با فرقهای روبهرو هستیم که سالها در سایه علیه فرهنگ عملیات ایذایی کرده است
به گزارش اقتصادنیوز این روزنامه نوشت: روزهای اخیر اتفاقات غریب و حتی بیسابقهای در حوزه مدیریت فرهنگی و بهطور مشخص سینمای ایران افتاد. از وضعیتی که برای مجموعه «شهرک کلیله و دمنه» مرضیه برومند به وجود آمد و نصف روز شائبه توقیف آن بر سر زبانها بود تا توقیف فیلم سینمایی «برادران لیلا» سعید روستایی که به تازگی در جشنواره فیلم کن جایزه فیپرشی را از آن خود کرد و ... همینطور ادبیات به کار رفته در کلام و بیان وزیر ارشاد در هفتههای گذشته، خصوصا بعد از حضور فیلمهایی از هنرمندان ایرانی در جشنواره کن را باید به این وضعیت بیسابقه افزود. چنانکه مدام از توقیف و برخورد با هنرمندان به بهانههای مختلف حرف زده و بهطور کلی از نوعی تقابل با گروههایی از هنرمندان در ارشاد دولت جاری پرده برداشته است. به این بهانه با سیدمحمد بهشتی که در کارنامه بلندبالای مدیریتیاش سوابق برجستهای در ارتباط با سینما -از مدیریت جشنواره فیلم فجر تا مدیرعاملی بنیاد سینمایی فارابی- وجود دارد، گفتوگو کردیم.
آقای مهندس بهشتی؛ وزارت ارشاد در هفتهها و روزهای گذشته تصمیمها و شخص وزیر اظهارنظرهای بیسابقهای داشته. از ممنوعالکار کردنها تا توقیفها و تهدیدها. به نظر میرسد فرهنگ و بهطور مشخص سینما از این نظر، دوره بیسابقهای را سپری میکند.
اخباری که چند وقتی است از وزارت ارشاد میشنویم، حقیقتا اخبار جالبی است. هم جالب است و هم بیسابقه. بیشک باید گفت با وضعیت جدیدی روبهرو هستیم. به این معنا که داریم منظرهای از وزارت ارشاد میبینیم که در تمام طول سالهای بعد از انقلاب سابقه ندارد و به عبارتی منظره جدیدی از این وزارتخانه است؛ مثلا شاهد این هستیم که وزیر ارشاد با کشاورزان در مورد کشاورزی نشست برگزار میکند! بعد در حوزه هنر، بنا به تشخیص خودش نقش قوه قهریه را نسبت به بعضی از مسائل و افراد ایفا میکند. نسبت به «نابهنجاری»هایی که خودش تشخیص داده است! آنچه از عملکرد وزارتخانه و وزیر ارشاد میبینیم، به عملکرد هر نهاد و هر وزارتخانهای نزدیک است جز وزارت ارشاد! بد نیست این وزارتخانه نیمنگاهی هم به شرح وظایف خود داشته باشد و ببیند مسوولیت چه کارهایی را بهطور سازمانی بر عهده دارد. به هر حال این وزارتخانه در عرصه مدیریت فرهنگی در طول این 42 سال نقشهایی داشته و ایفا کرده است؛ باید ببیند کجاها موفق بوده و چه نقشهایی در آن موفقیتها ایفا کرده، همان نقشها را تعقیب کند. ببیند کجاها خطاهایی وجود داشته و سعی کند آن خطاها را انجام ندهد.
قدری وارد مصادیق شویم؛ فکر میکنید در میان نقشها و وظایف وزارت ارشاد، امروز کدامشان بیشتر مغفول واقع شده است.
به نظر من مهمترین نقشی که وزارت ارشاد در دهههای گذشته در حوزه فرهنگ و هنر ایفا کرده، نقش حمایتی در این حوزه بوده است؛ این وزارتخانه در واقع متعلق به کل کشور است نه یک سلیقه و تلقی خاص از هنر و فرهنگ. وقتی از کل ایران حرف میزنیم، میدانیم که این کشور از سلایق و اندیشههای متنوعی برخوردار است. البته کسانی که از اصول کلی نظام فاصله دارند، طبعا نحوه برخورد با آنها هم متفاوت است؛ اما اگر ارشاد بقیه، یعنی آن تنوع سلیقه و ذوق و اندیشه را نادیده بگیرد، به وظایف خود بسیار بد عمل کرده است. وزارت ارشاد، وزارت همه این سلایق است؛ محفل هنری نیست که با بقیه با غلاظ و شداد داغ و درفش برخورد کند. به نظر من یک اشتباه راهبردی در نحوه مدیریت این وزارتخانه وجود دارد. معتقدم نتیجهای هم از این شیوه مدیریتی نخواهند گرفت. به خاطر اینکه با این رفتارها جامعه فرهنگی، هنری که تغییر رویه نمیدهد. نهایتش این است که هر کدام برای ادامه مسیر دنبال راهحلهای خودشان میروند. به قول حافظ: «عرض خود میبری و زحمت ما میداری».
شما به عنوان کسی که سالها در حوزه فرهنگ بوده و در دورهای بهطور مستقیم با سینما سر و کار داشته است؛ چهل و چند سال از انقلاب گذشته و در این چند دهه حوزه فرهنگ افراد مختلفی را با دیدگاههای مختلف در جایگاه وزیر به خود دیده است. فارغ از اینکه چه دیدگاهی و متعلق به کدام طیف فکری حوزه فرهنگ را اداره کرده باشد، هرگز -حتی در دولتهای نهم و دهم- شاهد رفتارهایی مانند آنچه امروز از سوی وزارتخانه و شخص وزیر در قبال هنر و هنرمندان، فرهنگ و اهالی فرهنگ هستیم، نبودیم. فکر میکنید بعد از پنج دهه از انقلاب و شرایط اضطراری آن، در حالی که باید شاهد نوعی ثبات و آرامش در حوزه فرهنگ باشیم، چرا فضای فرهنگ تا این اندازه ملتهب است؟
راستش باید تفاوت را در این ببینیم که دولتهای قبل هر کدام به نوعی از یک جناح فکری و فرهنگی نمایندگی داشتند. به هر حال در این سالها اصلاحطلبها و اصولگراها در صحنه بودند دیگر! در حالی که دوستانی که امروز بر مسند هستند، نمایندگی جریان فکری اصولگرایی را هم ندارند. آنها بیشتر دارند یک محفل را نمایندگی میکنند. بیشتر فرقه هستند تا برآمده از یک جریان فکری شناخته شده. به نظر من این تفاوت عملکرد که شما به آن اشاره کردید، برآمده از این است.
یعنی میخواهید بگویید این فرقه پیش از این هیچ وقت مجال ابراز دیدگاههای خود را نداشته و به همین دلیل ما شاهد وضع بیسابقهای هستیم؟
بله، همینطور است. این فرقه هیچ وقت در میدان مدیریت فرهنگی -به آن معنا که مدنظر است- نبوده و همواره سالهای طولانی تلاش کرده در سایه علیه جریان علنی فرهنگ عملیات ایذایی نسبت به جریان فرهنگ کشور داشته باشد. آنها هنوز متوجه نیستند که در قدرت قرار گرفتهاند! متوجه نیستند که از سایه بیرون آمده و در آفتاب قرار گرفتهاند. نمیدانند باید رفتارهایی داشته باشند که در شأن یک وزارتخانه است. وزارتخانهای که مسوولان فرهنگ یک ملت را بر عهده دارد و نه فقط یک گروه و فرقه خاص. همانطور که گفتم آنها به هیچوجه نماینده همه جامعه اصولگرا نیستند. بنابراین بخشی از مشکل ناشی از همین عدم آگاهی است، از اینکه هنوز متوجه موقعیت خود نشدهاند.
در بخشی از این گفتوگو به درستی اشاره کردید که فرهنگ و هنر با این رفتارها تغییر مسیر نمیدهد و هرگز هم نداده؛ منتهای مراتب موضوع فرصتسوزی و گاهی پنبه شدن خیلی از رشتههاست. خیلی از دستاوردهایی است که قبلا حاصل شده. به هر حال طبق قانون نهادهایی ناظر بر عملکرد دستگاههای اجرایی هستند؛ اما چگونه میتوان به تاثیر آن نهادها در شرایط کنونی امید بست؟
نهادهایی مثل مجلس و سایر نهادهای رسمی که در کشور وجود دارد، قاعدتا باید توجه داشته باشند که ما بالاخره فعلا وزارت ارشاد میخواهیم و این رفتارها نشان میدهد که ما دچار فقدان وزارت ارشاد هستیم.
از نظر جامعه فرهنگی و هنری هم باید توجه داشته باشیم که اینها یک واقعیتند و عجالتا این تنگنظری وجود دارد. واقعیت است؛ اما اینها واقعیتی نیستند که عمری طولانی داشته باشند. بالاخره ناگزیر میشوند در رفتارهایشان تجدیدنظر داشته باشند. کسانی که در وزارت ارشاد هستند باید توجه داشته باشند که این رویکردها نتیجهبخش نخواهد بود. رویکردهایی که همه را به زحمت میاندازد بدون آنچه مدنظرشان است، حاصل کند.
یعنی معتقدید در کوتاهمدت شاهد تغییر رویه خواهیم بود؟ مثلا در دوره چهارساله جاری دولت؟
هر قدر کوتاهترش باشد، بهتر است؛ اما اگرنه، خودشان خسارت میبینند. همه دارند کارهای ارشاد را تماشا میکنند و این منظر، منظر زیبا و دلپذیری نیست.
سپاسگزاریم از شما. در پایان قدری در مورد تبعات این رفتارها بگویید و نوع خسارتهایی که به بدنه فرهنگ و هنر و پدیدآورندگان آثار فرهنگی و هنری میزند.
خب، کشور ما به لحاظ اقتصادی، شرایط سختی را طی میکند. همینطور به جهت سیاسی و اجتماعی و... شرایط خاص است و جامعه نیاز به امید و آرامش دارد. بزرگان کشور مدام دارند توصیه میکنند که در جامعه امید و آرامش ایجاد کنید. رفتارهایی مانند آنچه از وزارت ارشاد در این روزها شاهد بودهایم، جز ایجاد آشوب، تنش و هیجانهای منفی، اثر دیگری در جامعه نخواهد داشت. نمیدانم کسانی که این کارها را میکنند، متوجه هستند چه خسارتهایی به جامعه میزنند یا نه؟ متوجه بحرانی که دارند به آن دامن میزنند، هستند؟ آن هم در روزهایی که جامعه بیش از هر وقت دیگری نیاز به امید دارد.