لحظه سرنوشتساز برای دیپلماسی ایران-آمریکا
به گزارش اقتصادنیوز در همین زمینه دیلی استار در یادداشتی با عنوان «توافق هستهای ایران و آینده روابط ایالات متحده و جمهوری اسلامی» به بررسی این مسئله پرداخته است.
توافقی قدیمی یا توافقی جدید؟
تاکنون، گفتوگوهای ایران و ایالاتمتحده در وین، به قول گاردین بر سر «شرایط بازگشت واشنگتن به توافق» به نتیجه نرسیده است. وقتی گاردین از این اصطلاح [توافق] حرف میزند، به توافقی قدیمی اشاره دارد، یا که منظور توافقی جدید است؟ در هر صورت، دو طرف در دوره دولت اوباما به توافقاتی رسیده بودند که آمریکا، تحت رهبری دونالد ترامپ، از آن خارج شده بود. و آیا این توافقنامه [که مذاکرات فشردهای پیرامون آن در جریان است]، بازی آخر در تنش میان این دو کشور است؟
به گفته بسیاری از صاحبنظران غربی، بر سر کار آمدن دولت بایدن در آمریکا احتمال ورود مجدد آمریکا به توافق هستهای موسوم به برجام و احتمال تغییر در روابط بین دو طرف را افزایش داده است. با این حال، از دید کارشناسان ایرانی، رئیسجمهوری بایدن تغییر چندانی را در روابط دو کشور به وجود نیاورده –هر چند در صورت بازگشت مجدد آمریکا به توافق هستهای و در صورت حصول یک توافق واقعی، همه اینها ممکن است تغییر کند. اما این همان جایی است که آنها با یک «اگر» بزرگ مواجهند، چرا که حتی اگر این دولت ترامپ بود که از توافق خارج شد، اما دولت اوباما هم (با وجود داشتن وقت کافی) هرگز تعهدات ایالات متحده را به طور کامل اجرا نکرد.
واضع «تحریمهای فلجکننده»
بایدن در مقام معاون رئیسجمهور، عضوی از دولت اوباما بود. و دولت اوباما تحریمهایی را علیه ایران وضع کرد که آنها را «تحریمهای فلجکننده» نامید. اینها همان تحریمهایی بود که دولت ترامپ هم اعمال و آنها را «تحریمهای بیرحمانه» خواند. دولت ترامپ سردار قاسم سلیمانی که نیروهای ایرانی را در جنگ علیه داعش در سوریه رهبری میکرد، ترور کرد و از طرف دیگر، دولت اوباما نقشی محوری در جنگ در سوریه (که در آن ایران در جبهه دولت سوریه مبارزه میکرد) و در ایجاد داعش در سوریه از طریق متحدان منطقهای خود بازی کرد –همانطور که ایمیلهای افشاشده هیلاری کلینتون توسط ویکیلیکس و پارهای اسناد دیگر دال بر این است که دولت آمریکا از تامین مالی داعش توسط متحدانش، عربستانسعودی و قطر، مطلع بوده است).
با این حال، به اعتقاد کارشناسان ایرانیتبار، اگر ایالات متحده توافق هستهای [که قبلا هم بر سر ان توافق شده بود] را اجرا کند، ایران قصد دارد – علیرغم این واقعیت که با وجود پایبندی به تعهداتش، اوباما به آن متعهد نبود- به بایدن یک فرصت دیگر برای تغییر سیاستها بدهد.
یک توافق قطعی؟
اما باید در نظر داشت که برجام هرگز یک توافق قطعی و ایرانیها هم از همان ابتدا بهآن آگاه بودند. ایالات متحده تنها به دنبال توافقی بر سر مسائل هستهای با ایران نیست، بلک به دنبال آن است که ایران تمام فعالیتهای مورد مناقشه خود را متوقف کند -که شامل سیاست خارجی ایران در قبال سوریه، یمن، اسرائیل و کل منطقه و زرادخانه موشکهای بالستیک است و به عقیده ایرانیان مهمترین ابزار بازدارنده در برابر اسرائیل محسوب میشود. حتی وقتی اوباما مذاکره با ایران را آغاز کرد، دولت او در مذاکرات با ایران همه اینها را با هم طلب کرد و با جواب رد طرف ایرانی مواجه شد. در نهایت هم دولت اوباما تنها با این تصور به توافق هستهای رضایت داد که ایران هرگز مجاز به داشتن برنامه غنیسازی اورانیوم مستقل نخواهد بود؛ حتی اگر این توافقنامه ایران ا مجاز به داشتن چنین برنامهای میدانست –با توجه به بندهای «غروب آفتاب» که ناظر به 10-15 سال بعد از آن بود.
