بازی خطرناک دولت رئیسی در مذاکرات برجام/ زمستان سرد بر کشور سایه می اندازد؟
در این میان خللی ایجاد شده بود که از ماهیت و روح برجامی که در دوره اوباما به نتیجه رسیده بود چیزی باقی نگذاشته بود. ایران مدعی بود که مسوول این ناکارآمدی دولت امریکا و ترامپ است و باید هزینههای مترتب بر این سیاست را بپردازد. با این سخن ایران افکار عمومی جهانیان و دولتهای اروپایی همراه بودند؛ چرا که دولتهای فوق با استراتژی امریکا ناسازگار بودند. در مقابل نه امکان و نه اراده جدی برای حمایت از ایران را داشتند.
ایران هم بهرغم مانورهای مختلف، به دلایلی که از بیان آن سودی حاصل نیست، هیچگاه از برجام خارج نشد. درست است که محافظهکاران تندرو از تخریب و تحقیر برجام هیچگاه دست نکشیدند، اما هرگز در توان خود ندیدند تا از آن خارج شوند. برجام معشوقه زیبایی نبود، اما جایگزینی هم نداشت. تندروهای ایرانی این سیاست ریاکارانه را آنگونه پیش بردند که محاسن برجام را انکار و معایب آن را بر سر روحانی و ظریف بکوبند. اما آن دوران سپری شد و معشوق بدفرجام در دستان متولیانی است که نه توان طلاقش را دارند و نه طرحی برای احیا. اما این میراث نامبارک! وضعیت بغرنجی را سبب شده و افکار عمومی و توان اقتصادی ایران واقعیتهای محتومی هستند که اپوزیسیون دیروز دولت را در وضعیت پوزیسیون و خود دولت مستقر قرار داده است. دوران شعارهای دهان پرکن تمام شده و دولت جدید باید طرحی روشن برای ختم ماجرای هستهای ایران تدارک بیند. دولت روحانی بد یا خوب برجام را به بار نشاند، حال این دولت انقلابی است که باید طرح جایگزین مناسب خود را به مردم نشان دهد.
ایران و غرب اما با چند مشکل اساسی روبرو هستند.
ایران خود را مغموم میداند. نه از مزایای اقتصادی برجام بهره برده و نه توانسته بابت بیمسوولیتی امریکا، آن کشور را محکوم به پرداخت غرامت کند. متاسفانه سیاستهای نامناسب رسانهای و کنشهای بینالمللی در داستان تغییر دولت امریکا و روند نامطلوب بر مناسبات بینالمللی کار را به جایی رسانده که اینک صحنه بینالمللی مشحون از تکرار تخلفات ایران شده است! این همان فرآیند نامطلوبی است که صحنه مناسبات بینالمللی را شکل داده و بر منهج حق و عدالت تبیین نشده است. در این میانه تنها کشورهایی برنده هستند که بتوانند تناسبی میان حقیقت و واقعیتهای موجود و توان بازیگردانی خود فراهم آورند.
از سوی دیگر ایران میتواند به خواستههای مطلوب خود دست یابد. ترکیبی از فشارهای اسراییل و کشورهای عربی مخالف برنامه هستهای ایران و فقدان متحدینی قابل اتکا برای ایران، حوزه بازیگری ایران را محدود کرده است. در این میانه، ایران اما به سوی یک اقدام راهبردی و امنیتی روی آورده. گسترش فعالیت هستهای و غنیسازی با سرعت اغنای بیشتر. این موضوعی است که میتواند به اهرم فشار علیه کشورهای غربی بدل شود. در این میانه امید ایران آن است که بتواند از نگرانی و احساس خطر از سوی اروپا، اسراییل و برخی دولتهای مرتجع عربی برای خود فرصت بسازد. اما این بازی خطرناکی است. کارایی این سیاست به قدرت انعطاف و تابآوری چنین راهبردی بستگی دارد. اما اشکال بزرگ ایران در آن است که نمیداند از برجام و مذاکرات چه میخواهد. ترکیبی از مشکلات و ناهمگونی تهدیدکننده فرصتهای ایران است. به عنوان مثال به تیم وزارت خارجه بنگرید. امیرعبداللهیان دیپلماتی است که هرچند مورد تایید میدان بوده، اما با قواعد بازی دیپلماتیک آشنایی دارد. هرچه باشد زبان او، زبان دیپلماتیک است. در مقابل معاون سیاسی او از اردوگاهی میآید که اساسا هیچ اعتقادی به مذاکرات مطلوب با غرب نداشته و از مخالفین که نه از دشمنان برجام بوده است. باقری از سنت سیاسی و نافرجام سعید جلیلی درباره برجام آمده است. او تفاوت عمدهای با عبداللهیان دارد. وزیر خارجه کارنامه مطلوب خود را در موفقیت در این پرونده میبیند. این درحالی است که توفیق وی با آرمانهای معاونش در تعارض است. موضوع کلیدیتر در آن است که چگونه میتوان به مذاکراتی تن داد و آن را به ثمر رساند که از اساس آن را قبول نداشت! شاید در این میانه نقش ابراهیم رییسی بتواند رهگشا باشد. این نکته که رییسجمهور که بیش از همه در جریان مشکلات کشور است، حل برجام را گریزگاه معتبری برای گذر از بحرانهای موجود و پیش رو بداند. این، یعنی رییسی باید در کنار وزیرخارجهاش اصل را بر حل مساله بگذارد.
