ابراز نگرانی جمهوری اسلامی از لیبرالیزه شدن عربستان!
اقتصادنیوز: جمهوری اسلامی در سرمقاله خود به تحلیل تصمیم جدید محمدبن سلمان پرداخته است.
به گزارش اقتصادنیوز در این یادداشت آمده است:
محمدبنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی، این هفته در یک گفتار تلویزیونی اعلام کرد از این تاریخ، فقط قرآن مبنای قانون در این کشور خواهد بود و استناد به احادیث نیز محدود به آن دسته از احادیث میشود که متواتر هستند و احادیث دیگر که خبر واحد نامیده میشوند، جایگاهی در قانون و مقررات عربستان نخواهند داشت.
این سخن ولیعهد عربستان که به منزله فرمان لازمالاتباع حاکمیتی در این کشور تلقی میشود، با استقبال گسترده محافل سیاسی، رسانهای و علمی ضد وهابی در جهان عرب و خود عربستان مواجه شد بطوری که این روزها دستمایه تحلیل صاحبنظران شده و در فضای مجازی و رسانههای مکتوب و شبکههای رادیوتلویزیونی به آن پرداخته میشود. پیامدهای این اقدام ولیعهد عربستان را در چند بخش میتوان دنبال کرد.
1- به نظر میرسد هدف اصلی محمدبنسلمان – که حاکم واقعی عربستان است و فرمانهای او به مثابه فرمانهای ملک سلمان شاه این کشور کاربرد دارد – هرچه بیشتر هموار ساختن راه لیبرالیزه کردن حکمرانی است تا بتواند نظر غرب را به خود به عنوان کسی که میتواند زمام امور را در جایگاه پادشاه در دست بگیرد جلب نماید. ولیعهد عربستان، در مدت 6 سال گذشته که قدرت را در دست دارد اقدامات زیادی برای جلب نظر غرب انجام داده که عمدتاً شامل لغو مقررات دینی مرتبط با روابط اجتماعی زنان و مردان و امور فرهنگی میشوند. اکنون به نظر میرسد او به برداشتن گامهای موثرتری در این زمینه نیاز دارد، زیرا سرعت تحولات سیاسی منطقه ایجاب میکند خود را با شرایط جدید تطبیق بدهد تا احتمال حذف شدنش از سپهر قدرت کاهش یابد یا به صفر برسد.
2- بازنده اصلی این بازی ولیعهد عربستان، وهابیها خواهند بود که بیش از صد سال است شریک فکری و فرهنگی حکمرانی در عربستان هستند. به نظر میرسد بنسلمان احساس میکند علمای وهابی به اندازه کافی پاداش حمایت از آلسعود برای به قدرت رسیدن و تحکیم و بسط قدرت را دریافت کردهاند و از حالا به بعد فقط مزاحم حکمرانی این خاندان خواهند بود و به همین دلیل باید کنار زده شوند. وهابیها البته در دهههای اخیر ثابت کردهاند که برای ماندن حاضرند هر هزینهای را تقبل کنند. بنابراین، احتمال میرود خود را با فرمان ولیعهد تطبیق دهند و با توسل به توجیهات جدید، همچنان فرمانروائی در بخش مذهبی را حتی فقط با پوسته ظاهری هم که شده حفظ کنند و منتظر فرصتهای محتمل بعدی بمانند.
3- تصور محمدبنسلمان و همفکران تصمیمساز او اینست که اخبار غیرمتواتر 90 درصد روایات مورد استناد علمای وهابی را تشکیل میدهند و لذا با 10 درصد بقیه و متن قرآن کریم میتوانند از قید و بندهای وهابیت ساخته رها شوند و حکمرانی را به میل خود شناور کنند. در حکمرانی شناور، این امکان وجود دارد که حاکمان هر روز به رنگی درآیند و امروز چیزی را حرام و فردا همان را حلال بدانند و برای توجیه این تغییرات، به تفاسیر متفاوت از قرآن و آن 10 درصد روایات متوسل شوند. با این تصور است که ولیعهد عربستان فکر میکند با دست بازتر میتواند به مقتضای شرایط هر زمان همانگونه که نیاز دارد عمل کند و آینده خود را تضمین نماید بدون آنکه مجبور باشد تحمیلهای سختگیرانه علمای وهابی را بپذیرد.
4- آنچه بنسلمان نتوانسته پیشبینی کند اینست که مطالبات مخالفان سیاستهایش در عربستان، جهان عرب و حتی کشورهای اسلامی غیرعرب با استناد به قرآن کریم و آن 10 درصد احادیث متواتر که بیانگر سیره پیامبر اکرم هستند، بسیار آسانتر و شفافتر قابل پیگیری خواهد بود. قرآن کریم و سیره رسولالله صلیالله علیه وآله با صراحت تکلیف جنگ و صلح با مسلمانان، آزادی عقیده و بیان، حدود اختیارات حاکم اسلامی، شرایط کسانی که میتوانند متصدی حکمرانی بر مسلمانان شوند، چگونگی تصرف در بیتالمال مسلمین، تنظیم روابط با ملتها و کشورها و روابط اجتماعی زنان و مردان را مشخص کردهاند. اگر قرار است از این پس برخلاف روش متداول اهلسنت بهویژه وهابیون و حنابله، باب اجتهاد در عربستان باز باشد، علاوه بر بنسلمان و مشاورانش، بسیاری از علمای دین و دانشگاهیان هم میتوانند احکام قرآنی و سیره عملی پیامبر اکرم را در موضوعات مختلف استنباط و به محمدبنسلمان به خاطر جنگ یمن اعتراض کنند، حمایت او از داعش و سایر گروههای تکفیری تروریستی را زیر سوال ببرند، برخورد خشن او با اهالی شرق عربستان و سرکوب کردن مردم بحرین را محکوم کنند و بسیاری از اقدامات ناشی از تفکر اباحیگری او را مخالف شرع مقدس اسلام بدانند. ولیعهد عربستان با این پیامد مهم چه خواهد کرد؟
5- بعید نیست کنار زدن وهابیها و لیبرالیزه کردن کشور، عربستان را بسوئی ببرد که کنترل آن از اختیار بنسلمان خارج شود. فرضیه دیگر اینست که به هنگام طغیان، وی از اهرم قدرت برای سرکوب مخالفین استفاده و ژست لیبرالی را قربانی باقی ماندن بر اریکه قدرت کند. در هر دو صورت، حکمرانی شناور برای بنسلمان و حتی برای آلسعود یک خطر کردن است که برای فهمیدن نتیجه آن باید منتظر ماند.
محمدبنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی، این هفته در یک گفتار تلویزیونی اعلام کرد از این تاریخ، فقط قرآن مبنای قانون در این کشور خواهد بود و استناد به احادیث نیز محدود به آن دسته از احادیث میشود که متواتر هستند و احادیث دیگر که خبر واحد نامیده میشوند، جایگاهی در قانون و مقررات عربستان نخواهند داشت.
این سخن ولیعهد عربستان که به منزله فرمان لازمالاتباع حاکمیتی در این کشور تلقی میشود، با استقبال گسترده محافل سیاسی، رسانهای و علمی ضد وهابی در جهان عرب و خود عربستان مواجه شد بطوری که این روزها دستمایه تحلیل صاحبنظران شده و در فضای مجازی و رسانههای مکتوب و شبکههای رادیوتلویزیونی به آن پرداخته میشود. پیامدهای این اقدام ولیعهد عربستان را در چند بخش میتوان دنبال کرد.
1- به نظر میرسد هدف اصلی محمدبنسلمان – که حاکم واقعی عربستان است و فرمانهای او به مثابه فرمانهای ملک سلمان شاه این کشور کاربرد دارد – هرچه بیشتر هموار ساختن راه لیبرالیزه کردن حکمرانی است تا بتواند نظر غرب را به خود به عنوان کسی که میتواند زمام امور را در جایگاه پادشاه در دست بگیرد جلب نماید. ولیعهد عربستان، در مدت 6 سال گذشته که قدرت را در دست دارد اقدامات زیادی برای جلب نظر غرب انجام داده که عمدتاً شامل لغو مقررات دینی مرتبط با روابط اجتماعی زنان و مردان و امور فرهنگی میشوند. اکنون به نظر میرسد او به برداشتن گامهای موثرتری در این زمینه نیاز دارد، زیرا سرعت تحولات سیاسی منطقه ایجاب میکند خود را با شرایط جدید تطبیق بدهد تا احتمال حذف شدنش از سپهر قدرت کاهش یابد یا به صفر برسد.
2- بازنده اصلی این بازی ولیعهد عربستان، وهابیها خواهند بود که بیش از صد سال است شریک فکری و فرهنگی حکمرانی در عربستان هستند. به نظر میرسد بنسلمان احساس میکند علمای وهابی به اندازه کافی پاداش حمایت از آلسعود برای به قدرت رسیدن و تحکیم و بسط قدرت را دریافت کردهاند و از حالا به بعد فقط مزاحم حکمرانی این خاندان خواهند بود و به همین دلیل باید کنار زده شوند. وهابیها البته در دهههای اخیر ثابت کردهاند که برای ماندن حاضرند هر هزینهای را تقبل کنند. بنابراین، احتمال میرود خود را با فرمان ولیعهد تطبیق دهند و با توسل به توجیهات جدید، همچنان فرمانروائی در بخش مذهبی را حتی فقط با پوسته ظاهری هم که شده حفظ کنند و منتظر فرصتهای محتمل بعدی بمانند.
3- تصور محمدبنسلمان و همفکران تصمیمساز او اینست که اخبار غیرمتواتر 90 درصد روایات مورد استناد علمای وهابی را تشکیل میدهند و لذا با 10 درصد بقیه و متن قرآن کریم میتوانند از قید و بندهای وهابیت ساخته رها شوند و حکمرانی را به میل خود شناور کنند. در حکمرانی شناور، این امکان وجود دارد که حاکمان هر روز به رنگی درآیند و امروز چیزی را حرام و فردا همان را حلال بدانند و برای توجیه این تغییرات، به تفاسیر متفاوت از قرآن و آن 10 درصد روایات متوسل شوند. با این تصور است که ولیعهد عربستان فکر میکند با دست بازتر میتواند به مقتضای شرایط هر زمان همانگونه که نیاز دارد عمل کند و آینده خود را تضمین نماید بدون آنکه مجبور باشد تحمیلهای سختگیرانه علمای وهابی را بپذیرد.
4- آنچه بنسلمان نتوانسته پیشبینی کند اینست که مطالبات مخالفان سیاستهایش در عربستان، جهان عرب و حتی کشورهای اسلامی غیرعرب با استناد به قرآن کریم و آن 10 درصد احادیث متواتر که بیانگر سیره پیامبر اکرم هستند، بسیار آسانتر و شفافتر قابل پیگیری خواهد بود. قرآن کریم و سیره رسولالله صلیالله علیه وآله با صراحت تکلیف جنگ و صلح با مسلمانان، آزادی عقیده و بیان، حدود اختیارات حاکم اسلامی، شرایط کسانی که میتوانند متصدی حکمرانی بر مسلمانان شوند، چگونگی تصرف در بیتالمال مسلمین، تنظیم روابط با ملتها و کشورها و روابط اجتماعی زنان و مردان را مشخص کردهاند. اگر قرار است از این پس برخلاف روش متداول اهلسنت بهویژه وهابیون و حنابله، باب اجتهاد در عربستان باز باشد، علاوه بر بنسلمان و مشاورانش، بسیاری از علمای دین و دانشگاهیان هم میتوانند احکام قرآنی و سیره عملی پیامبر اکرم را در موضوعات مختلف استنباط و به محمدبنسلمان به خاطر جنگ یمن اعتراض کنند، حمایت او از داعش و سایر گروههای تکفیری تروریستی را زیر سوال ببرند، برخورد خشن او با اهالی شرق عربستان و سرکوب کردن مردم بحرین را محکوم کنند و بسیاری از اقدامات ناشی از تفکر اباحیگری او را مخالف شرع مقدس اسلام بدانند. ولیعهد عربستان با این پیامد مهم چه خواهد کرد؟
5- بعید نیست کنار زدن وهابیها و لیبرالیزه کردن کشور، عربستان را بسوئی ببرد که کنترل آن از اختیار بنسلمان خارج شود. فرضیه دیگر اینست که به هنگام طغیان، وی از اهرم قدرت برای سرکوب مخالفین استفاده و ژست لیبرالی را قربانی باقی ماندن بر اریکه قدرت کند. در هر دو صورت، حکمرانی شناور برای بنسلمان و حتی برای آلسعود یک خطر کردن است که برای فهمیدن نتیجه آن باید منتظر ماند.