تتلو، رقیب اصلی روشنفکران ایران است، رقص هم رقیب وضع موجود/انتقادات معنادار رسول جعفریان
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، حجتالاسلاموالمسلمین رسول جعفریان، استاد دانشگاه تهران در بخشی از گفتوگوی خود با سالنامه «اعتماد» در پاسخ به این سوال که «برخی میگویند در غیاب روشنفکران به عنوان گروه پیشگام و پیشرو، اکنون سلبریتیها و شومنها هستند که به عنوان گروههای مرجع در جامعه اثر میگذارند. اگر این ادعا را درست میدانید، علت یا علل آن را چه میدانید و چه نتایجی برای آن متصور هستید؟» چنین میگوید: «مطلب را باید به شکل دیگری گفت، به نظرم در حال حاضر فقر تئوریک داریم، آنقدر به غرب فحش دادهایم و آنقدر خود غرب مشکل برای شرق درست کرده که فرصت یک تأمل بیغرضانه درباره آن نداریم. بنابراین، دنیای متحول فکری کنونی، برای بسیاری از نهادهای ما یک دنیای منفی و غیر قابل قبول است. هر روز هم در این زمینه از رسانههای حکومتی و بسیاری از نهادهای دیگر، توصیههای تازه داریم، در واقع به جز معدودی که به کار ترجمه مشغول هستند و رزق و روزیشان در گروی این ترجمههاست، متفکری که بتواند در سطح جهانی همراه باشد نه هست و نه زمینه بروز و ظهور دارد.»
حجتالاسلاموالمسلمین جعفریان ادامه میدهد: «در این سوی هم، متدینین، افکار و اندیشههای خودشان را دارند. طی چهل سال آنها را به کار بستهاند و کمتر نتیجه گرفتهاند. دست آنها هم خالی است. حالا امید به آینده بستهاند و وعده میدهند. راهبران فکری هم در جامعه دینی، به جای طالقانی و مطهری و بهشتی، میبینید یک گروه از منبریهایی هستند که رسانه آنها را بزرگ کرده و در دامن مردم گذاشته است. این که عرض میکنم ما گرفتار فقر در زمینه یک فلسفه نیرومند، یک اندیشه سیاسی قوی و یک فکر منظم و راهبردی هستیم، برای همین است. در واقع، همه به نوعی ورشکستهاند و دستشان خالی است. حالا در این میان ببینید با توجه به نیاز مردم، خیلیها هوس میکنند جای اینها را بگیرند. در وضعیت کنونی فعالیتهایی مانند رقص، آواز و توجه افراطی به حقوق حیوانات، به خصوص سگها و استفاده از آنها به عنوان همدم و همراه، برای جلب توجه مردم، رقیب وضع موجود شدهاند. رقیب برای همه، هم روشنفکر و هم کسانی که به نام دین حکومت میکنند. داستان کنسرتها و عدد فالوئرها، رفتن به ترکیه و ارمنستان و مسائلی از این دست نیز وجود دارد. حجاب مساله اصلی شده و البته این مسئلهای است که از نزدیک به ۹۰ سال قبل شروع شده است. کشیدن طناب از دو طرف.»
این استاد دانشگاه تهران میافزاید: «در ایران همیشه به جای نقد غرب، نقد غربزدگی و فکلیسم شده و گرچه تا حدودی حق داشتهاند، اما از مسیر اصلی جدا شده است. یعنی نتوانستهاند روی خود غرب تأمل کنند. در واقع ما به جای «اندیشه» به یک نوع رفتار خاص پرداختهایم و این را مساله کردهایم. در این کشور باید سالانه دهها کنفرانس در حوزه مسائل اندیشهای با رویکرد بیطرفانه باشد، دهها نشست علمی در حوزه علوم سیاسی باشد. اما غالب آنچه هست و بیشتر هم با بودجههای دولتی، تکرار مکررات است. خودسانسوری در آنها حاکم است. اگر فکر تازهای نیز باشد، به سرعت برچسبهای متفاوت به آن زده میشود. شما فکر کنید، ما یک جلسه برای کتاب صدسالگی حوزه گذاشتیم، چه قدر اسباب اتهام و حرف و حدیث شد. در این شرایط چگونه میشود افکار تازه را مطرح کرد؟ اندیشه شکل نمیگیرد. البته بیفزایم، روشنفکری در حال ترجمه آثار غربی است و این در نهایت ممکن است تأثیر بگذارد. اما در شرایط کنونی بهتر است در حوزه عمومی، از همان تتلو و اینها صحبت کنیم. رقبای اصلی اینها هستند.»