درباره الی؛ داستان ما و ملکه بریتانیا
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از تاریخ ایرانی، از دولتی که وزیر خارجهاش - حسین فاطمی - در همان ایام بر سر مزار محمد مسعود تیر خورده بود، جز تلگرافاتی چند واکنشی دیده نشد؛ در دربار شاهنشاهی اما طبق اعلامیه حسین علاء از ۱۵ بهمنماه تا یک هفته به مناسبت فوت جورج ششم، پادشاه انگلیس مراسم عزاداری برپا بود و پرچم سلطنتی نیمه افراشته شد. آخر سر هم شاهپور علیرضا پهلوی، به عنوان نماینده رسمی ایران در مراسم تشییع جنازه پادشاه انگلیس راهی لندن شد.
مطبوعات ایران آن روزها عکس دختر جوان اسبسواری را منتشر کردند که ملکه انگلیس شده بود و تازه یکیشان گزارشی به نقل از یک مجله آمریکایی منتشر کرد که هیات نویسندگانش از بین هزاران عکس از ۵۰ ملکه و شاهزاده خانم جهان که در بین آنها، از الیزابت انگلستان گرفته تا ژولیانای هلند و نریمان صادق مصر هم بودند، ملکه ثریا اسفندیاری را به عنوان یکی از زیباترین ملکههای جهان انتخاب کردهاند. اما داستان عاشقانه الیزابت و شاهزاده فیلیپ در ایران خواننده زیاد داشت، تا جایی که در مطبوعات وطنی پیشبینی کردند الیزابت دوم «شوهرش را به قدری دوست دارد که اختیار سلطنتش را هم به دست او خواهد داد» و دوم اینکه «اگر دوران سلطنت ملکه ویکتوریا دوره عظمت و اقتدار انگلستان بود، دوران سلطنت الیزابت شاید خطرناکترین سالهای عمر امپراتوری انگلیس باشد.» هر دو پیشبینی با ۷۰ سال سلطنت ملکه الیزابت دوم، غلط از آب درآمد؛ نه عنان سلطنت دست همسر داد، نه امپراتوری خطری بزرگ از سر گذراند.
افسانه نقش ملکه در کودتا
در ایران ملکه جوان که با مقام تشریفاتی شناخته میشود، جدی گرفته شد؛ چنان که هنوز تاجگذاری نکرده، برداشت اشتباه یک تلگراف به نقل از او، به انصراف شاه از خروج از کشور در ۹ اسفند ۱۳۳۱ تعبیر میشود؛ سفری که قرار بود محرمانه بماند اما صبح همان روز برخی روحانیون و افسران ارتش با تجمع در مقابل کاخ خواستار انصراف شاه از ترک کشور شدند. پس از درگذشت ملکه نوشتند که این نقش مهم او در کودتای ۲۸ مرداد بود؛ درحالیکه قضیه مربوط به ۵ ماه قبل از کودتاست؛ وقتی که سفارت آمریکا در لندن پیامی فوقسری به وزارت خارجه ایالات متحده میفرستد که تلگراف آنتونی ایدن، وزیر خارجه انگلیس بود که میگفت ملکه درباره آخرین وضعیت شاه ایران ابراز نگرانی شدید کرده و امیدوار است شرایطی را مهیا کنیم که شاه از ترک کشور دلسرد شود. لوی هندرسون، سفیر آمریکا در تهران هم این پیام را با کمک حسین علاء وزیر دربار، تلفنی به اطلاع شاه میرساند، اما اینکه این پیام، شاه را از رفتن منصرف کرده یا نه، نمیتوان داوری کرد - گرچه مستندی انگلیسی سعی در اثبات آن دارد - چون اگر این پیام کارگر میافتاد دیگر نیاز به دیدار سفیر آمریکا با دکتر محمد مصدق در همان روز و اصرار برای جلوگیری از سفر شاه نبود. اما در سالهای اخیر معلوم شد که آمریکاییها محتوای پیام را بد فهمیده بودند. پیام نه از طرف ملکه الیزابت که از یک کشتی به نام ملکه ارسال شده بود؛ آنتونی ایدن این پیام را در حالیکه سوار بر کشتی «آرام اس» ملکه الیزابت بود فرستاد؛ اما آمریکاییها نخواستند اشتباهشان را جبران کنند و واقعیت در آن زمان مکتوم ماند.