اینها در شرایطی است که آژانس بین المللی انرژی اتمی اعلام کرده ایران در حال ساخت بمب هسته ای نیست و به دلیل امضا کردن پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای، مجاز به داشتن برنامه غنیسازی اورانیوم برای اهداف صلح آمیز است. و با پایبندی اولیه آمریکاییها به توافق، ایران هم، طبق توافق، اجازه داد تا آژانس انرژی اتمی به تاسیسات ایران دسترسی داشته باشد. با این حال، آمریکاییها و اسرائیلیها مرتبا تکرار میکنند که ایران قرار است ظرف چند سال بمب هسته ای بسازد - به عنوان مثال، بنیامین نتانیاهو ، نخست وزیر سابق اسرائیل ، از اوایل دهه 1990 این حرف را تکرار میکند.. چنین تبلیغاتی حاکی از نوعی سوءنیت از سوی ایالات متحده است که ایرانیان به وضوح آن را احساس میکنند.
بنابراین حتی اگر از آخرین دور مذاکرات نشانههای خوبی برسد، اما دلایل زیادی برای احتیاط وجود دارد. ایرانیها به صراحت اعلام کردهاند که هیچ امتیاز جدیدی به آمریکا نمیدهند و گفتهاند که قبلاً توافقی در دولت اوباما امضا شده است، و اگر آمریکا ابتدا به تعهدات خود عمل کند -از جمله لغو تحریمها و اجازه دسترسی ایران به سیستم بانکی بینالمللی، که مهمترین قسمت توافق برای ایران بود- مایل است آن را به طور کامل اجرا کند.
انگیزههای واقعی آمریکا در بازگشت به توافق
علاوه بر این، ایرانیان نیز در مورد انگیزههای واقعی آمریکا در بازگشت به این توافق نیز ابراز تردید کردهاند. اگر ایالات متحده احساس نمیکند که نسبت به آن پایبند باشد -از جمله در زمان دولت اوباما- پس چرا زحمت حل آن را میکشد؟ ایرانیها به این نتیجه رسیدهاند که برنامه آمریکا در تمام مدت این مدت این بوده که وقتکشی کند و تلاشی در راستای حل مسئله نداشته باشد -البته تا زمانی که ایران با سایر شرایط موافقت کند. اگر چنین است، پس چرا ایالات متحده هنوز به دنبال حل مسئله است؟
برخی این دلایل را ذکر کردهاند:
- از آنجا که دولت بایدن میخواهد نشان دهد که دقیقا نسخه عکس دولت ترامپ است، توافق انجام خواهد شد، حتی اگر این فقط ظاهر ماجرا باشد.
- به دلیل نگرانیهای روزافزون ایالات متحده از ظهور چین و عزم این کشور برای مهار این ابرقدرت در حال ظهور آسیایی، با تمرکز تمام (یا بیشتر) توجه خود را معطوف به منطقه آسیا-اقیانوسیه و کمتر در سایر نقاط مانند خاورمیانه کند.
خوش بینی محتاط به میز مذاکره
با این حال، اگر اقدامات نشانه واضحتری از سخنان باشد، توقیف 27 وب سایت خبری بینالمللی ایرانی [و وابسته به متحدین ایران] در 22 ژوئن توسط ایالات متحده نشان می دهد که تفکراتی از این دست هنوز سیاست ایالات متحده را تحت تأثیر قرار میدهد. علاوه بر این، در تاریخ 27 ژوئن، ایالات متحده حملات هوایی را علیه پایگاههای گروههای مورد حمایت ایران در منطقه مرزی عراق و سوریه ، به دستور جمهور بایدن انجام داد.
و سرانجام، نفوذ اسرائیل و عربستان بر سیاست خارجی ایالات متحده را نباید فراموش کنیم. هر دوی این کشورها به صراحت اعلام کردهاند که با هر توافقی که منجر به لغو تحریمهای علیه ایران توسط آمریکا شود، به شدت مخالفند. بنابراین حتی اگر توافقی انجام شود، آیا ایالات متحده واقعاً قادر به رسیدن به مقاصد خود خواهد بود؟ این سوالی است که فقط زمان می تواند پاسخ دهد.
اما در حال حاضر ، این واقعیت که دو کشور حداقل به میز مذاکره بازگشتهاند، منطقه را به خوش بینی محتاط امیدوار میکند.
هیج راه سومی وجود ندارد
پایگاه خبری هیل نیز با انتشار یادداشتی به عنوان «راه سومی برای دیپلماسی با ایران وجود ندارد» به نویسندگی برایان بومن به تحلیل روابط ایران و آمریکا در پرتو مذاکرات احیای برجام پرداخته است. بر این اساس و به باور نویسنده، در رابطه با مسئله ایران، برای دولت آمریکا، جز بازگشت به برجام ندارد، هیچ راه سومی وجود ندارد؛ مگر آن که در حالی که تحریم ها جواب نداده، دولت آمریکا خود را آماده جنگ با ایران کند. و در نهایت او نتیجه می گیرد مه نباید توافق هسته ای را فدای همه یا هیچ کرد.
