محاسبه و محاسبه‌پذیری

کدخبر: ۴۳۸۱۹۱
یک- وقتی از عرض خیابان رد می‌شویم نوعی محاسبه ناخودآگاه ذهنی، اولا، میان فاصله خود تا انتهای عرض خیابان و فاصله خود با ماشین‌ها و ثانیا، میان سرعت خود و سرعت ماشین‌ها، داریم.

 همراه با این محاسبه ذهنی، این پیش‌فرض را هم داریم که در صورت کندی سرعت یا محاسبه اشتباه ما، ماشین‌ها از سرعت خود می‌کاهند و ما نیز، می‌توانیم بر سرعت‌مان بیفزاییم. اما چه خواهد شد اگر ما در آن ارزیابی اولیه یا در آن انتظار ثانویه بر خطا باشیم؟ به بیان دیگر، اگر ماشین‌ها از سرعت خود نکاهند -که بر آن بیفزایند- یا ما با این تصور و انتظار که در هر حال ماشین‌ها رعایت خواهند کرد به سرعت خود نیفزاییم، چه؟ بی‌تردید، در این حالت یک حادثه -که می‌تواند جبران‌ناپذیر باشد- را تجربه خواهیم کرد. اکنون یک‌بار دیگر، اصحاب تصمیم و تدبیر ما قصد طی عرض خیابان جامعه را کرده‌اند و همه‌چیز به نوع محاسبه آنان از وضعیت خود و جامعه، از محدودیت‌ها و مقدورات خود و انتظارات جامعه، از احتمالات غیرقابل پیش‌بینی و از ضرورت‌ها و اولویت‌ها، وابسته است. در این شرایط، آنان باید بدانند که اگر یک‌بار دیگر اسیر محاسبه‌ها و تدبیرهای غلط شود، به فنا رفته‌اند. اما صورت مساله از آن‌چه تصویر شد، غامض‌تر و پیچیده‌تر است، زیرا نخست، این اصحاب تصمیم و تدبیر نه تنها عرض خیابان که باید طول آن را هم طی کنند، دو دیگر، درنتیجه کژکارکردهای مستمر‌شان نظم و قاعده و منطقی محاسبه‌پذیر در خیابان حاکم نیست و سه دیگر، بیشتر باید در هراس از محاسبه/ پیش‌بینی‌ناپذیری خود و درونی‌های سواره و پیاده خود باشند تا مردم. 

دو- پس، در این شرایطی که بر تمامی پیکره و ساحات سیاست ‌شهر قانون وضعیت استثنا حاکم است و صاحبان قدرت (چه سواره و چه پیاده) به زیست و رفتاری فراقانونی خوگر شده‌اند و از اینکه بار دیگر با محاسبه غلط خود، غلط کنند راه، هراسی ندارند، راه کدام است و تدبیر کدام؟ شاید در نخستین گام، اصحاب تصمیم و تدبیر باید محاسبه‌پذیری خود را در گرو محاسبه نفس قرار دهند و در راه و رفتن خود تغییری ژرف حاصل کنند. در دومین گام، باید دوباره در آزمون راهنمایی و رانندگی سیاسی (مدیریتی) شرکت کنند و قواعد و قوانین را نیک فراگیرند و بدانند احکام چراغ سبز و نارنجی و قرمز، عبور یک‌طرفه و دوطرفه، توقف و پارک، سرعت غیرمجاز، حق و حقوق عابرپیاده، سبقت، چراغ راهنما و خطر، تنظیم آینه‌ها و آب و روغن و چرخ و دنده و موتور ماشین سیاست، کدامند و جرایم آن کدام. در گام سوم، باید کارت رانندگی آنانی که در این آزمون نظری و عملی موفق نیستند را سوراخ و از اعتبار خارج کنند. در گام چهارم، باید فرهنگ شهروندی و قواعد عابرپیاده را بیاموزند و بدانند آن‌گاه که لاجرم پیاده‌اند و  باید عرض خیابان و اتوبانی (هنگام شلوغی و خلوتی) را طی کنند، بر کدامین رفتار و قاعده باید باشند و بر کدامین محاسبه و در گام آخر، باید در کارگاهی عملی (به وسعت جامعه) و با عملِ به‌قاعده و بهنجار خود، به مردم بیاموزند (یا بهتر بگویم، بباورانند) که ادب و آداب شهر (پولیس) و شهروندی کدام است. تا چنین نگردد، اساسا از شهر (پولیس در معنای یونانی آن) خبری نیست و تا شهر نباشد، سیاست ممکن نمی‌شود.

منبع: اعتماد

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید