرقت میکنند اما بعد از یکهفته با تعمیر و نو کردن آن، به کنار خانهاش برمیگردانند تا مرام پهلوانی را پاس بدارند، اما اکنون انگار هیچ حد و مرزی برای تعدی و تجاوز به حریم افراد ـ حتی چهرههای معروف هم ـ وجود ندارد و این یعنی در کنار کاهش امنیت اجتماعی، شاهد کمرنگشدن ارزشهای اخلاقی هستیم و نسل لاتهای جوانمرد هم رو به انقراض است.
در گذشته، لاتهای محله دستکم برای نوامیس مردم یا بچهمحلهای خود حرمت قائل بودند اما اکنون دیگر غریب و آشنا ندارد و آنچه بیش از هر چیز دچار غربت و بیگانگی شده، اخلاق است.
بااینحال نمیتوان به این مسئله اخلاقی از منظر اخلاقی نگاه کرد. به این معنا که برای جلوگیری یا کاهش ناامنی اجتماعی باید آن را بهمثابه پدیدهای اجتماعی نگریست، نه امر اخلاقی. وقتی ناهنجاریها و شرارتها در جامعه گسترش یافته و اپیدمی میشود، با یک آنومی اجتماعی مواجه هستیم، نه مسئله اخلاقی.
بر مبنای این نگرش با سرزنش افراد شرور یا نصیحت و توصیههای اخلاقی نمیتوان به بازدارندگی از این ناهنجاریها دست زد. ریشه مشکل را باید در وضعیت نابسامان اقتصادی و معیشتی و گسترش فقر و بیکاری جستوجو کرد که امکان بیاخلاقی را در جامعه گسترش میدهد.
درواقع آستانه ناهنجاری پایین آمده و خودکنترلگری و خویشتنداری در افراد کاهش یافته است. در شرایط بحران اقتصادی، هر انسانی میتواند یک شرور بالقوه باشد که در یک موقعیت اضطراری، دست به شرارت بزند.
ناهنجاریها و ناامنیهای اجتماعی بیشازآنکه حاصل بیاخلاقی باشد، پیامد توسعهنیافتگی است و عواقب و عوارض توسعهنیافتگی را نمیتوان با توصیههای اخلاقی کاهش داد یا از بین برد.
ازسویدیگر با افزایش زورگیری، سرقت و خفتکردن، چهرههای مشهور در حوزههای مختلف دچار نوعی فوبیای اجتماعی و ترس و هراس از حضور در عرصه عمومی شده و حاشیه امنیتی خود را از دست میدهند.