چین سمت ایران است یا آمریکا؟
به گزارش اقتصادنیوز، نشریه فارین پالیسی در جدیدترین شماره خود با انتشار مقالهای به نویسندگی وانگ ژیویی، پژوهشگر چینی-آمریکایی و متخصص در امور خاورمیانه ، به تحلیل قراداد موسوم به پیمان بیستوپنجساله ایران و چین پرداخته است.
نویسنده این مقاله معتقد است علیرغم گزارشهایی که اخیرا در مورد یک توافق بزرگ مهم میان چین و ایران در رسانهها منتشر شده است ، نه پکن برای ایجاد روابط گستردهتر با تهران روابط خود را با واشنگتن را به خطر میاندازد و نه آنگونه که رسانهها در مورد آن اغراق میکنند ایران حساب زیادی روی این توافق باز کرده است.
بلندپروازی چینیها؟
از نگاه نویسنده فارن پالیسی، برخی از تحلیلگران این توافق را نه تنها نشانهای از بلندپروازیهای بیوقفه چینیها برای گسترش نفوذ خود در سطح جهانی تفسیر میکنند، بلکه آن را حاکی از عدم موفقیت کمپین به اصطلاح فشار حداکثر دولت ترامپ علیه ایران میدانند که در نتیجه آن ایران را به مدار چین سوق داده است. همه این مفسران این توافق را به عنوان یک اتفاق بزرگ قلمداد میکنند و در اراده و ظرفیت چین برای کمک به ایران در رویاروی با ایالات متحده اغراق میکنند.
اگرچه چین بزرگترین شریک تجاری ایران از سال 2009 تاکنون بوده، اما ایران تنها بخشی از شبکه معاملاتی و تجاری چین است. براساس اعلام وزارت بازرگانی چین، تجارت با ایران در اوج خود در سال 2014 به ارزش 51.85 میلیارد دلار یا 1.2 درصد از کل تجارت خارجی چین بوده و از آن زمان به بعد به شدت سقوط کرده است. این در حالی است که تجارت چین با عربستان سعودی و امارات به ترتیب 69.15 میلیارد و 54.8 میلیارد دلار بوده است. در مقابل، حجم مبادلات و معاملات چینی-آمریکایی در آن سال 555 میلیارد دلار یا 12.9 درصد از کل تجارت خارجی چین بود. از نظر ژئوپلیتیک نیز، پروژههای زیرساختی که در این پیمان از آن یاد میکنند، مانند توسعه بنادر جاسک و چابهار و پروژه راهآهن متصل به آسیای میانه، در صورت تحقق، بیش از چین مزایای منحصر به فردی برای ایران خواهد داشت.
ایده پیمان از کجا آمد؟
ایده توافق مذکور در اوایل سال 2016 توسط رئیس جمهور چین شی جین پینگ در سفر به تهران پس از اجرای برجام پیشنهاد شد. او با آگاهی از نقش منحصر به فرد چین در تعامل با ایران طی دوره دشوار تحریمها قبل از توافق هستهای، امیدوار بود که همکاریهای میان ایران و چین را گسترش دهد و ظاهراً انتظار برخورداری از نوعی روابط ترجیحی تجاری در ایران تحت حمایت برجام را داشت. پس از این سفر نیز بسیاری از شرکتهای بزرگ چینی وارد ایران شدند و با خوشبینی فراوان انتظار دستیابی به فرصتهای جدید بودند. با این حال علیرغم خوشبینی اولیه، اندکی پس از اجرای توافق هستهای ، بسیاری از شرکتهای غربی ناگهان بازارهای ایران را هدف قرار دادند و تقاضای فزاینده برای کالاهای چینی در ایران رو به کاستی گرفت.
به باور نویسنده فارن پالیسی، در شرایط معمولی ایرانیان به طور آشکار کالاهای غیرچینی را ترجیح میدهند؛ حتی رسانهها ایران به نقد کیفیت کالاهای ساخت چین میپردازند. در واقع امر، ایرانیان ترجیح میدهند در صورت امکان با شرکای غربی همکاری کند، چرا که همکاری با چند شریک از لحاظ سیاسی و اقتصادی ایمنتر از تنها یک شریک است. به عنوان مثال، حتی اگر چین مدتها به سرمایهگذاری در پارس جنوبی چشم دوخته بود، اما ایران از دادن پروژه فاز 11 پارس جنوبی به توتال درنگ نکرد و شرکت ملی نفت چین بعد از توتال، به عنوان دومین سهامدار بزرگ این پروژه معرفی شد.