رادیو لندن آن روزها گفت وزارت خارجه انگلیس اطلاع نداشته که اعلیحضرت قصد خروج از ایران را دارد ولی به آمریکا اخبار و شایعاتی برای مسافرت شاه به قصد زیارت و معالجه رسیده است. سالها بعد فلیکس آقایان از دوستان شاه به حبیب لاجوردی گفت که شاه درباره سفرش تلگراف میکند [از طرف دولت یا شاه یا وزارت خارجه] به ترومن و چرچیل که آن زمان در اقیانوس اطلس سوار کشتی بودند. جواب میآید که «متأسفیم ولی اگر مایلند میخواهند تشریف ببرند، ببرند.»
دختر عموی ملکه، کاندیدای ازدواج با شاه
شاه ایران ملکه زیبای خود را در ۲۳ اسفند ۱۳۳۶ پس از هفت سال زندگی مشترک به دلیل نازایی ثریا اسفندیاری البته با این توجیه که تصمیم گرفته «مصالح مملکتی را بر علائق شخصی خود مقدم بدارد»، طلاق داد. در فاصله دو ساله تا آذر ۱۳۳۸ که با فرح دیبا وصلت کند، چند نفر کاندیدای ازدواج با او شدند. یکی ماریا گابریلا، دختر پادشاه سابق ایتالیا که با مخالفت آیتالله بروجردی، زعیم حوزه علمیه قم مواجه شد که گفت «اعلیحضرت نمیتوانند این کار را بکنند. اعلیحضرت پادشاه شیعه هستند.» در آنسو پاپ ژان بیستوسوم هم مخالفت کرد و اردشیر زاهدی، داماد شاه هم در خاطراتش گفته پادشاه سابق ایتالیا هم زیاد به این کار راضی نبود چون «علاقهمند بود که حتماً شوهر دخترش باید کاتولیک باشد.» اسدالله علم، وزیر دربار در یادداشتهایش نوشته که «خوشبختانه پاپ با این امر مخالفت کرد» و اشاره به مخالفت آیتالله بروجردی نکرده اما در پینوشت یادداشتهایش به نقل از خاطرات منتشرنشده سر دنیس رایت، سفیر انگلیس در تهران آورده: «پیش از آن نیز شاه به فکر افتاده بود با پرنسس الکساندرا - دختر عموی ملکه انگلستان - ازدواج کند.»
در فیلمی که از سفر محمدرضاشاه مجرد به لندن در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۳۸ منتشر شده، پرنسس الکساندرا در کنار پرنسس مارگارت، خواهر ملکه در بین استقبالکنندگان دیده میشود. بلافاصله پس از سفر شاه به لندن، مجله «خواندنیها» گزارشی درباره شاهزاده خانمهای دمبخت چاپ کرد که یکی از آنها «شاهزاده خانم زیبا پرنسس اکساندرا دوکان میباشد که در مقام درباری پس از مارگارت قرار گرفته ولی از او جوانتر و زیباتر است. او تاکنون خواستگارهای بسیاری را رد کرده و در انتظار مرد دلخواه خود نشسته است.»؛ اما تقدیر این بود که الکساندرا، نه همسر شاه ایران که زن تاجری بریتانیایی شود که اتفاقا هر دو سفری به ایران داشتند و مهمان شاه و فرح بودند.
شاه در ضیافت رسمی کاخ باکینگهام خطاب به ملکه بریتانیا یادی از سفر خود به انگلیس در سال ۱۳۲۷ کرد: «به یاد دارم نخستین باری که به انگلستان آمدم در دوران سلطنت با کیاست پدر تاجدار شما بود. آن روزها فقط سه سال از جنگی که جهان را از هم پاشیده بود، میگذشت. جنگی که شما از آن مظفر و پیروز بیرون آمدید.» همزمان در مطبوعات ایران گزارشی منتشر شد درباره ملکه انگلیس که ۸۰ کشور و جزیره را زیر فرمان دارد و حالا بر خلاف پیشبینی ۸ سال قبل نوشتند: «ملکه الیزابت دوم در امور سلطنت بههیچوجه شوهرش پرنس فیلیپ را که دوک ادینبورگ لقب دارد و افسر نیروی دریایی انگلستان است داخل نمیکند و شرکت نمیدهد و خود به تنهایی با راهنمایی پارلمان بر انگلستان سلطنت میکند.» تصویر ملکه برای ایرانیها قدر قدرت بود: «همه کشتیها ملک شخصی ملکه هستند و بیاجازه او کسی حق ندارد کتاب انجیل را چاپ کند.» البته ملکه از صرفهجوترین سلاطین جهان بود که به نوشته «خواندنیها» با حقوق بخور و نمیر زندگی میکند؛ حقوقش سالانه ۴۷۵ هزار لیره است که از پارلمان میگیرد، ۹.۳۱۰.۰۰۰ تومان به پول آن زمان. (۱۴ اردیبهشت ۱۳۳۸)
ملکه در تهران
ملکه الیزابت دوم به تعبیر محمدرضاشاه «اولین سلطان بریتانیای کبیر» بود که به خاک ایران پا گذاشت و تا امروز تنها سلطان. شاه و همسر جدیدش فرح، ۱۱ اسفند ۱۳۳۹ از ملکه الیزابت و همسرش پرنس فیلیپ در تهران استقبال کردند. به افتخار ملکه الیزابت ضیافت شام باشکوهی در کاخ گلستان برپا شد که برای اولین بار به عنوان محل سکونت مهمان خارجی در نظر گرفته شد. الیزابت دوم بر سر مزار رضاشاه رفت، از خانههای کارگران در شهر ری و آموزشگاه پرستاری اشرف پهلوی بازدید کرد؛ همسرش به بازدید مرکز اتمی دانشگاه تهران و شورای فرهنگی بریتانیا رفت. با هم برنامه ورزشی و هنری دختران و پسران جوان در استادیوم امجدیه را دیدند و به تماشای ورزش باستانی نشستند. با شاه و فرح از جواهرات سلطنتی بازدید کردند و الماس «دریای نور» را دیدند. ۱۳ اسفند به اصفهان رفتند و میدان نقشجهان و بیمارستان مسیحیان و آموزشگاه نابینایان شهر را دیدند. ۱۴ اسفند در شیراز بودند، هم از تختجمشید بازدید کردند و هم به حرم حضرت شاهچراغ و دانشگاه شیراز رفتند. به تهران آمدند و ۱۵ اسفند به لندن برگشتند. شهردار تهران که کلید طلایی پایتخت را تقدیم ملکه انگلیس کرده بود، در آخرین ساعات حضور او در ایران، اسم بلوار آب کرج را بلوار «الیزابت» گذاشت؛ بلوار کشاورز فعلی.
دقیقا در چهارمین سالگرد سفر ملکه به تهران، شاه و فرح راهی لندن شدند؛ ۱۱ اسفند ۱۳۴۳. سفر غیررسمی بود اما باز ضیافت شام برپا شد و به گفته اردشیر زاهدی، سفیر وقت ایران در لندن، ملکه انگلیس اتومبیل رولزرویز خودش را برای چند روز در اختیار شاه گذاشت. شاه در این سفر غیررسمی دو پیام مهم را در لندن به گوش رسانهها رساند؛ اول اینکه «قدرت من قدرتی است که قانون اساسی کشور به من داده است و اگر من از این قدرت و اختیارات قانونی کاملا استفاده میکنم برای این است که نظم و ترتیبی بوجود آورم که به اداره صحیح و منظم کشور کمک کند. من نمیخواهم رخدادهایی که در گذشته در کشور روی داده است بار دیگر تکرار شود.» و دومین پیام «ایران و شوروی مانند دو همسایه خوب با هم دادوستد میکنند. من بین کمونیسم و دولت شوروی فرق میگذارم و به همین جهت سیاست ایران و شوروی بر اساس حس همجواری قرار دارد.»
او که در سفر ملکه به تهران، پادشاهی خودش را مثل سلطنت ملکه ضامن وحدت ملی دانسته بود، حالا در جوار ملکه تشریفاتی اختیارات خودش را به رخ کشید. هدف از پیام دوم هم شش ماه بعد معلوم شد، وقتی در ۱۳ شهریور ۱۳۴۴، کارشناسان اتحاد جماهیر شوروی برای انعقاد قرارداد ساخت کارخانه ذوبآهن اصفهان وارد تهران شدند؛ شش سال بعد اطلاعات تیتر زد: «عصر آهن و فولاد در ایران آغاز شد».
پدر به جای پسر
از خاندان سلطنتی بریتانیا در جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، پرنس فیلیپ و دخترش پرنسس «آن» شرکت کردند. قرار بود پرنس چارلز، ولیعهد به ایران بیاید اما در ۱۰ بهمن ۱۳۴۹ ملکه در نامهای خبر داد که به جای پسر، همسرش میآید و چنانکه اسدالله علم به شاه گفت غیررسمی هم گفتهاند اگر بخواهید پرنسس «آن» هم خواهد آمد. از هر دو دعوت شد و مهرماه ۱۳۵۰ به ایران آمدند.
۳۰ سال بعد اسنادی از سوی آرشیو ملی بریتانیا منتشر شد که پشتپرده غیبت چارلز را فاش کرد. طبق این اسناد وزارت امور خارجه انگلیس به الیزابت دوم توصیه کرده بود، در جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی شرکت نکند. وزارت خارجه از چارلز که در آن هنگام ۲۲ سال داشت، خواسته بود به جای ملکه در این مراسم شرکت و برای خود «تجربهای بدیع» کسب کند. پرنس چارلز اعلام کرد به دلیل همزمانی این جشنها با برنامه آموزشی او در نیروی دریایی امکان شرکت در مراسم را ندارد. وزارت خارجه هشدار داد عدم حضور در این برنامه میتواند به منافع درازمدت نفتی بریتانیا لطمه بزند. یکی از مشاوران برجسته وزارت خارجه بریتانیا از «ادوارد هیث» نخستوزیر میخواهد تا شخصا مداخله و ولیعهد را روانه ایران کند. اما ملکه در پاسخ به این درخواستها صراحتا میگوید که تحصیلات پسرش بر حضور در جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران ارجحیت دارد. مشاور ویژه ملکه به وزارت خارجه بریتانیا پیشنهاد میدهد در صورت دعوت از سوی شاه ایران، پرنس فیلیپ و پرنسس «آن» میتوانند در این مراسم شرکت کنند که در نهایت همین شد.
ناهار در مهرآباد
اما ملکه الیزابت غیر از سفر سال ۱۳۳۹ یک حضور چند ساعته دیگر در تهران داشته که جز در خاطرات اسدالله علم، وزیر دربار در جای دیگر نشانی از آن نیست و حتی در تحلیلهای ایرانیها پس از درگذشت او اشارهای به آن نشده است. محمدرضاشاه در سال ۱۳۵۲ از ملکه بریتانیا دعوت کرد که سر راه برگشت از استرالیا، ناهار را در فرودگاه مهرآباد صرف کند. این تصمیم در موقعی گرفته شد که اسدالله علم در تهران نبود «وگرنه نمیگذاشتم که شاهنشاه به فرودگاه تشریف بیاورند. او را خدمت شاه میبردم که افتخار صرف ناهار داشته باشد. خیلی حیف که دیر شده [است].» او این ناراحتی را به شاه هم منتقل میکند ولی در پاسخ از او میشنود: «درست فکر نکرده بودم. به هر صورت قبول کردهایم، تمام شده [است].» ملکه انگلیس روز اول آبان ۱۳۵۲ ناهار مهمان محمدرضاشاه بود؛ ساعت ۱۱:۴۰ وارد شد؛ قبل از ناهار یک ساعت مذاکره کرد. منوی ناهار هم به توصیه شاه بود: «ملکه خاویار نمیخورد، به جای آن جگر غاز بگذارید.»
سفر ولیعهدها
در واپسین سال سلطنت، ولیعهد ایران مهمان ملکه انگلیس شد؛ رضا پهلوی در ۳۰ خرداد ۱۳۵۷ به لندن رفت و خانواده سلطنتی او را به تماشای مسابقات اسبدوانی بردند. ملکه انگلیس صاحب تعداد زیادی اسب مسابقه است و حتی زمانی همسرش فیلیپ، برای عضویت در شورای سلطنتی اسب ایران تقاضا داده بود. پرویز راجی، سفیر وقت ایران در لندن در سال ۱۳۵۷ از امکان دیدار ملکه انگلیس و همسرش در بهمنماه از خرابههای ساسانی شهر بم خبر داد. سفر به بم انجام شد؛ منتهی دیدار از خرابههای شهر بم زلزلهزده در بهمن ۱۳۸۲ توسط پرنس چارلز، ولیعهد انگلیس که بلندپایهترین عضو خاندان سلطنتی بود که بعد از انقلاب به ایران آمد.
پرنس چارلز، شاه امروز بریتانیا، قبل از سفر به بم و دیدار از ارگ تاریخی زلزلهزده آن شهر - برنامه محققنشده مادر و پدرش - به دیدار سید محمد خاتمی رفت. حالا روبروی این شاهزاده انگلیسی نه شاه و ولیعهد که رئیسجمهوری روحانی نشسته بود که در ۲۰ بهمن ۱۳۸۲ به او میگفت: «مردمسالاری یک فرآیند است که با نوشتن بخشنامه یا تحمیل از بیرون ایجاد نمیشود، بلکه باید به صورت درونزا در جامعه پدید آید و به فرهنگ مبدل شود که لازمه آن تحمل یکدیگر است.» خاتمی به تجربهٔ ملت انگلیس در استقرار دموکراسی و پیشتازی جان لاک، متفکر انگلیسی در تحکیم مبانی دموکراسی اشاره کرد و گفت شعار دولتش جامعهٔ مدنی در درون و گفتوگوی تمدنها در عرصه بینالمللی است و گفتوگوی ادیان - که ولیعهد انگلیس به آن علاقهمند است - را سرآغاز گفتوگوی تمدنها و امری مغتنم دانست.
سفری که انجام نشد
ملکه در سفر خود به ایران در سال ۱۳۵۷ قرار بود با کشتی بریتانیکا وارد بندرعباس شود. امیراصلان افشار، رئیس کل تشریفات دربار شاهنشاهی برای هماهنگی برنامه ورود ملکه، هدایت ذوالفقاری قائممقام تشریفات را به بندرعباس میفرستد. البته استراحت و خواب ملکه در کشتی بود و در بندرعباس باید ضیافت ناهار یا شام تدارک میدیدند. برنامه ملکه انگلیس در کلوپ مجهز نیروی دریایی در بندرعباس هماهنگ شد. قرار شد که سفیر انگلیس تاریخ قطعی ورود ملکه را اعلام کند اما در ایران اوضاع روزبهروز بحرانیتر میشد و دیگر صحبتی از سفر ملکه نشد و شاه هم در ۲۶ دی ایران را برای همیشه ترک کرد.
خبر سفر ملکه را سفیر انگلیس دو ماه و نیم قبل از خروج همیشگی شاه به امیراصلان افشار میدهد که موجب تعجب دربار ایران میشود. چراکه ملکه در طی سال یک یا دو بار به دعوت رسمی به خارج از کشور میرود و سفر با هماهنگی دولت بریتانیا انجام میشود. دربار که به تعبیر شاه از «بیداد بیبیسی» در پوشش اخبار اعتراضات شاکی بود این سؤال را داشت که چطور دولت انگلیس این اجازه را داده است؟ گرچه سفر تفریحی نیازی به اجازه دولت انگلیس نداشت و این سفر هم تفریحی به نظر میرسید. اما تلقی دربار این بود که «ملکه انگلیس ظاهرا با این سفر ناگهانی و سپس لغو آن میخواست بگوید که: ما از این اغتشاشات بیخبریم و نقشی در آن نداریم!» (افشار)
طرح سفر ملکه در کشاکش جدال دربار با سفیر انگلیس بود؛ آنتونی پارسونز به مقامات ایرانی میگفت: بیبیسی یک دستگاه مستقل است و دولت به هیچ وجه دخالتی در آن ندارد. اما از نظر دربار این حرف دروغ بود چون بودجه بیبیسی، از طرف دولت انگلیس تأمین میشود. شاه هم چنین تلقی توطئهآمیزی از نقش انگلیسیها داشت: «اینها اینطور هستند! اینها با پدر من هم همین کار را کردند!»
موج انقلاب نگذاشت کشتی ملکه در بندرعباس پهلو بگیرد. ملکه در نامهای به خط خود که در دومین روز اقامت محمدرضاشاه در اسوان مصر به دست او رسید، نوشت: «اعلیحضرت… فیلیپ شوهرم و من بیاندازه خوشحال بودیم از اینکه بتوانیم به کشور شما بیاییم و شما را از نزدیک ببینیم ولی متأسفانه پیشآمدهایی شد که نتوانستیم این مسافرت را عملی کنیم و امیدواریم که در آینده…امضاء: الیزابت» اصلانافشار ادامه نامه را در کتابش نیاورده اما فرح پهلوی سال ۱۳۹۱ در گفتوگویی با بیبیسی فارسی به آن اشاره کرده: «نوشته بودند که در این لحظات (روزهای انقلاب) خیلی به فکر شما و شهبانو هستیم و امیدواریم شما را به زودی ببینیم و در پایان، این نامه را با عبارت دوست صمیمی شما امضا کرده بودند.»
در روزهای اوجگیری انقلاب، در لندن سفیر ایران به ضیافت ملکه رفت و آنجا پرنس فیلیپ به پرویز راجی گفت: «مثل اینکه شما هر پانزده سال یک بار، گرفتار نوعی جنون ملی میشوید.» این شاید تنها جمله همسر ملکه درباره ایران باشد که به این صورت ثبت شده است.
مخالفت با دعوت از شاه
بعد از پیروزی انقلاب چنانکه فرح پهلوی روایت کرده دربار بریتانیا تمایل داشته که شاه و ملکه ایران به انگلیس بروند، اما دولت این کشور مخالفت میکند: «میدانم که ملکه مایل بودند که ما به انگلستان برویم اما لرد کارینگتون (وزیر خارجه وقت بریتانیا) مخالفت کردند چون نگران بودند که اگر ما به انگلستان برویم، ممکن است کارمندان سفارت بریتانیا در ایران را به گروگان بگیرند. این را خود لرد کارینگتون هم بعدا در دیدار خصوصی که با ایشان داشتم به من گفتند.»
هوشنگ نهاوندی در کتاب زندگینامه محمدرضاشاه نوشته که شاه در دوران آوارگی و در باهاماس باخبر میشود که سِر دنیس رایت سفیر پیشین انگلیس در ایران به آنجا آمده و در یک میهمانسرا با نام مستعار ادوارد ویلسون اقامت کرده تا با شاه ملاقات کند و شاه او را ۴۸ ساعت منتظر نگه میدارد تا بیاید و بگوید: «دولت علیاحضرت ملکه نمیتواند به اعلیحضرت پناهندگی سیاسی بدهد و امیدوار است درک کنند.»
به سفارت انگلیس در تهران حمله شد اما نه در بحبوحه انقلاب که در هشتم آذر ۱۳۹۰ و نه توسط دانشجویان پیرو خط امام که توسط دانشجویان بسیجی که چند سالی در اعتراض به «جشن تولد ملکه بریتانیا» تجمع میکردند؛ با تصویر معروف دانشجویی که عکس برعکس ملکه در دست، بالای در سفارت ایستاده است. سفارتی که ۴ سال بعد باز شد؛ با شعار «مرگ بر انگلیس» که هنوز در بالای تصویر ملکه بر دیوار سفارت به چشم میخورد.
عکسهای سفر ملکه به ایران/ آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی