وحشت از تحکیم قدرت ترامپیسم در آمریکا
به گزارش اقتصادنیوز؛ چهرههای برجسته حزب دموکرات نگران از دست دادن اکثریت کنگره در انتخابات میاندورهای ۲۰۲۲ در مقابل حزب جمهوریخواهی هستند که به باور بسیاری، «حزب ترامپ» نام مناسبتری برای وضعیت کنونی آن است.
پروفسور آنتونی پانکه، استادیار روابط بینالملل در دانشگاه ایالتی سنفرانسیسکو معتقد است، این بر عهده جناح چپ آمریکاست که در عوض غفلت ۴سال پیش خود، اکنون ترامپیسم مسلط بر جناح راست آمریکا را به چالش بکشد.
وی در یادداشتی برای الجزیره با عنوان «حکمرانی ترامپیسم در جناح راست آمریکا» نوشته است: در جناح راست آمریکایی، ترامپیسم همچنان حکمرانی میکند. و این به عهده جناح چپ است که به آمریکا کمک کند تا آن را به حاشیه براند.
گزافهگویی نژادپرستانه برای جدا کردن مهاجران آسیبپذیر از باقی جامعه آمریکا، شکست واضح در انتخابات و سپس دروغ گفتن مکرر درباره وقوع تقلب در آن، داشتن پیوندهای روشن با شورشی که تاریخ بلند آمریکا در زمینه انتقال مسالمتآمیز قدرت را منقطع کرد. اینها و دیگر اقداماتی که می توان تصور کرد مردم را از یک رهبر سیاسی دور و منفور کند؛ اما نه همیشه، دستکم نه وقتی که با دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا سر و کار داریم.
حتی پس از حذف از توییتر ، فیس بوک و یوتیوب ، ترامپ همچنان در بین جمهوری خواهان محبوب است ، یعنی رای دهندگانی که دیدگاه هایشان در جناح راست طیفهای سیاسی قرار میگیرد، هنوز به میزان قابل توجهی حامی ترامپ هستند.
درحالیکه لایحه زیرساختهای مورد نیاز و اصلاحات مهاجرتی به دلیل اینکه احزاب اصلی نمی توانند در مورد هیچ چیزی به توافق برسند و می توانند در مورد هرچیز دچار شکاف شوند.
برای درک این اختلال عملکرد در سیاست آمریکا این نکته مهم است که پس از انتخاب ترامپ در سال 2016، چه تعداد از چپ ها سر خود را اصطلاحاً در شن و ماسه فرو بردند؛ بسیاری بی مهری خود را نسبت به او ابراز داشتند و با شور و حرارت "رئیس جمهور من نیست" را فریاد زدند. دیگران انزجار خود را با امتناع از گفتن نام ترامپ ابراز داشتند، گویا اگر کسی به جای "رئیس جمهور ترامپ" بگوید "رئیس جمهور چهل و پنجم" برای دولت او مهم است.
واقعیت این است که شما می توانید هنگام ظهور ترامپ تلویزیون را خاموش کنید، اما نمی توانید از اختلافات شدید سیاسی، نابرابری ها و اضطراب های واقعی که برای تجربه هر آمریکایی ایجاد شده است، دور شوید.
برانگیختن ترس و تنفر ملی از غیرخودی
و این همان چیزی است که ما حتی با خروج ترامپ از دفتر بیضی شکل با آن مواجهیم و در واقع در آن گیر افتادهایم؛ کشوری با نابرابری اقتصادی فلج کننده ، یک سیستم مراقبت های بهداشتی به هم ریخته و بلایای طبیعی ویرانگر که جنگل های ما را می سوزاند و مزارع که با سیل از بین میروند. همه اینها نشان میدهد که چرا ترامپ محرک و جهتدهنده سیاست آمریکا شد، ماند و میماند.
دلیل این امر این است که او توانست ترس مردم را همزمان با ایجاد نفرت از بدخواهان غیرخودی برانگیزد، که این امر، روند هضم واقعیات اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی آمریکا را آسان می کرد.
در مورد آن فکر کنید. ترامپ برای برخی ناجی است. برای دیگران ، او یک خیانتکار است.
بسیاری از آنها او را هدف غضب خود قرار داده اند درحالیکه دههها مقررات زدایی در بازار به یک الیگارشی از دلالان مالی در وال استریت و مدیران عامل میلیاردر اجازه داده است سیاست های کشور ما را اداره کنند. در همین حال ، طرفداران ترامپ بدون اعتنا به تظاهرات گسترده مردم علیه وحشیگری و نژادپرستی پلیس پس از کشته شدن جورج فلوید در سال گذشته، بدون هیچ دلیل یا سوالی و یا هیچگونه اعتراضی به رفتار پلیس، به دفاع از آنها پرداختند.
این دیدگاه پانوراما از صحنه سیاسی فعلی، یک ماجرای مجادلهآمیز اخیر را نیز در چشم انداز قرار میدهد؛ یعنی وقتی لیز چنی ، دختر دیک چنی ، معاون رئیس جمهور سابق جورج دبلیو بوش ، از جایگاه رهبری خود در حزب جمهوریخواه کناره گرفت. خیلی ساده ، او جایگاهش را از دست داد زیرا از ترامپ حمایت نمی کرد.
جایگزین وی ، الیز استفانیک ، دارای سابقه رأی معتدلتری نسبت به چنی است. اما این سابقه و عملکرد اهمیتی نداشت، زیرا استفانیک حمایت خود از ترامپ را به صورت علنی و أکید اعلام کرده است و در حالی که چنی برخلاف وی متعهد شده است که تمام تلاش خود را برای جلوگیری از بازگشت رئیس جمهور پیشین به کاخ سفید انجام دهد.
تعداد معدودی از افراد منتخب در حزب جمهوریخواه نیز از این الگوی چنی پیروی کرده اند. به عنوان مثال ، ما نماینده آدام کینزینگر را می بینیم که تمایل خود در به چالش کشیدن ترامپ را مطرح کرده است. همچنین بن ساس ، یکی از سناتورهای نبراسکا که به همین ترتیب موضوع محکوم کردن رئیس جمهور سابق را مطرح کرده است. این سیاستمداران به ظاهر اصولگرا، وظیفه خود را محکوم کردن ترامپ و تفرقه افکنی که او به خاطر نجات ملت ایجاد کرده است ، دانسته اند. اما ، اینها چند سیاستمدار تنها هستند که در خلا علیه ترامپ فریاد می زنند، در حالیکه صدای ترامپیسم سراسر حزب را پوشانده است.
ترامپیسم چگونه جناح راست را تسخیر کرد؟
دلیل انزوای سیاسی آنها این است که آنها مانند ترامپ درباره نگرانی روزمره مردم صحبت نمی کنند. بگذارید روشن باشیم که ترامپ در زمان حضور خود در قدرت، کاری برای رفع علل ریشهای نگرانی هایای آمریکا انجام نداد.
در حقیقت ، نبوغ جنونآور او، شیوه ترامپ و دولتش برای ایجاد شعله های آتش است و برای استفاده از گرمای این آتش است که انگشت خود را روی مسائلی که حرارت اجتماع را برمیانگیزد میگذارد.
فقط برخی موارد را بررسی کنید - قانون امضا شده توسط وی یک بسته کاهش مالیات بود. در حالی که درآمد ناچیز بهبود یافت ، شرکت ها واقعاً پول خود را نقد کردند تا سودهای افزایش یافته خود را به خرید سهام و پاداش های اجرایی اختصاص دادند. نابرابری اقتصادی ، در هر صورت ، بدتر شد.
در مورد مهاجرت ، ترامپ قول داد دیواری بین مکزیک و ایالات متحده که هرگز ساخته نشده بود. تقاضای او از همسایه ایالات متحده در جنوب برای پرداخت آن ، همچنین برای سرزنش ساده یک کشور غرق در فاجعه مهاجرت، حیرتآور بود. بسیاری از مولفههای بحران مرزی در ایالات متحده، مسائلی است که دهه ها در حال رشد ریشهوار بوده است و حتی اگر دیواری ساخته و تکمیل میشد، حلکننده مسئله در هیچ طرف مرز نبود.
آنچه مهم بود این بود که مهاجران را به خاطر بسیاری از مصائب آمریکایی به یک متهم و در واقع قربانی تبدیل کرد. «چند دهه حقوق راکد؟ مهاجران را مقصر بدانید که آنها را ایجاد کردند ... ترس از جنایت؟ مهاجرانی که هنگام فرار از فقر و خشونت چاره ای ندارند ، در هنگام عبور بدون اجازه از مرز ، قانون شکنی میکنند، مقصر هستند ... نگرانی در مورد تغییر جمعیتی کشور وجود دارد؟ مهاجران را مقصر بدانید».
مهاجرت به اصلی ترین اصطلاحات فرهنگ سیاسی کنونی آمریکا تبدیل شد و چپ تلاش کرد تا در برابر حمله راست، از آن حمایت کند. به عبارت دقیق تر ، ترامپ موفق شد رویکردی بیش از حد ملی گرایانه برای اجرای قانون مهاجرت در مرکز حزب جمهوری خواه ایجاد کند ، و در واقع این مسئله را به یک چوب تبدیل کرد تا دموکرات ها را شکست دهد. این مورد همچنان وجود دارد ، به ویژه که شبکه هایی مانند فاکس نیوز همچنان بخشهایی مانند "بحران مرزی بایدن" را نشان می دهند تا دموکراتها را بخاطر کوتاهی در موج ورود تازه واردانی که به مرزهای جنوبی می رسند، مقصر جلوه دهد.
در همین حال ، به نظر می رسد بایدن و سایر افراد در دولت او هنگام مقابله با بحران مرزی، ضعیف، سردرگم شده باشند. ترامپ می تواند در اینجا چیزی به ما یاد دهد، هرچند که این ایده ناخوشایند به نظر برسد؛ بطور خاص ترامپ موضوع مهاجرت را برطرف نکرد اما در مورد آن صحبت کرد به گونه ای که با سادهسازی آن را به زندگی سیاسی آمریکا پیوند زد. تا زمانی که تیم بایدن این کار را انجام ندهد ، و راهی برای تغییر نام یا توصیف مجدد مسئله مهاجرت برای تنش زدایی از اوضاع پیدا نکند ، ترامپ - یا کسی دقیقاً مثل او - سرمایه سیاسی کافی برای کار کردن در این زمینه را خواهد داشت تا از این طریق پیشروی کند.