انتقاد شدید از پخش سریالهای متعدد کرهای از تلویزیون/ حتی یک صحنه باورپذیر ندارند!
به گزارش اقتصادنیوز روزنامه شرق نوشت:چشمبادامیها میهمان خوانده یا ناخوانده رسانه ایرانیاند که گویا جا خوش کرده و قصد رفتن هم ندارند. هرکدام از آنها تقریبا هر سال میهمان شبکهای از تلویزیون ملیاند. سریالهای عمدتا ضعیفی که با فرهنگ بومی و تاریخ ملی ایران فرسنگها فاصله دارند.
این سریالها بیشتر صحنههایی پوچ از یک زندگی روزمره و تراژدیهایی مستعمل و بیفایده است که انسانها را به دو گروه خیر و شر، سیاه و سفید یا نور و ظلمت نشان میدهد که مانند هر تراژدی دیگری، سرانجام آدمهای خوب پس از تحمل سختیهای زیادی که آدمهای بد بر آنان تحمیل کردهاند، پیروز شده و سریال 70، 80قسمتی با پایانی خوش علامت نقطه میگیرد.
هیچ شخصیت و فردیتی در سراسر داستان شکل نمیگیرد که بیننده بتواند کمی در آن یا با آن زندگی کند، چیزی بیاموزد یا دستکم همذاتپنداری داشته باشد که در زندگی فردیاش به کار آید. چون کاراکترها فردیت و شخصیتی ندارند و فقط در خدمت شاکله کلی قصهاند، در نتیجه زندگی اجتماعیشان هم درست درنمیآید و تنها به کشمکشهای سطحی و موضوعاتی مبتذل محدود میماند.
تنها چیزی که خوب از پس آن برمیآیند، ترسیم دو رقیب قدرتمند (به ادعای فیلم) است که معمولا هر دو عاشق یک دختر شده و این دو ارباب خیر و شر، با هم در ستیز هستند که سرانجام آدم خوب پیروز شده، آدم بد شکست خورده و دنیا به خوبی و خوشی تمام میشود.
در واقع هیچ تنوع موضوعی وجود ندارد و گویی این سریالها همگی یک جامهاند که کارگردان و فیلمنامهنویس در تمام مناسبتها اعم از میهمانی، جشن، عزا، هنگام کار، استراحت و... از آن استفاده میکند. این خیر و شر درون انسان روزمره امروزی هم جستوجو نمیشود و لزوما باید چند هزار سالی فلشبک زده، به عقب بازگردند تا برای خیر یک لشکر، برای شر هم لشکری دیگر در مقابل متصور شوند تا این دو گروه با هم جنگیده و نهایتا خیر پیروز شود؛ تراژدیهایی که در نمایشنامههای سه هزار سال پیش یونان باستان، به مراتب بهتر و هرمنوتیکیتر به یادگار ماندهاند.
این سریالها نه اگزیستیالیستی و رئالیست و نه ناتورالیستیاند، نه واقعیتی در آنها وجود دارد، نه فردیت و جزئینگریای. اینکه واقعیتی در این فیلمها دیده نمیشود، فقط در داستان نیست، بلکه در صحنههای نبرد وضع بدتر است و سه، چهار جنگجویی که نه اندام تنومندی دارند، نه دستکم نحوه درست شمشیر به دست گرفتنی در دوربین نشان میدهند، اگر با جمعیتی انبوه هم بجنگند، باید بدون کمترین تلفات و خراشی، در مدت نهایتا دو دقیقهای همه را بکشند و سیاهیلشکرها اگر هزار نفر هم باشند، پس از چند ثانیه لزوما باید مضمحل شده، یا بمیرند و به زمین بیفتند یا پا به فرار بگذارند.
بهاینترتیب اگرچه ژانر فیلم تاریخی-حماسی است، تا آخر یک سکانس درست و باورپذیرِ اکشن، با رعایت صحیح اصول سینمایی، میزانسن، ترسیم میدان واقعی نبرد با جزئیات پرتاب تیرها، ضرب شمشیرها، موقعیت قرارگیری ارتشها، مدتزمان تقریبی یک نبردِ معادلسازیشده در فیلم و استراتژیهای جنگی هم دیده نمیشود که این خود توهینی بزرگ به شعور بیننده است.
تنها سود این سریالها میتواند برای کشور مبدأ و سازندهاش باشد که دستکم این اندیشه را در ناخودآگاه بیننده ایجاد کند که شاید این کشور در گذشته پادشاهی و تجارتی داشته و با استمرار این سریالها این خط نازک را رفتهرفته پررنگ و پررنگتر کنند و بینندگانشان را در سطح جهانی وادار به اندیشیدن درباره این کشور و احیانا علاقهمند به خود کنند.
حال چرا باید به صورت چندباره چنین سریالهایی در رسانه ملی پخش شود؛ رسانه کشوری که در زمینه تاریخی، ادبیات و حماسه، اگر نگوییم در جهان ممتاز است، دستکم هر مورخ و ادیب منصف در سطح جهانی تصدیق خواهد کرد که به همراه یونان و ایتالیا جزء سه کشور برتر در این زمینه است.
شاید از دلایل پخش این مجموعهها نبود تولیدات رسانهای مطلوب وطنی است یا هزینه بالای خرید سریالهای دیگر کشورها. این است که عجالتا برای بیبرنامه نماندن رسانه ملی، اقدام به پخش این سریالهای دستچندم کرهای میشود. سالهاست که میلیونها ایرانی، شجرهنامه جومونگ و تمام قسمتها و دیالوگهای این قصه خیالی و ضعیف را از بر شدهاند. این موضوعات میتواند باعث فراموششدن هویت تاریخی و مبتذلشدن ناخودآگاه ملی شود.