توافق 25 ساله؛ ناجی ایران یا اسب تروای چین؟
به گزارش اقتصادنیوز، سند همکاری بیست وپنجساله میان ایران و چین در شرایطی به امضای طرفین رسیده که برای ناظران تا حد زیادی غیرمنتظره می نمود. محرمانه ماندن جزئیات این توافق در عین اینکه ناظران را در هالهای از ابهام قرار داده، باعثش شده که گمانهزنیهای متعارض تحلیلگران پیرامون آن به شکل رادیکالی از یکدیگر فاصله بگیرند. به همین مناسبت شیرین هانتر، با انتشار یادداشتی با عنوان «توافق ایران و چین: بیثمر یا تغییردهندهی بازی؟» در پایگاه رسپانسیبل استیتکرفت به تحلیل ابعاد احتمالی این توافق پرداخته است.
شیرین هانتر استاد ایرانی-آمریکایی دانشگاه جورج تاون و متخصص در امور بینالملل و خاورمیانه است. از او تا کنون چندین کتاب و مقالات فراوانی درباره ایران و خاورمیانه منتشر شده است.
جاروجنجالها بر سر یک توافق
سرانجام با تاخیری تقریبا دوساله، روز شنبه 27 مارس در جریان سفر وانگ یی وزیر امور خارجه چین به ایران، دولتهای ایران و چین تفاهمنامه جامع بیستوپنج ساله همکاری اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را امضا کردند. این رویداد هم در داخل ایران و هم در سطح جهانی توجه و جار وجنجال زیادی به پا کرده است.
در ایران، کانون بحثها بر هزینهها و مزایای این تفاهمنامه متمرکز شده که جزئیاتی چندانی از آن تاکنون منتشر نشده است. به عقیده موافقان، در صورت اجرای این توافق، میتوان با تأمین سرمایههای کلان چینی در حوزه زیرساختها، به ویژه در بخشهای جادهای و ریلی و انرژی، و با قرار دادن ایران به بخشی جداییناپذیر از ابتکار هزار میلیارد دلاری جاده ابریشم چین، پروژه توسعه ایران را پیش ببرد. موافقین همچنین استدلال میکنند این مسئله میتواند ایران را در کاستن از تأثیر مخرب تحریمهای ایالات متحده علیه ایران یاری دهد و بر دامنه قدرت چانهزنی منطقهای و حتی بینالمللی کشور بیافزاید.
بهبود موقعیت منطقهای ایران
در واقع، در حالی که در این مرحله پیشبینی اثرات اقتصادی این توافق تا حد زیادی دشواراست، اما به نظر میرسد که این توافقنامه در حال حاضر موقعیت منطقهای ایران را بهبود بخشیده است. به عنوان مثال، امضای این توافق هند را بر آن داشته تا اشتیاق خود را برای افزایش روابط اقتصادی و تجاری با تهران اعلام کند. در طول چند سال اخیر، علیرغم اینکه ایران مشتاق ارتقای پیوندهای اقتصادی با هند بود، دهلی این مسیر را به آرامی و با احتیاط طی کرده است. با این وجود، هند، از ترس تسلط چین بر اقتصاد ایران، احتمالا در مورد افزایش سرمایهگذاری در بندر چابهار و پروژه های دیگر در آینده رفتار متفاوتی داشته باشد.
پاکستان و افغانستان نیز در اینجا مورد توجهاند. دولت افغانستان و رئیسجمهور آن، اشرف غنی، غالباً از در مخالفت با ایران درآمدهاند. آخرین ماجرا هم مربوط به سخنان اخیر غنی است که با نادیده گرفتن توافق 1972 در مورد تقسیم آب رودخانه هیرمند که از افغانستان سرچشمه میگیرد، اظهار کرد کابل به خلاف توافقنامه پنجاهساله آماده است تا آب را در عوض نفت مبادله کند. اما در صورتی که چین وارد یک رابطه استراتژیک واقعی با ایران شود، کشورهای همسایه باید به تجدیدنظر در نگرش غالبا خصمانهشان نسبت به تهران بپردازند، چرا که نه تنها ایران احتمالاً از موقعیت اقتصادی بهتری برخوردار میشود، بلکه همچنین باید نارضایتی پکن را هم در نظر بگیرند.
در سطح بینالمللی، با افزایش تنشها میان چین و غرب، روابط نزدیکتر چین و ایران ممکن است کشورهای اروپایی و احتمالاً حتی واشنگتن را وادار کند تا سیاستهای خود را در قبال تهران تعدیل کنند و حتی ممکن است این امر منجر به فشار بر دولت بایدن برای تسریع در بازگشت به برجام و لغو تحریمهای اعمال شده علیه ایران شود. دولتهای غربی باید از این بابت نگران باشند که سمتوسوی شیب استراتژیک ایران که احتمالا به روابط گستردهتری منتهی میشود، دستکم در کوتاهمدت و میانمدت از میزان نفوذ آنها میکاهد.
در اکوایران ببینید:جایگاه چین در تجارت ایران
بیمناکی مخالفان
اما مخالفان با اشاره به فقدان جزئیات مفاد این توافق، بیم آن دارند که امتیازات گستردهای به پکن داده شود که خطر وابستگی به چین را ایجاد کند. این مسئله بیشتر ناشی از گمانهزنیهایی مبنی بر بندهای امنیتی و نظامی این توافق ایجاد شده است.
با این حال، علی ربیعی سخنگوی دولت در پاسخ به این نگرانیها اظهار داشته که محرمانه نگه داشتن جزئیات این توافق به دو علت است. یکی اینکه این تفاهمنامه یک معاهده نیست و تنها در صورت تصویب در مجلس میتواند شکل قانونی بگیرد. او این سند را بیشتر به منزله یک نقشه راه برای همکاری توصیف کرد. دوم اینکه، محرمانه نگه داشتن این توافق به درخواست چینیها بوده که نگران واکنش احتمالی واشیگتن هستند.
ناجی ایران یا اسب تروای چین؟
تا زمانی که جزئیات کامل این توافق روشن نشود، و از آن مهمتر، تا زمانی که صرفا سیاههای از آرزوها باشد، دشوار است که آن را ناجی ایران بدانیم یا آنرا به منزله اسب تروای جاهطلبیهای سلطهجویانه پکن بپنداریم.
دستکم در این مرحله تردیدی وجود ندارد که سیاستهای غرب در قبال ایران و چین باعث نزدیکی آنها شده است. به ویژه، تردید دولت بایدن در بازگشت به برجام و رویکرد سختگیرانهاش در قبال چین، پکن را وادار کرده تا با امضای علنی این تفاهمنامه، موجبات خشم واشنگتن را فراهم کرده است.
مایه دردسرِ محدودههای استرتژیک
تا زمانی که پکن امیدوار به بهبود روابط با واشنگتن بود، در مورد امضای توافقنامه محتاطانه و محرمانه عمل میکرد. اما گویا اکنون به این نتیجه رسیده که بهبود روابط چین و آمریکا، حداقل در آینده نزدیک متصور نیست. بنابراین، پکن در تلاش است تا به ایالات متحده نشان دهد که میتواند در مناطق مهم استراتژیک مانند خلیج فارس مایه دردسر باشد.
همچنین ممکن است چین به این نتیجه رسیده باشد که کشورهای عربی خلیج فارس برای آیندهای قابل پیشبینی در مدار وابستگی به واشنگتن و برخی از کشورهای اروپایی باقی خواهند ماند. ترکیه، که وزیر امور خارجه چین در تور خاورمیانهاش از آن بازدید کرده، نیز علیرغم تنشهای مداوم با شرکای ناتو، احتمالاً عضوی از اتحاد غربی خواهد ماند. ضمن آنکه ترکیه فاقد هرگونه اتصال زمینی به بخشهای اصلی پروژه جاده ابریشم است.
شرکای ژئواستراتژیک
ایران ترکیبی از همه آنچه چین نیاز دارد: انرژی و منابع سرشارش، بازار بزرگ بالقوهاش، و مهمتر از همه، موقعیت استراتژیک منحصر به فردش در حاشیه خلیج فارس و قفقاز جنوبی، و همچنین مرزهای گستردهاش با افغانستان، آسیای میانه و شبه قاره هند. در حقیقت، ایران به طور بالقوه میتواند به مهمترین شریک ژئواستراتژیک چین در غرب آسیا مبدل شود.
آنچه که تهدیدی برای ایران به شمار میرود، بالاخص در صورت عدم بهبود روابط با غرب، اتکای بیش از حد به چین است. بسیاری در تهران از بابت این احتمال نگرانند. بنابراین، برخی تأکید دارند که روابط با چین نباید به بهای از دست رفتن روابط با غرب، به ویژه اروپا باشد. با این حال همانگونه که سیدرضاتقوی، از نمایندگان مجلس ایران تاکید کرده، توافق با چین بیش از هر چیز باید به عنوان اهرم فشاری در برابر غرب مورد استفاده قرار گیرد. او هشدار داده که توافق با پکن نباید جایگزین برجام تلقی شود.
اگر غرب، به ویژه ایالات متحده، میخواهد حضور و نفوذ بالقوه چین در ایران را، بدون درگیر شدن در یک بازی با جمع جبری صفر، تعدیل کند، باید به ایران به مثابه بخشی کلیدی از یک زمینه جغرافیایی گستردهتر نگاه کند نه صرفاً از زاویه تنگ سیاست خاورمیانه و خلیج فارس. ضمن اینکه به این مسئله هم باید توجه داشته باشد که در یک فضای بینالمللی تحولیافته، ایران گزینههایی فراتر از غرب دارد.