استفن والت تحلیل کرد:

۳سناریو برای صدمین سالگرد ۱۱سپتامبر

کدخبر: ۴۳۹۰۷۵
استفن والت، ستون‌نویس فارن پالیسی در مطلبی به مناسبت بیستمین سالگرد بزرگترین حمله تروریستی در خاک آمریکا نوشت: معنای 11 سپتامبر برای نسل های آینده بستگی کمی به آنچه واقعا در خود این روز رخ داده یا نحوه واکنش ایالات متحده و دیگران، و بیشتر به آنچه ایالات متحده و دیگران از این روز به بعد انجام می‌دهند، وابسته است.
۳سناریو برای صدمین سالگرد ۱۱سپتامبر

به گزارش اقتصادنیوز، بیستمین سالگرد حادثه یازدهم سپتامبر با خروج نیروهای غربی از خاک افغانستان تلاقی پیدا کرده است. در این شرایط، سقوط غیرمنتظره کابل به دست گروه طالبان این گمانه را به وجود آورده که پس از بیست سال عملیات اشغال و تحمیل هزینه های سرسام آور به ایالات متحده، اوضاع به همان شرایط پیش باز خواهد گشت. مجموعه این تحولات باعث شده که بحث از سیاست خارجی ایالات متحده طی دو دهه اخیر با محوریت جنگ عمومی علیه تروریسم و ارزیابی آن در گستره تحولات بین المللی و نظم جهانی به موضوع روز تحلیلگران مبدل شده است.

استفن والت، استاد دانشگاه هاروارد و نظریه پرداز روابط بین الملل با انتشار یاداشتی با عنوان «قرن بعدی چگونه به ۱۱سپتامبر می‌نگرد؟» در پایگاه تحلیلی فارن پالیسی با موضوع قرار دادن این موضوع سعی کرده تحولات آینده و تغییر نظم جهانی را از منظر این حادثه بررسی کند. 

تراژدی دراماتیک یا نقطه عطف

یازدهم سپتامبر در صدمین سالگردش چگونه به خاطر آورده خواهد شد؟ به عنوان یک تراژدی دراماتیک و البته کم‌اهمیت و یا به عنوان نقطه عطفی که ایالات متحده و مسیر سیاست جهانی را به شکلی بنیادی تغییر داد؟ نسل‌های آینده از این روز به عنوان پژواک تغییر در روندهای اساسی یاد خواهند کرد، یا به مثابه کاتالیزور مجموعه‌ای از اشتباهات فاجعه بار در سیاست خارجی، و یا به عنوان رویدادی منفرد که در بلند مدت تاثیرات اندکی داشت؟

1

البته که نمی‌توان به طور دقیق پیش‌بینی کرد که در آینده یازدهم سپتامبر چگونه تفسیر می‌شود. تنها چیزی که با اطمینان می‌توان از آن سخن گفت این‌ست که هر روایتی بسته به این‌که چه کسی روایت می‌کند، متفاوت از روایت دیگر خواهد بود. آمریکایی‌ها متفاوت از افغان‌ها، عراقی‌ها، سعودی‌ها و یا اروپایی‌ها به یازده سپتامبر می نگرند و ارزش این حادثه احتمالاً  برای بسیاری از مردم جهان، چیزی بیش‌تر از یک پاورقی تاریخی نیست. آن‌چه امروز از دیگاه بسیار مهم جلوه می‌کند، اغلب برای دیگران موضوع بی‌اهمیتی قلمداد می‌شود؛ به ویژه زمانی که خاطرات از اذهان‌ پاک می‌شوند و رویدادهای جدیدتر توجه ما را به خود جلب می‌کنند.

با وجود این عدم قطعیت‌های گریزناپذیر، پرسش از این‌که در سال 2101 چگونه می‌توان به حادثه یازده سپتامبر نگریست، تمرین مفیدی است برای آن‌که این رویداد را در یک زمینه ژئوپلیتیک وسیع‌تری تحلیل کنیم. من دست‌کم دو روایت احتمالی کلی‌تر و البته کاملا متفاوتی را پیشنهاد می‌کنم (البته یک گزینه دیوانه‌وار سومی هم وجود دارد).

سناریوی اول: شی جین پینگ به خواسته خود می‌رسد

لحظه‌ای تصور کنید که امیدهای شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین، کاملا محقق شده و 80 سال آینده به عنوان «قرن چین» شناخته می‌شود. در این سناریو، رشد اقتصادی چین به سرعت ادامه می‌یابد و در نهایت همانندِ ایالات متحده در بیش‌تر دوران جنگ سرد -و به ویژه در زمان جهان تک‌قطبی- سایه خود را بر سراسر جهان می‌گستراند. در این شرایط چین به یک هژمون جهانی تبدیل نمی‌شود که اقتدار خود را بر همه کشورها تحمیل و اراده خود را بر همه رویدادهای جهان دیکته کند، اما  با کنترل مهم‌ترین فناوری‌های کلیدی، می‌تواند هژمونی واقعی را بر همسایگان خود اعمال و بیش از هر قدرت دیگری بر رفتار دیگر دولت‌های تأثیر گذارد، دست بالا را در بیش‌تر موسسات بین‌المللی داشته و بیش‌ترین توانایی را برای تعیین قوانین شکل دهنده بر تعاملات بین‌المللی داشته باشد.

6

در صورت تحقق چنین سناریویی، یازده سپتامبر رویداد مهمی تلقی می‌شود که روند افول آمریکا را سرعت بخشیده است. این تفسیر، نه به دلیل خسارات ناشی از حملات به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون و حتی پیامدهای کوتاه مدت اقتصادی آن، بلکه ناشی از مسیرهای فاجعه‌باری است که رهبران ایالات متحده برای پاسخ بدان انتخاب کردند.

بر اساس پروژه برآورد هزینه‌های جنگ در دانشگاه براون، جنگ همگانی علیه تروریسم در نهایت 8 تریلیون دلار برای ایالات متحده هزینه داشته است. حتی اگر چنین مبلغی در طول سالیان متمادی هزینه شده باشد، باز بسیار هنگفت است و می‌توانست در اموری چون تحقیق و توسعه، زیرساخت‌ها، آموزش، مراقبت‌های بهداشتی و یا سایر عوامل شکل‌دهنده به قدرت ملی صرف شود. و یا می‌شد آن را در حساب مالیات‌دهندگان باقی گذاشت و به آن‌ها اجازه داد زندگی پربارتر و مرفه‌تری داشته باشند. بخش عمده‌ای از این مبلغ صرف جنگ‌ در عراق و افغانستان و چند درگیری کوچک‌تر شد و نه تنها مناطق شکننده را بی‌ثبات‌تر کرد بلکه صدها هزار تن را به کشتن داد که عموم‌شان خارجی بودند. جنگ همگانی علیه تروریسم هم‌چنین باعث منحرف شدن توجهات از مجموعه‌ای از نگرانی‌های استراتژیک گسترده‌تر شد و مهم‌ترین دلیل صعود چشم‌گیر چین را رقم زد. اغراق نیست اگر بگوییم که یازده سپتامبر -و واکنش ایالات‌متحده به آن- هدیه‌ای عظیم به پکن بود.

4

علاوه بر این، همان‌طور که اسپنسر آکرمن در کتاب جدید خود، «سلطنت ترور: چگونه دوران یازده سپتامبر آمریکا را بی‌ثبات و ترامپ را برکشید»، استدلال می‌کند، نحوه پاسخ امریکا به حادثه یازده سپتامبر تأثیرات عمیقاً منفی بر جریانات داخل کشور داشت. پس از فوران کوتاه‌مدت میهن‌پرستی، جنگ علیه تروریسم به تفرقه داخلی، بیگانه هراسی و حساسیت گسترده نسبت به رنگین‌پوستان دامن زد و در نتیجه برتری‌طلبان سفیدپوست در هسته ترامپیسم (و به طور فزاینده‌ای در خود حزب جمهوری‌خواه) تقویت شد.

مقامات آمریکایی از شکنجه هم‌چون  ابزاری سیاسی استفاده کردند، در مورد سلاح‌های کشتار جمعی عراق و پیشرفت آن‌ها در افغانستان به مردم دروغ گفتند و هیچ کس هرگز پاسخ‌گو نبود. همانطور که توسیدیدس و جیمز مدیسون هشدار داده‌اند، جنگ دائمی حتی سالم‌ترین نهادهای سیاسی را فاسد می‌کند، و این دقیقاً همان چیزی است که در ایالات متحده اتفاق افتاد.

نکته مهم این‌که مفروض این سناریو این است که ایالات متحده از تجربه‌های بیست سال گذشته عبرت نمی‌گیرد و نمی‌تواند از ورطه مارپیچ مرگ حزب‌گرایی که اکنون هسته اصلی سیستم دموکراتیک آن را تهدید می‌کند، خارج شود.

10

ایالات متحده به جای بازیابی اهداف ملی، بازسازی همبستگی در جامعه‌ای چندفرهنگی، و تربیت نخبگان سیاسی که نسبت به خیر عمومی متعهد باشند، به یک شبه‌دموکراسی خشنی مبدل شده که در آن پاسخگویی انتخاباتی در دریایی از بی‌عدالتی، محدودیت‌های رأی‌گیری و افسانه سازی توسط رسانه‌هایی که نه به کار اطلاع‌رسانی عموم بلکه در راستای طرفداری از یک طرف مشغولند، غرق می‌شود. به جای بازار رقابتی ایده‌ها و نامزدهایی توانمند، قدرت سیاسی به شکل فزاینده‌ای به کسانی تعلق پیدا می‌کند که بیش‌ترین بودجه، اغوا کننده‌ترین دروغ‌ها و کم‌ترین اصول را دارند.

در این آینده ناگوار، آمریکایی‌ها از همکاری در جهت گسترش منافع عمومی صرف‌نظر کرده و در عوض بر سر سهم بیش‌تر برای خود به نزاع می‌پردازند. و اگر این اتفاق –همراه با چند خطای دیگر در سیاست خارجی- ادامه پیدا کند، برای چین آسان است که به سرعت از ایالات متحده پیشی بگیرد و رویاهای بلند پروازانه شی را برآورده کند. اگر یازده سپتامبر به عنوان ناقوس مرگ عظمت آمریکا تلقی نشود، مطمئناً به عنوان لحظه کاتالیزوری که باعث سقوط آن شد، برشمرده خواهد شد. ترفند اسامه بن لادن برای سوق دادن ایالات متحده به یک واکنش خودویرانگر به این دلیل تحقق یافت که آمریکا در دام او افتاد.

اما سناریوی اول اجتناب‌ناپذیر نیست. سناریوی دیگری نیز می‌تواند وجود داشته باشد.

سناریوی دوم: رنسانس آمریکایی

در عوض فرض کنید امیدهای پرزیدنت جو بایدن محقق شود و ایالات متحده مجددا دست به کار می‌شود.در این شرایط، یازده سپتامبر چگونه دیده می‌شود؟ این سناریو با روایت نقاط قوت پایدار آمریکا آغاز می‌شود؛ نقاط قوتی که بر اساس آن شهروندانش تمایل دارند از انتقام‌جویی چشم‌پوشی کنند.

بر خلاف اکثر دموکراسی‌های ثروتمند دیگر، جمعیت آمریکا تا پایان قرن جاری افزایش می‌یابد. اقتصاد این کشور در بسیاری از بخش‌های کلیدی، حتی با وجود کاهش بودجه تحقیق و توسعه، موتور نوآوری است. در واقع، برخی از مدل‌های اقتصادی پیش‌بینی می‌کنند که تولید ناخالص داخلی ایالات متحده تا نیمه قرن از چین عقب می‌افتد، اما تا سال 2100 –به دلیل وضعیت دموگرافیک (جمعیتی) مناسب‌تر-  بار دیگر جایگاه نخست را باز پس می‌گیرد. و اگرچه جغرافیای ایالات متحده آن را از همه خطرات مصون نمی‌دارد، با این حال این کشور هنوز در محیط ژئوپلیتیک بسیار مطلوب‌تری نسبت به سایر قدرت‌های بزرگ بالقوه (از جمله چین) قرار دارد.

