اظهارات دو عضو جدا شده منافقین درباره وزارت اطلاعات
![اظهارات دو عضو جدا شده منافقین درباره وزارت اطلاعات](https://cdn.eghtesadnews.com/thumbnail/UiZ1lLp7f9ty/mW4TY_vzMeEG1fqb61-mcCKrGYGcOSm4SW9Yyhl5b2N1qvFeEPKLcFkzrdrrAcG9cg9gAf9kJWJmze2Es8GZhDlkJqwVKQrtKvLe6Qf0tak,/%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%87+%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA+%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA.jpg)
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایسنا، انقلابیون که از تشکیلات ساواک خاطره خوبی نداشتند به لزوم راهاندازی یک سیستم امنیتی اطلاعاتی مجزا فکر نکرده بودند. شاید اگر ترورها، بمبگذاریها و رخدادهای تنشزای مسلحانه سالهای اول دهه ۶۰ توسط منافقین رخ نداده بود، هیچگاه هم به صرافت راهاندازی وزارت اطلاعات نمیافتادند. ابتدا دفتر اطلاعات نخستوزیری با ابتکار شهید رجایی شکل گرفت و امور اطلاعاتی میان سپاه و ارتش و کمیته و شهربانی تقسیم شد. سرانجام کلیات طرح تأسیس وزارتخانه اطلاعات در مجلس تصویب و لایحهاش سال ۱۳۶۲ در دولت میرحسین موسوی تهیه و در مجلس تصویب شد.
اکنون تمام نیروهای امنیتی و به طور خاص اعضای وزارت اطلاعات که در راستای حفظ امنیت کشور چراغ خاموش و به دور از نام و نشان انجام وظیفه میکنند به عنوان سرباز گمنام امام زمان (عج) شناخته میشوند. نامی که کابوس اعضای سازمان مجاهدین خلق(منافقین) شده است و آن را همچون برچسبی بر روی برخی از اعضای مسئلهدار خود به کار می برند.
طالب فرحان (عباس دلنواز) از اعضای جدا شده منافقین است. او در خاطرهای روایت میکند: «در زمانی که در قسمت پذیرش سازمان مجاهدین بودم، بعد از اتمام دورههای آموزش قرار شد که ما را بین قرارگاهها تقسیم کنند. من در آن شرایط وضعیت روحی بسیار بدی داشتم. مسئولین پذیرش به دنبال این بودند که علت این وضعیت من را بدانند و حتی تصور کرده بودند من به مشکلات روحی روانی دچار و دیوانه شدهام. برایم چندین نشست گذاشتند، که چرا سکوت کرده و تناقض حمل میکنی؟ چرا در نشستهای عملیات جاری شرکت نمیکنی؟
یک روز یکی از فرماندهان بنام «سعید واجد» من را به محوطه پذیرش برد و با لحن خیلی دوستانه و مهربانانه از من سوال کرد، چه کسی تو را اینجا فرستاده؟ چه آموزشهایی دیدهای؟ مامور نفوذی وزارت اطلاعات هستی یا سپاه؟ من از تعجب داشتم شاخ در میآوردم! خندهام گرفته بود، حالت تمسخرآمیز من او را به شدت عصابی کرد. به طوریکه گفت تو را به زندان ابوغریب میفرستیم تا آنجا با شیوههای خودشان تو را به حرف در بیاورند. یک شب من را ساعت ۲:۳۰ نیمه شب از خواب بیدار کرده و برای بازجویی بردند و تا صبح مشغول بازجویی از من بودند که مثلا اعتراف کنم برای وزارت اطلاعات ایران کار میکنم و برای جاسوسی وارد مناسبات شدهام، بعد از اینکه دیدند من تحت هیچ شرایطی حاضر به اعتراف ساختگی نیستم من را مجددا به داخل تشکیلات برگرداندند و تا چند روز کاری به کار من نداشتند.
بعد از چند روز مجددا من را سوژه نشستهای عملیات جاری کردند و ساعتها فحش و ناسزا و آب دهان بود که نثار من میشد. آنها این شیوه برخورد را اینگونه توجیه میکردند که میخواهند عنصر مبارزه را در من زنده کنند و مانع از این شوند که در حلقوم رژیم بیفتم! در دیدگاه رجوی که خودش را رهبر خود انتصابی عقیدتی به اعضا تحمیل کرده بود، او هیچ اشکال و نقطه ضعفی نداشت. بنابراین اعضا میبایست از او اطاعت بی چون و چرا داشته باشند.
هرگونه انتقاد به خط و خطوط سیاسی و استراتژیکی رجوی مترادف با بریدگی از مبارزه و وابستگی به جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات قلمداد میشد، در حالی که من و امثال دیگر اعضا که با وعدههای فریبنده اخذ پناهندگی در کشورهای اروپایی و کار جذب آنها شده بودیم وقتی خودمان را برخلاف تمامی وعدههای داده در پادگان اشرف دیدیم احساس کردیم به ما خیانت شده و دیگر تحمل آن همه دروغ و فریب را نداشتیم به همین دلیل فضای تشکیلات مجاهدین خلق و وعدهها و بحثهای رجوی برایمان غیرقابل تحمل شده بود.»
موسی دامرودی از دیگر اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق درباره اینکه چرا این سازمان از وزارت اطلاعات هراس دارد میگوید: «برایم سوال شده بود که چرا سازمان رجوی نسبت به جدا شدهها ضدیت هیستریک دارد و به همه مارک مأمور وزارت اطلاعات میزند و چرا نمیگذارد این افراد زندگی آزادی داشته باشند و برای رسیدن به سرپناهی با موانع زیادی از طرف این سازمان روبه رو میشوند و میخواهد همه را اسیر و برده خود نگه دارد و چرا این همه فشار بر مستمری بگیران خودش وارد میکند.
یا چرا برای پرداخت مستمری ناچیز ماهیانه آنها را مجبور به جاسوسی و نوشتن اطلاعیه علیه جدا شدههای دیگر میکند و هرکسی را که از این خواسته سر باز بزند تهدید به قطع مستمری ناچیز میکند و بعد هم به او مارک مزدور و مأمور وزارت اطلاعات میزند که من در این مدت شاهد نمونههای این چنینی بودهام.
من در نشستهای مختلفی از مسئولین سازمان مجاهدین خلق شنیده بودم که میگفتند: ما از هیچ دولت، شخصیت و ارگانی نمیترسیم، از پاسداران هم نمیترسیم؛ بلکه باید از کسانی بترسیم که از درون خودمان جدا شدهاند، چرا که هیچکس از داخل مناسبات ما خبر ندارد، ما فقط از بریدههای خودمان میترسیم چراکه از همه چیز ما خبر دارند و داخل مناسبات بودهاند. این علت اصلی وحشت رجوی و طبعا ضدیت با اعضای جداشده از مجاهدین خلق است.
سازمان مجاهدین بارها و بارها با مدارک موجود نشان داده است که در خیانت و جنایت نسبت به آب و خاک و حتی مردم ایران از هیچ کوششی دریغ نکرده است. حتی در بسیار از موارد میتواند بالاترین رتبه را تصاحب کند، چون نظیر این سازمان در طول تاریخ در هیچ کشوری ظهور نکرده است. »