قبلا شایعه شده که مشارکت چین و ایران شامل همکاری قابل توجهی در حوزه نظامی، بوده با این حال درستی چنین شایعاتی تقریبا محال به نظر میرسد. جدای عدم مقبولیت حضور نظامیان خارجی در خاک کشور از ناحیه ایران، چین نیز در حوزه امنیتی محتاطانه برخورد میکند به عنوان نمونه، از سال 2008 ایران درخواست عضویت کامل در سازمان همکاری شانگهای را ارائه کرده، ولی علیرغم حمایت صریح اخیر روسیه، چین مانع عضویت کامل ایران در این سازمان شده است. در واقع حفظ توازن قدرت در میان بازیگران منطقهای در خاورمیانه با پیگیری سیاست عدمجانبداری، آشکارا به نفع چین است.
معامله با برگ چینی
نویسنده مقاله ادعا میکند انتشار خبر این توافق بیشتر یک تاکتیک با هزینه چین است . انتشار این خبر در ایران به طرفهای مذاکره این پیام را میرساند که ایران گزینه جایگزین خود را به رخ میکشاند. اخبار مربوط به این توافق بیشتر به نفع تهران است، زیرا تبلیغات پرشور امریکاییها را در مورد کارآیی کمپین فشار حداکثر دولت ترامپ به چالش میکشد و حاکی از شکست این سیاست است.
با این حال طرف چینی تاکنون درباره این پیمان ابراز نظر نکردهاند و وزارت امور خارجه چین از پاسخ به پرسش خبرنگاران در این باره اجتناب کرده است.
سکوت چین در این مورد گویا این است که برای ادامه رشد اقتصادی خود، باید تنشها را مدیریت کند و به روابط خود را با ایالات متحده مدیریت کند.
با وجود اینکه چین در نظم جهانی جدید به رهبری ایالات متحده یک چالش جدی به شمار میرود، با این حال در اراده و توانایی چین به عنوان گزینه اقتصادی ایران در برابر تحریمهای امریکا زیاده از حد نباید اغراق کرد. وقتی کری لام، رئیس اجرایی طرفدار پکن در هنگ کنگ، بدون حساب بانکی ماند و به دلیل تحریمهای ایالات متحده - حتی در خود چین - حقوق وی باید به صورت نقدی پرداخت می شود، باید پرسید که چین تا چه حد میتواند از آمریکا سرپیچی کند؟ لازم به یادآوری است که در دسامبر 2018 ، تنها یک ماه پس از اجرایی شدن تحریمهای آمریکا علیه بخش نفت و گاز ایران، در بحبوحه اختلافات تجاری ایالات متحده و چین، شرکت ملی نفت چین سرمایهگذاری خود را در پروژه میدان گازی پارس جنوبی ایران به حالت تعلیق درآورد و تا اکتبر 2019 به طور کامل از پروژه خارج شد.
در فراسوی پیمان
با این همه ژیوئی معتقدست این بدان معنا نیست که ایران و چین همکاری محدود خود را ادامه نخواهند داد. در واقع این روابط در سطح روابط ایران با دیگر قدرتهای آسیایی مانند هند خواهد بود. اقتصادهای بزرگی مانند چین و هند علاقمندند از جهت تامین امنیت انرژی، منابع نفتی خود را متنوع کنند و از طریق شبکه حمل و نقل ایران به بازار بین المللی گستردهتری دسترسی داشته باشند.
اگر پکن واقعاً در حال مذاکره با تهران در مورد چنین توافقی است، در واقع میخواهد گزینههای پیش روی خود را برای دوره پس از استقرار دولت جوبایدن سبک و سنگین کند. به نظر میرسد هدف اصلی سیاست خارجی چین در سالهای آینده ترمیم روابط خود با ایالات متحده خواهد بود و هرگونه قرارداد بالقوه تابع این ضرورت بزرگتر خواهد بود.
منافع چین در ایران زمانی به بهترین شکل فراهم خواهد شد که تنشی کنترلشده میان ایران و ایالات متحده وجود داشته باشد، یعنی زمانی که هزینه قابل توجهی برای دور نگه داشتن رقبای بزرگ بین المللی وجود داشته باشد تا تجار و سرمایهگذاران چینی بتوانند به بازارهای ایران دسترسی داشته باشند؛ منتها این تنش نباید به سطح بسیار بالا و به حد تحریمهایی برسد که از جریان سرمایه جلوگیری کند.