ایران - چین؛ اتحاد یا شراکت؟
به گزارش اقتصادنیوز، دکتر ویلیام فیگوئروآ متخصص روابط تاریخی و معاصر چین و ایران و دانشجوی فوق دکترا در مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا در مطلبی برای «دیپلمات»، نشریه تخصصی حوزه آسیاپاسیفیک، با عنوان «چین و ایران از زمان توافق 25 ساله: محدودیتهای همکاری» نوشت: تحولات اخیر در روابط چین و ایران، سرفصل صحبتهای دوباره درباره اتحاد ایران و چین، یا یک شیفت در سیاست چین به سوی ایران که به زعم آنها منافع ایالات متحده را در منطقه تهدید میکند، شده است.
چین تخممرغهایش را در یک سبد نمیگذارد
این مقاله می افزاید: گزارش ها حاکی از آن است که چین در آخرین دور از مذاکرات در وین با هدف احیای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) فعال تر است. در همین حال، چین واردات نفت از ایران را افزایش داده و در حمایت از موضع ایران در برابر آمریکا لفاظی کرده است.
در بحبوحه این تنشها، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران در 14 ژانویه به چین سفر کرد تا درباره اجرای توافقنامه همکاری راهبردی 25 ساله ایران و چین که سال گذشته منعقد شد، گفتگو کند. اظهارات او، هرچند مختصر، بر تمایل به توسعه روابط نزدیکتر با چین در زمینههایی مانند تجارت، امنیت و مبارزه با کووید-19 تاکید داشت.
علیرغم این اتفاقات، همزمان نشانه هایی مبنی بر وجود محدودیتهای قابل توجه برای همکاری چین و ایران دیده می شود. ممکن است خروج ایالات متحده از برجام، ایران را به سوی «نگاه به شرق» سوق داده باشد، اما دولت چین همچنان به جهات مختلف مینگرد.
چین روابط قابل توجهی با عربستان سعودی، اسرائیل و تعدادی دیگر از همسایگان رقبای منطقهای ایران و دارد. آنها همچنین چندان با موضع ایالات متحده در مورد برنامه هستهای ایران فاصله ندارند و نحوه مشارکت آنها در مذاکرات در وین نشان دهنده این موضوع است.
چین ایران را تنها بخشی از استراتژی بزرگتر تعامل جهانی و توسعه اقتصادی میداند و همه تخممرغهای خود را در یک سبد قرار نمیدهد.
تحولات پس از امضای توافق 25 ساله؛ تقریباً هیچ
فیگوئروآ نوشته است: پس از امضای قرارداد 25 ساله ایران و چین در اسفندماه سال گذشته، پیشبینیها از هجوم گسترده سرمایهگذاری چینیها و همکاریهای نظامی و سیاسی قابل توجهی وجود داشت. تاکنون این پیش بینی ها محقق نشده است. در حالی که چین مقادیر بی سابقه نفت ایران را خریداری می کند، در تولید یا چیزهای دیگر سرمایه گذاری نمی کند.
معدود قراردادهای جدیدی که از ماه مارس بین دو دولت منعقد شده است، به طور قطعی سهم اندکی از آنچه تصور میشد، بوده است. به عنوان مثال، در ماه جولای، تفاهم نامه همکاری موزه ای بین دانشگاه تهران و دانشگاه پکن به امضا رسید. تفاهم نامه دیگری برای همکاری در سینما بین سازمان سینمایی ایران و دفتر فیلم چین امضا شد. اخیراً، چین کنسولگری خود را در بندرعباس در جنوب ایران افتتاح کرده است، اما این امر هنوز هیچ تأثیر قابل توجهی بر تجارت نداشته است.
تنها پیشرفت مهم، الحاق ایران به سازمان همکاری شانگهای (SCO) بوده است، یک سازمان بینالمللی به رهبری چین که به پیشبرد منافع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همه کشورهای عضو اختصاص دارد. با این حال، سازمان همکاری شانگهای یک سازمان عمدتاً بی دندان است که عمدتاً به جای مکانیزمی برای اجرای سیاست، بستری برای بحث و گفتگو فراهم می کند. علیرغم لفاظی های آن در مورد تسهیل روابط تجاری، اقتصادی و فرهنگی بین اعضا، سابقه موفقیت سازمان همکاری شانگهای در این زمینه خیره کننده نبوده است.
عضویت ایران که برای نهایی شدن دو سال زمان میبرد، با پذیرش عربستان سعودی، مصر و قطر به عنوان «شریکهای گفتوگو» همراه شد، که نشانه دیگری از این است که چین به دنبال متعادل کردن منافع ایران با امتیاز دادن به رقبای آن است.
روابط تنگاتنگ چین با رقبای خاورمیانهای ایران
به باور فیگوئروآ، روابط چین با دیگر کشورهای خاورمیانه اغلب در بحث روابط چین و ایران نادیده گرفته می شود. سفر وزیر امور خارجه ایران در خلأ اتفاق نیفتاد، بلکه در چارچوب یک سلسله گفتگوهای سطح بالا در همان هفته با بحرین، عربستان سعودی، کویت، عمان، ترکیه و شورای همکاری خلیج فارس انجام شد. همه این کشورها در حال حاضر روابط قابل توجهی با چین دارند که بسیاری از آنها از سطح همکاری چین و ایران فراتر است و برخی از آنها - به ویژه عربستان سعودی - با ایران در روابط کمابیش خصمانه هستند. برای بسیاری از این کشورها، چین در حال حاضر شریک تجاری اصلی آنها است و این امر بر نیاز پکن به ایجاد تعادل در روابط از همه طرفها تاکید میکند که به معنای عدم تمایل بیش از حد به سمت ایران است.
رابطه چین با عربستان سعودی نمونهای از این موضوع است. تنها چند روز قبل از سفر امیرعبداللهیان، وانگ یی وزیر امور خارجه چین با فیصل بن فرحان آل سعود وزیر امور خارجه عربستان سعودی در وکسی دیدار کرد. وانگ اعلام کرد که «آقای بن فرحان اولین وزیر خارجه ای است که در سال جدید وارد چین می شود، سفر شما نشان دهنده مشارکت استراتژیک جامع چین و عربستان سعودی است و جایگاه عربستان سعودی به عنوان بزرگترین شریک تجاری و منبع واردات نفت خام چین از خاورمیانه است».
ماه گذشته فاش شد که چین به عربستان سعودی کمک می کند تا برنامه تولید موشکی خود را توسعه دهد و به طور بالقوه به اتکای این کشور به خرید موشک های بالستیک خارجی پایان دهد. اگرچه عربستان سعودی در حال حاضر به شدت توسط ایالات متحده مسلح شده است، و جدی گرفتن ادعاهای ایالات متحده مبنی بر نگرانی در مورد مسابقه تسلیحاتی را دشوار می کند، برنامه جدید این پتانسیل را دارد که به طور قابل توجهی در مقابل حملات پهپادی آینده به عربستان سعودی بازدارندگی ایجاد کند.
نقش پکن در وین؛ حامی برجام اما نه همموضع ایران
همانطور که سایر ناظران اشاره کرده اند، در حالی که چین از ایران حمایت لفظی می کند و ایالات متحده را به دلیل خروج از برجام نقد می کند، این که بتوان گفت پکن در طرف ایران است، کاملاً درست نیست. موضع چین این است که ایران نباید تحت هیچ نوع تحریمی قرار گیرد و باید به انرژی هستهای دسترسی داشته باشد، اما با گسترش برنامه هستهای ایران تا این سطح مخالف است و از نظارت بینالمللی به عنوان راهحل مسئله هستهای حمایت میکند.
در حالی که ایران خواهان بازگشت به برجام است، آنها چند درخواست جدید را در مذاکرات اخیر مطرح کرده اند که چین تمایلی به حمایت از آنها نداشته است، به ویژه درخواست لغو تمامی تحریم ها قبل از مذاکره مستقیم. چین اگرچه علناً از ایران حمایت می کند، اما به نظر میرسد در پشت پرده ایران را ترغیب میکند تا به امتیازات وعده داده شده در مذاکرات دورهای قبل عمل کند.
چین بیشتر حامی برجام است تا موضع ایران. حمایت این کشور از برجام، کمتر به دلیل نگرانی از پیشروی هستهای ایران (احتمالاً رهبران چین میدانند که دولت ایران تصمیمی برای ساخت سلاح ندارند)، و بیشتر به دلیل رفع تحریمها علیه ایران است. تحریم ها مانع اصلی اجرای توافق 25 ساله ایران و چین و بهبود روابط اقتصادی دو کشور است. سرمایه گذاران چینی از نظر تاریخی بعید است که به ایران علاقه مند شوند مگر اینکه تحریم ها برداشته شوند.
ائتلاف چین و ایران؛ شراکت تاکتیکی، نه اتحاداستراتژیک
نویسنده مدعی است، علیرغم پیشرفت های اخیر در بهبود روابط چین و ایران، مشارکت بین این دو به دلیل سیاست ایالات متحده و منافع شخصی چین محدود شده است.
فیگوئروآ معتقد است روابط ایران و چین را یک اتحاد استراتژیک نمیداند و مینویسد: تهران، چین را از توسعه ظرفیت نظامی عربستان -همسایه متخاصم و عمدهترین بازیگر متعارض ایران در منطقه- باز دارد. پکن در موقعیت میانجی ایران را به انعطاف ترغیب کرد نه ایالات متحده. در پروژههای بزرگ اقتصادی، امنیتی و زیرساختی که توسط تحلیلگران غربی پیشبینی شده و دولت ایران به آنها اشاره کرده بود، پیشرفت چندانی حاصل نشده است.
به ادعای وی، تحت فشار شدید، کشورها ممکن است وارد معاملاتی شوند که لزوماً مطابق با شرایطی نیست که میخواهند. حتی قبل از این تجار و مصرف کنندگان ایرانی به طور یکسان از شرایط نامطلوب، محصولات نامرغوب و وعده های شکسته شده چین تحت تهدید تحریم های آمریکا شکایت داشتند.
نویسنده معتقد است، فارغ از اینکه چه کسی چه احساسی در این رابطه دارد، به طور خلاصه، ائتلاف چین و ایران، شراکتی تاکتیکی است نه یک اتحاد استراتژیک.
محور تهران-پکن؛ طبل جدید شاهینهای جنگطلب
فیگوئروآ با طرح این پرسش «چرا برخی همچنان اتحاد چین و ایران را به عنوان تهدید مورد تاکید قرار میدهند؟» مینویسد: از نگاه کسانی که تسلط ایالات متحده بر خاورمیانه و آسیا را مطلوب و موجه فرض می کنند، چین یک تهدید است: تهدید موجودیتی این هژمونی که به مثابه منبع حمایت دیپلماتیک و مالی بازیگرانی که از دستورات ایالات متحده پیروی نمیکنند، تلقی میشود.
تا زمانی که چین بتواند سیاست ایالات متحده در راستای به حاشیه راندن ایران از طریق انزوای دیپلماتیک و محرومیت اقتصادی را تضعیف کند، روابط پکن-تهران به عنوان یک تهدید تلقی خواهد شد.
و البته، چین دلایل زیادی برای عقب نشینی از استراتژی ایالات متحده در قبال ایران دارد. نه تنها سیاست «فشار حداکثری» در قالب تحریمهایی که مردم عادی ایران را از غذا و داروی اولیه محروم میکند، غیراخلاقی است، بلکه میتواند به راحتی به روشی مشابه در مورد چین نیز اعمال شود.
این سیاست، که برای چندین دهه شکست خورده و در دولت بایدن نیز اساساً تغییری نکرده است، نیاز به توجیهی برای جبران ویژگیهای آشکارا مذموم آن دارد.
تهدید محور تهران-پکن، طبل جدید و مناسبی را برای شاهین های جنگطلب فراهم می کند، زیرا برجام آنها را از منطق قبلی محروم کرده است: انگیزههای هسته ای فرضی کنترل نشده ایران.
حتی در ملایم ترین تعاملات بین ایران و چین، آنها تهدیدی را می بینند که «بایدن نباید آن را نادیده بگیرد». اما شواهد پیشبینیهای هشداردهنده آنها را تایید نمیکند و مشارکت محدودتری را بیش از آنچه که به تصویر میکشند، نشان میدهد.