سفری که برای ایران بسیار مهم بود؛ ظریف چه قراردادهایی را پیگیری کرد؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، ولی کالِجی، دکتری مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در این باره گفت: سفر آقای دکتر ظریف از چند جهت بسیار مهم است. نخست این که بعد از سه دهه اولین تور دیپلماتیک منطقه ای ما در قفقاز است. ما بعد از اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی که ایران بحث میانجی گری را در منطقه در جنگ قره باغ دنبال می کرد، دکتر ولایتی و دکتر واعظی آن زمان به قفقاز به صورت تور منطقه ای می رفتند متاسفانه در سال های بعد ما آن تعادل را از دست دادیم، یعنی این ها ملاحظاتی بود که ما خودمان به دست و پای دیپلماس مان بستیم و هیچ کس این را به ما این را دیکته نکرد و خودمان برای خودمان ملاحظه درست کردیم. آن زمان آقای ولایتی و آقای واعظی صبح به باکو و بعد از ظهر به ایروان می رفتند، یعنی چیزی کاملا عادی و طبیعی بود و فردای آن هم به تفلیس می رفتند. ما خودمان فضایی را به وجود آوردیم که اگر مثلا با وزیرمان چه وزیر خارجه و چه هر وزیر دیگری به ارمنستان برود باید ۶ ماه یا یک سال دیگر جمهوری آذربایجان برود. توجه داشته باشید که منطقه قفقاز سه همسایه دارد: ایران، روسیه و ترکیه؛ تنها کشوری که با هر سه جمهوری قفقاز رابطه دارد، ایران است. روابط ترکیه و ارمنستان از ۱۹۹۳ قطع است و روسیه هم با گرجستان از سال ۲۰۰۸ رابطه ای ندارد و این ما هستیم که با هر سه جمهوری قفقاز ارتباط داریم چرا نباید با ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان روابط متوازنی داشته باشیم؟ بنابراین سفر دکتر ظریف از این نظر بسیار مهم است که ایشان هم به ارمنستان و هم به گرجستان و هم به آذربایجان می رود و امیدوار هستیم که این سنت شود و سایر وزریان و مقامات کشورمان که به منطقه می روند، هم زمان به هر سه کشور سفر کند.
این یک سیاست قفقازی و یک رویکرد منطقه ای است. اگر شما به آرشیوتان نگاه کنید می بینید که مثلا رؤسای جمهور فرانسه از جمله سارکوزی، اولاند و ماکرون هرکدامشان که به قفقاز آمده اند به هر سه کشور رفته اند، حتی خانم مرکل و جان بولتون هم که به منطقه آمده است به هر سه کشور رفته است. ترکیه و روسیه نمی توانند بروند چون با ارمنستان و گرجستان رابطه ندارند، اما ما که با هر سه کشور رابطه داریم بهتر است که سفارت خانه های ما همکاری کنند و ما به منطقه بگوییم که ما رویکرد قفقازی داریم، همکاری ما با ارمنستان هیچ منافاتی با جمهوری آذربایجان ندارد و بالعکس. بنابراین از این نظر که ما یک تور منطقه ای بعد از سه دهه می رویم خیلی مهم است.
مساله بعدی در رابطه با اهمیت سفر دکتر ظریف این است که اولین سفر خارجی دکتر ظریف بعد از روی کار آمدن دولت جدید در امریکا بود. سه کشور قفقاز در دوره ترامپ به شدت تحت فشار امریکا برای کاهش روابط با ایران بودند که این به طور مشخص در رابطه ما با گرجستان خیلی به ما لطمه زد، چون گرجستان سطح همکاری های بالایی به ویژه در حوزه های بانکی و تجاری با اروپا و امریکا دارد، بنابراین در رابطه ما به گرجستان بیشتر لطمه را خوردیم و الان با کنار رفتن ترامپ خود آن کشورها احساس می کنند که با ما بهتر و راحت تر می توانند کار کنند.
سومین اهمیت این سفر این است که آن چالش هایی که به آن اشاره شد و آن فرصت هایی که ایجاد شد نیازمند پیگیری و مذاکره هستند یعنی تا پیگیری و مذاکره انجام نشود نمی توانید سهمتان را بگیرید، ترکیه در موافقت نامه ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ نبود و بعد از آن چقدر هیئت به مسکو فرستاد و ان قدر رفت و آمد و مذاکره کرد تا توانست مجوز حضور نیروی نظامی اش را در مرکز نظارت بر آتش بس در آغ دام بگیرد. بنابراین دیپلماسی این نیست که شما یک "نه" بشنوید و دیگر آن را رها کنید، ما متاسفانه گاهی اوقات این طور می شویم و می گوییم نمی گذارند و نمی شود، ولی دیپلماسی نیاز به ممارست دارد، اگر یک "نه" شنیدید از یک کانال دیگر و یک مسیر دیگر با یک ادبیات دیگر باید وارد شوید تا بتوانید سهمتان را بگیرید.