وضعیت بی ثبات رو به افزایش
به نوشته بومن، اخیرا جو بایدن بار دیگر مدعی شده که در دوران ریاست من، ایران هرگز به سلاح هسته ای دست نخواهد یافت و به فاصله کمی از این سخنان، برای دومین بار در دوران بایدن، گروه های مورد حمایت ایران در عراق و سوریه مورد حملات هوایی نیروهای آمریکایی قرار گرفتند. این رخداد درست تنها چند روز پس از پایان توافق موقت ایران و آژانس رخ داد و نظارت بر سایت های هسته ای ایران در تاریکی قرار گرفته است.
این وضعیت بی ثبات رو به افزایش، ممکن است با رویگردانی از دیپلماسی، خارج از کنترل شود و تنها راه مناسب برای جو بایدن برای اطمینان از تحت کنترل قرار گرفتن برنامه اتمی ایران، پای بندی به وعده خود در بازگشت به برجام است. بدون بازگشت سریع به برجام، بایدن با خطر بحران اتمی روبرو می شود که می تواند به سرعت به یک جنگ ویرانگر بدل شود. پس باید دانست که هیچ راه سومی وجود ندارد.
لحظه سرنوشتساز برای دیپلماسی ایران-آمریکا
به اعتقاد نویسنده این یادداشت، در شرایطی که مقرر است دور هفتم مذاکرات در وین به زودی برگزار شود، ولی مقامات آمریکایی هشدار داده اند که مذاکرات نمی تواند به طور نامحدود ادامه یابد. حال با گذشت سه سال از خروج یکجانبه دونالد ترامپ توافق هستهای، هماکنون ایالات متحده به یک لحظه سرنوشتساز برای دیپلماسی میان ایران و آمریکا نزدیک شده است که میتواند پیامدهای مهمی برای آینده خاورمیانه داشته باشد.
در این برهه حساس، بیش از هر زمانی دیگری لازم است دموکراتها در کنگره از برجام حمایت کنند و از تأکید بر توافقی بهتر با جمهوری اسلامی (که مسائل دیگری چون برنامه موشکی و مسائل منطقهای را هم دربرگیرد) صرف نظر کنند. باید در نظر داشت که رویکرد «یا همهچیز یا هیچچیز» به عدم توافق ختم میشود و تهدید غیرقابل قبول جنگ را برجای خواهد گذاشت. تنها راه رسیدن به توافق پایدارتر، اقدام سریع برای بازگشت به برجام، احیای حدی از اعتماد بین واشینگتن و تهران و تکیه به این پیشرفتها برای دنبال کردن یک دیپلماسی بلندپروازانه منطقهای است.
در آستانه یک جنگ گسترده
این یادداشت متذکر شده هدف برجام هرگز یک توافق همهجانبه برای حل همه موارد اختلاف میان آمریکا و ایران نبوده است؛ بلکه این توافق تنها تلاش داشته تا برنامه اتمی ایران را تحت کنترل قرار دهد و این به خودی خود یک دستاورد دیپلماتیک تاریخی محسوب میشد. به طور کلی هم این توافق تا زمان خروج ترامپ، مطابق با اهدافش، کارایی داشت و ایران هم حتی یک سال پس از خروج آمریکا، همچنان به طور کامل به تعهداتش طبق توافق پایبند بود. در نهایت در واکنش به برقراری مجدد تحریمها بود که ایران به تدریج گامهایی را در زمینه کاهش تعهدات برجامی خود برداشت و این یکی از پیامدهای رویکرد فاجعهبار فشار حداکثری ترامپ بود. وضعیتی که دو کشور را به طرز خطرناکی در آستانه یک جنگ گسترده قرار داد و رنج غیرضروری در بحبوحه همهگیری کرونا به مردم ایران تحمیل کرد.
علیرغم آن که دموکراتهای کنگره به کارزار فشار حداکثری ترامپ بسیار انتقاد داشتند اما رویکرد آنها در خصوص لزوم یک توافق بهتر با ایران نیز رویکرد درستی برای رسیدگی به وضعیت فعلی نیست. سیاست تحریم ایران در پیشبرد اهداف آمریکا ناکارآمدی خود را نشان داده است. علیرغم آن که تحریمها هزینه جدی به مردم ایران وارد آورده، اما جمهوری اسلامی ایران همچنان در مقابل فشارهای آمریکا مقاومت کرده و این تحریمها بیش از پیش حس ضدآمریکایی را در میان مردم ایران برانگیخته است.
بحث استفاده از تحریمها به امید امتیازدهی بیشتر ایران نه تنها در دوران ریاستجمهوری ترامپ کارساز نبود بلکه در دوران بایدن نیز مفید واقع نخواهد شد. تنها دموکراتهای کنگره باید تضمیم دهند که بار دیگر توافق هستهای ایران از هم پاشیده نمیشود و با چنین توافقی همگی به دیپلماسی کوتاه مدت بین آمریکا و ایران امیدوار خواهند شد.