11

این سناریو فرض دارد که وضعیت پرالتهاب فعلی سیاست داخلی آمریکا سرانجام فروکش می‌کند و عصر جدید ترقی‌خواهی، از تأثیر فسادآور پول در سیاست خواهد کاست. با بازگشت به حالت معمول، پیش گرفتن سیاست میانه‌روانه‌ای درباره مهاجرت بار دیگر این کشور را قادر به جذب مهاجرانی با استعداد، پرانرژی و کارآفرین از کشورهای دیگر می‌سازد که به تدریج به آمریکایی مبدل می‌شوند، همان‌طور که ایالات متحده در طول تاریخ خود به طور نامنظم، اما به شکل موفقی بدان عمل کرده است. و سفیدپوستان به جای ادعای اکثریت بودن با مسئله کثرت و تنوع کنار می‌آیند. خلاقیت و نوآوری بر رشد اقتصادی دامن می‌زند، دلارهای کم‌تری صرف قابلیت‌های نظامی غیرضروری و یا جنگ‌های پیروزنشدنی و اجتناب‌پذیر می‌شود و اصلاحات سیاسی تعرضات اخیر به حق رای را معکوس کرده و مسئولیت‌پذیری بیش‌تری در سیاست را ایجاب می‌کند. با کنار گذاشتن تلاش بیهوده برای برقراری هژمونی لیبرال، استراتژی بزرگ ایالات متحده به اصول واقع گرایانه‌ای باز می‌گردد که در اکثر تاریخ آمریکا، کشور را با موفقیت هدایت کرده است.

این سناریو، احتمال لغزش چین را مفروض می‌دارد. با چالش‌های جمعیتی ناگوار (تعداد فزاینده‌ای از بازنشستگان غیرمولد و سالخورده)، آسیب‌های زیست‌محیطی، کمبود منابع و مخالفت هماهنگ جهانی که با رویکرد پکن در دیپلماسی تشدید شده، چین هرگز موفق به کسب جایگاه مورد نظرش نمی‌شود.

شاید رهبران چینی به مانند رهبران آمریکایی پس از 11 سپتامبر دچار اشتباه محاسباتی شده و در نهایت طی جنگی بی‌نتیجه، منابع را به هدر دهند. حتی اگر رهبران کنونی و آینده چین از اشتباهاتی در حد جهش بزرگ و یا انقلاب فرهنگی مائو تسه تونگ اجتناب کنند، باز نرخ رشد اقتصادی‌اش کند می‌شود و حزب کمونیست چین باید بیش‌تر توجه خود را بر مهار نارضایتی اجتماعی متمرکز کند. اگر همه این‌ها اتفاق بیفتد، 80 سال آینده به هیچ وجه قرن چین نخواهد بود.

در این سناریو ، تا سال 2101 ، یازده سپتامبر یک خاطره دور برای آمریکایی‌های زنده خواهد بود. البته نه به طور کامل، اما به عنوان یک فاجعه منفرد تلقی می‌شود که منجر به واکنش‌های ناگوار شد، اما به موقعیت کلی آمریکا در جهان آسیبی نرساند. اگر ایالات متحده بتواند خود را در چند دهه آینده تجدید کند ، 11 سپتامبر به عنوان یک تراژدی جزئی تلقی می شود که بسیاری از آمریکایی ها معتقدند بهتر است فراموش شود.

سناریوی دیوانه‌وار

با این حال ، حداقل یک احتمال آشکار دیگر وجود دارد. اگر بدترین سناریوهای پیش‌بینی‌ شده در مورد تغییرات آب‌وهوایی درست از آب درآید -و ممانعت از وقوع آن در این روزها سخت‌تر شده-در 80 سال آینده شاهد یک سری دگرگونی‌ها در زندگی بشر خواهیم بود که باعث می شود 11 سپتامبر و جنگ جهانی علیه تروریسم به عنوان یک حواس پرتی جزئی تلقی شود.

12

اگر شهرهای ساحلی غرق در آب شوند ، کشورهای جزیره ای ناپدید شوند، جریان گلف استریم (که در مسئله تغییرات اقلیمی بسیار حائز اهمیت است) ضعیف شود، مناطق وسیعی از جهان به دلیل ترکیب مرگ آور گرما و رطوبت غیرقابل سکونت شوند و صدها میلیون نفر در جستجوی ناامیدانه برای بقا مهاجرت کنند، دیگر فرزندان ما نه زمان و نه تمایلی برای تأمل در مورد حمله تروریستی که در دوران پیش از دیستوپیا (نقیض آرمانشهر) رخ داده، نخواهند داشت. در این شرایط 11 سپتامبر حداکثر به عنوان یکی از عواملی تلقی خواهد شد که ایالات متحده و بسیاری از کشورهای دیگر را از اقدام در مواقع ضروری باز داشته است.

درمجموع، معنای 11 سپتامبر برای نسل های آینده بستگی کمی به آنچه واقعا در آن روز رخ داده یا نحوه واکنش ایالات متحده و دیگران، و بیشتر به آنچه ایالات متحده و دیگران از این روز به بعد انجام می دهند، وابسته است.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید