حمله کیهان به شیوه مرحله به مرحله در توافق احیای برجام!
به گزارش اقتصادنیوز در بخشی از این یادداشت آمده است: آیندهنگری و آیندهپژوهی درباره برجام و مذاکرات مبتنی بر آن، همچنان اهمیت دارد. جا دارد متولیان امر، با دعوت کارشناسان مختلف، شبیهسازی و آیندهنگری کنند که شرایط در صورت احیای برجام -بدون چارهجویی درباره منافذ آن- ظرف سه یا شش ماه بعد (و نه حتی دو سال آینده) چگونه خواهد بود؟ آیا مثلا ایران میتواند بدون دردسر، تجارت داشته باشد یا این که تنشها و فشارها، در حد مقدور غرب شدت مییابد؟ این بازی برخلاف تلقی دولت سابق، بازی بُرد- بُرد نیست. بلکه غرب، سود خود را در باخت ایران و گرفتن امتیازات جدید از این طریق میبیند. به همین دلیل، اگر مسائلی مانند دریافت تضمین محکم، لغو پایدار تحریمها و بستن پرونده PMD، تعیین تکلیف نشده باشد، میتواند مقدمهای برای تشدید فشار باشد. قطعا انتظار دروغینی که غربگرایان درباره عواید نجومی احیای برجام ساختند، ما به ازای واقعی ندارد، چنانکه قبلا هم نداشت و موجب سرخوردگی عمومی شد.
توافق بدون لغو موثر و پایدار تحریمها (گرفتار شدن در بازی برچسب تحریمها)، اخذ تضمین معتبر (مانند نگهداری مواد غنی شده در ایران تحت نظارت آژانس)، تعیین غرامت چند سال عهدشکنی آمریکا، و بسته شدن پرونده PMD، فاجعه دوبارهای را بر پایه برجام رقم میزند. افق چنان توافقی روشن است: آمریکا مجددا عضو برجام میشود و به مکانیسم ماشه دسترسی پیدا میکند؛ قیمت نفت با سقوط 20 تا 30 دلاری روبهرو میشود؛ و سپس، آمریکا در مدت زمانی کوتاه، دبّه میکند و بازی مار و پله را به نقطه صفر برمیگرداند و حال آن که ضعیفترین دوران خود در 70 سال اخیر را سپری میکند.
فرسایشی کردن مذاکرات از سوی غرب، نباید ما را از اولویتهای خود غافل کند. مذاکرهکنندگان دولت سابق، همه امتیازات را به شکل نقد و برگشت ناپذیر واگذار کردند، اما امتیازات نسیه، یا ناپایدار و نقضپذیر را گرفتند. نگاه آمریکا به تعلیق تحریمها موقتی (سه تا شش ماهه) است؛ به نحوی که بحران اقتصادی را پشت سر بگذارد و نیاز اورژانسی برای پایین کشیدن قیمت حاملهای انرژی را برطرف کند و سپس بتواند شیطنتهای جدید را از سر بگیرد. بسیار محتمل است که واشنگتن ظرف مدت کوتاهی، در مقابل دسترسی ایران به درآمدهای نفتی یا دیگر سازوکارهای بانکی و مالی جهانی کارشکنی کند و تهدید و کارشکنی علیه سرمایهگذاری میانمدت و بلندمدت شرکتها در ایران را از سر بگیرد. طبیعی است که دوره کوتاه سه تا شش ماهه صرفا میتواند اقتصاد در حال خروج ایران از وضعیت شرطیسازی را به شرایط سالهای 99-1398 برگرداند.
فارغ از این که دولت آمریکا وعده میدهد چه حجمی از تحریمها را تعلیق کند، اصرار دولت بایدن بر ندادن «تضمین»، مسئله مهمتری برای راستیآزمایی است. دولت بایدن نمیخواهد و نمیتواند از طرف دولت بعدی آمریکا تضمین بدهد، اما ضمنا به اعتبار عهدشکنیهای پیاپی و پسابرجامی دولت دموکرات اوباما، وعده دولت بایدن درباره دوره دو ساله خودش هم معتبر نیست. ضمنا باید توجه داشت که موضع کنگره همیشه رادیکالتر بوده و نمایندگان هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در مجلس نمایندگان یا سنا، تحریمهای پسابرجامی را با اتفاقآرا تصویب کرده و رفتار دولت آمریکا برای ممانعت از انتفاع اقتصادی ایران را تکمیل کردهاند. کنگره، قانون «اینارا» را در سال 2015 برای نظارت بر توافق تصویب کرد که طبق آن، رئیس جمهور آمریکا باید هر سه ماه یک بار گزارش میداد تا کنگره درباره ادامه یا عدم تداوم «تعلیق سه ماهه تحریمها» تصمیم بگیر!. «اینارا» در سنا
با 98 رای موافق و تنها یک رای مخالف به تصویب رسید. اینارا در مجلس نمایندگان هم، با 400 رای موافق و فقط 25 مخالف تصویب شد. قانون پسابرجامی کاتسا هم که سال 2017 با 98 رای سناتورها (فقط دو رای منفی) تصویب شد، با 419 رای موافق و 3 رای مخالف، از تصویب مجلس نمایندگان گذشت. قانون دیگری که مانند کاتسا تعهدات برجامی آمریکا را منتفی میکند، قانون ISA میباشد که سرمایهگذاری بیش از 40 میلیون دلار در سال برای توسعه بخش نفت وگاز در ایران را ممنوع میکند و به شکل مشابه تصویب شده است.
در این میان و در حالی که سوء نیت آمریکا مُحرز است، دعوت به «تنازل» از خطوط قرمز اعلامی نظام و ادعای این که دستورالعمل ابلاغی برای مذاکرات، جدا از خطوط قرمز اعلامی است، مسیری انحرافی است. جدا کردن «خطوط قرمز اعلامی رهبر انقلاب» و «دستورالعمل مذاکرات» و ادعای این که خطوط قرمز برای چانهزنی است و نه ایستادن بر مبنای آن، تحلیل نادرستی است که میتواند ایران را مجددا از حداقل حقوق خود محروم کند. ما بر سر سود طرفین در یک توافق «بُرد- بُرد» مذاکره نمیکنیم که بتوان درباره کم و زیاد شدن آن چانهزنی کرد یا تخفیف داد؛ بلکه دیپلماتهای سختکوش کشورمان، بر سر حقوق تضمین نشده در برجام میجنگند.
در اهمیت نیاز آمریکا به توافق همین بس که در طول یک سال اخیر، قیمت نفت تقریبا دو برابر شده و میزان ذخایر نفتی آمریکا، به پایینترین سطح خود در چهار دهه گذشته رسیده است. اروپا هم که بازگشت به عصر تاریکی و یخبندان و قحطی را ظرف چند ماه آینده انتظار میکشد. آنها نیازمند فوری «بازگشت نفت ایران به بازار» هستند. اما با این حال، توافقی را میپسندند که خطوط قرمز بازدارنده ایران کمرنگ شده باشد و بتوان زیرش زد. در مقابل، ما امروز در مقایسه با هفت سال قبل، در موضع قدرت هستیم و فشارهای تحریمی را هم تا حدود زیادی ازسر گذراندهایم. مقامات آمریکایی بارها به شکست فاحش فشار حداکثری اعتراف کردهاند. بنابراین نباید اجازه داد دشمن و پادوهای رسانهای آن، معادله موجود به نفع ایران را تحریف کنند. قطعا توافق نکردن، بهتر از توافق بد است. آمریکا تنها زمانی میتواند به برجام برگردد، که حقوق ایران را تضمین کرده باشد. هر توافق دیگری، مثل توافق چندمرحلهای، خلاف این ضرورت خواهد بود.