چهارمین اهمیت این سفر این است که الگویی که آقای علی اف و آقای اردوغان در بحث همکاری های شش جانبه مطرح می کنند، این الگو را آقای ظریف این طور مطرح کرده است: "الگوی ۳+۳"، یعنی ۳ کشور همسایه قفقاز، ایران و ترکیه و روسیه به اضافه ۳ کشور ارمنستان، آذربایجان و گرجستان که این شش کشور بتوانند با هم همکاری کنند. هرچند تحقق کامل آن در حال حاضر بسیار سخت است یعنی اجرا شدن آن راحت نیست، نباید خیلی ایده آل گرا باشیم، بلکه باید واقع بینانه نگاه کنیم. نقطه عزیمت و نقطه شروع این طرح شش جانبه می تواند کریدورهای ارتباطی باشد، مخصوصاً شبکه ریلی؛ این که ارمنستان با ترکیه دچار مشکل است و جمهوری آذربایجان با ارمنستان دچار مشکل است و گرجستان با روسیه دچار مشکل است، یک واقعیت است که قابل انکار نیست. شما نمی توانید تصویر ایده آلی داشته باشید که الان رهبران این شش کشور دور هم جمع شوند و یک اتحادیه منطقه ای شکل می گیرد، این خیلی ایده آل گرایی است. به اروپای بعد از جنگ جهانی دوم برگردید، آیا آن زمان اتحادیه اروپا شکل گرفت؟ خیر، اتحادیه ذغال سنگ و فولاد شکل گرفت و بعد بازار مشترک و .. و بعد از ۴۰ سال به اتحادیه اروپا رسیدند، بنابراین اینجا هم از چیزهای خیلی کوچک دست یافتنی که منافع مشترک همه در آن باشد باید شروع کرد، منافع مشترک همه و چیزی که بدون اصطکاک سیاسی می تواند جلو رود و محقق شود همین شبکه ریلی و شبکه ارتباطی است که این شش کشور همه باید در آن سهیم شوند و جریان حمل بار و مسافر می تواند منطقه را به هم نزدیک کند، چون ابتدا باید منطقه به هم نزدیک شود و این فاصله هایی که ایجاد شده و این دلخوری هایی که وجود دارد باید به تدریج برداشته شود.
قبل از فروپاشی شوروی و قبل از جنگ قره باغ طبق اسناد دوره شوروی هزاران ازدواج بین ارمنی ها و آذری ها به ثبت رسیده است. هزاران آذری در ارمنستان دوران شوروی، هزاران ارمنی و آذری در قره باغ و هزاران ارمنی نیز در شهرهای مختلف جمهوری آذربایجان در کنار یکدیگر زندگی می کردند و بسیار به هم نزدیک بودند. چند سال قبل وقتی که از مسکو به ایروان می رفتم، خانم ارمنی حدودا ۵۵ ساله با بنده در پرواز بودند و من از ایشان پرسیدم که شما از ارامنه کجا هستید و ایشان گفتند از ارامنه باکو هستند. در طول سفر سه ساعته از مسکو به ارمنستان، بارها و بارها به خاطر باکو اشک ریخت و گفت ما بعد از جنگ مجبور به ترک باکو شدیم و دلم برای همسایه های مسلمان آذری مان تنگ شده است، مزار قبر اقوام و پدر و مادر و بزرگانمان در آنجاست و الان ۳۰ سال است که نتوانسته ایم برویم. این موضوع برای آذری هایی که از ارمنستان رانده شدند و نیز آذری هایی بودند که از قره باغ و مناطق پیرامون آن رانده شدند، نیز صادق است. بنابراین اقوام و ملت های قفقاز دوباره باید و می توانند به هم نزدیک شود و نباید متعصبین قومی میدان دار این قضیه باشند، و باید بر مشترکات گفته شود یعنی رسم و رسوم ها و پیوندها و سینما و تئاتر و موسیقی می تواند به همگرایی منطقه کمک کند. در سطح رسمی و دولتی، کریدورهای ارتباطی مثل ریل می تواند نقطه آغاز همگرایی در قفقاز باشد و منطقه را به هم نزدیک کند تا منطقه از این شرایط سخت عبور کند. امیدوارم با خرمندی رهبران و نخبگان منطقه و همراهی مردم ارمنستان و جمهوری آذربایجان، این دور باطل، پرهزینه و خسارت بار جنگ و درگیری پایان پیدا کند و پس از سه دهه به جای انعقاد موافقتنامه های شکننده و ناپایدار آتش بس، شاهد پیمان صلح در قره باغ باشیم.