نکته دوم و اساسیتر برای ایران، راهبرد نگاه به روابط خارجی با دنیای غرب است. صریح میگویم؛ تا زمانی که مقامات ایران فکر میکنند با زمان خریدن و بازی برای انتخاب محل مذاکره یا زمان آن میتوانند در پشت صحنه به هدفی راهبردی در نتیجه این دفعالوقت کردنها برسند، به نظر نمیرسد به نتیجه دلخواهی برسند. فارغ از موضوع برجام، آنچه که در آینده وضعیت سیاسی و اقتصادی دولت رییسی اهمیت دارد، تعیین تکلیف رابطه با جهان است. شواهد گذشته و دستآوردهای سیاستی که از آن به «نگاهی به شرق» یادشده، ناکارآمدی خود را نشان داده است.
ضمن آنکه به نظرمن دیگر چیزی به نام شرق معنا ندارد. شرق و غرب جای خود را به عرصه مناسبات بینالمللی داده است. جهان چندقطبی محور کنش سیاستهای اقتصادی شرکتهای بزرگ و دولتهای حامی آنهاست. بر اساس همین قاعده است که نه چین و نه روسیه، خارج از قاعده حاکم بر مناسبات اقتصادی بینالمللی هیچگونه کنش اقتصادی و بینالمللی نداشته و ندارند.
ایران نیازمند بازبینی است. شاید اگر به دولت روحانی نمیتوانستند اعتماد کنند! این دولت انقلابی میتواند محل وثوق و پیشبرد تغییر راهبردی باشد. اگر در این باره به سرعت تغییری صورت نگیرد، حتی نهادهای سنتی و کلاسیک مذهبی از خود واکنشهای بیشتری شبیه آنچه در داستان آیتالله العظمی صافی شاهد بودیم، نشان خواهند داد.
اما مشکل برجام از منظر غربیها نیز دچار اختلال است. فاصله چندساله و تعلیق تعهدات طرفینی، ابهاماتی را درباره تعهدات ایران و پایان محدودیتهای تسلیحاتی، تحقیقاتی، تحریمهای هدفمند و بینالمللی به وجود آورده است. امریکا نمیتواند تضمین عدم خروج از برجام در دولتهای آینده و حتی دولت بایدن را بدهد. اتحادیه اروپا نیز نمیتواند تعهد دهد که ایران از مزایای اقتصادی برجام به حد کمال بهره ببرد. نوعی رندی امپریالیستی هم در ذات نگاه این دولتها به کشورهای جهان سومی چون ایران وجود دارد. منافع اسراییل و پافشاری عربستان سعودی هم نمیتواند در حل منازعه لحاظ نشود. لذا تلاش برای ایجاد فاصله میان منافع اسراییل و عربستان حیاتی است. توصیه میشود مذاکرات با عربستان با سرعت بیشتری به پیش رود. این امر میتواند بخشی از حل منازعهای منطقهای با محوریت ایران و بدون مداخله دیگران باشد. بهرغم تمایل تندروهای دو طرف در تهران و ریاض، ما نمیتوانیم یکدیگر را انکار کنیم. تاریخ و جغرافیا ما را در کنار یکدیگر نشانده است.
در پایان باید به این نکته نیز توجه کرد که عزت همه ملتها در اقتدار اقتصادی و حفظ ارزشهای انسانی آنها معنا میشود. برای تحقق این امر، هر هزینهای توجیه میشود. با چنین نگاهی شاید واقعیتهای موجود و محتوم حکمرانی، دولتی را که با شعار بهبود حکمرانی و یکدست شدن حاکمیت کار خویش را آغاز کرده، وادارد کار ناتمام رقیبش را به شکل بهتری به انجام رساند. در غیر اینصورت، ماه عسل دولت رییسی بیش و پیش از نوروز به پایان خواهد رسید و زمستانی سرد بر شرایط کشور سایه خواهد افکند. امید که چنین مباد.