بدترین هفته پوتین از زمان حمله به اوکراین
به گزارش اقتصادنیوز ، توماس فریدمن، ستوننویس شهیر نیویورکتایمز، با انتشار یادداشتی با عنوان «سه راه پیشرو برای پایان دادن به جنگ پوتین» تلاش داشته به این پرسش پاسخ دهد.
بدترین هفته پوتین از زمان حمله به اوکراین
هفته گذشته هفته جالبی برای گفتوگو با تحلیلگران، کارشناسان امنیتی و مقامات کشورها درمورد اوکراین بود. اوکراین و متحدانش روسیه را از بخش بزرگی از این سرزمین بیرون رانده بودند و رهبران چین و هند برای پوتین روشن کردند که بحران غذا و انرژیای که جنگش ایجاد کرده درحال آسیب زدن به جمعیت 2/7 میلیاردی آنهاست. علاوه بر اینها خواننده مشهور روسی به 3/4 میلیون طرفدارش در اینستاگرام گفت که: «این جنگ دارد کشور ما را در جهان منفور میکند و وضع زندگی شهروندان ما را بدتر کردهاست»
در کل این بدترین هفته برای پوتین از زمان شروع جنگ در اسفند سال گذشته بود، جنگی که پوتین بدون خرد، انصاف، رحم و نقشه دوّم آن را شروع کرد.
بالاخره چطور قرار است این جنگ تمام شود؟
اکوایران در ادامه ترجمه این مطلب آورده است: چیزی که من در سالهای کارم به عنوان خبرنگار روابط خارجی آموختم این است که بعضی اوقات خبرها در چیزهاییست که سر و صدای زیادی میکنند و گاهی اخبار در چیزهاییست که کسی دربارهی آنها صحبت نمیکند. و به نظر من چیزی که هفته پیش درباره آن سکوت شده بود این بود: «بله این خیلی خوب است که اوکراینیها ارتش روسیه را عقب راندهاند، ولی بالاخره چطور قرار است این جنگ تمام شود؟»
هنوز جواب این را نمیدانیم ولی در مصاحبهها و گفتگوهایم به سه راه احتمالی رسیدم که همهی آنها عواقب غیرقابل پیشبینی و پیچیدهای خواهند داشت:
احتمال اول پیروزی کامل اوکراین است که ریسک این را دارد که پوتین از خطر شکست و تحقیر شدن دست به اقدام نابخردانهای بزند؛ احتمال دوم یک قرارداد صلح کثیف که بخشهایی از اوکراین را به روسیه میدهد و آتشبس را تضمین میکند ولی خطر این را دارد که بین متحدان غربی اختلاف بیاندازد و مردم اوکراین را خشمگین کند؛ و احتمال سوم قرارداد دیگری است که مرزها به موقعیت قبلیشان پیش از شروع جنگ در اسفند برگردند. اوکراینیها ممکن است این قرارداد را قبول کند و شاید مردم روسیه هم با آن موافق باشند ولی لازمهی آن این است که پوتین برکنار شود چراکه او محال است قبول کند که جنگی که شروع کرده برای هیچ و پوچ بودهاست.
عواقب این سه احتمال بسیار عمیق خواهند بود و ممکن است تا دههها دامنگیر جهان باشند. در ادامه این سه امکان را دقیقتر بررسی میکنیم.
سناریوی اول؛ بمانم و بجنگم یا فرار کنم؟
احتمال اول؛ هیچکس انتظار ندارد اوکراین پس از این پیروزیهای دو هفتهی اخیر به سرعت پیشروی کند و کل ارتش روسیه را از مرزهایش بیرون کند ولی این اولّین بار است که صدای مردم را میشنویم که میپرسند: «اگر ارتش روسیه از هم بپاشد چه؟»
قطعاً حالا بعضی از سربازان روسی که فکر میکردند در جنگ پیروز میشوند دارند از خود سوال جان کری دربارهی جنگ ویتنام را میپرسند: «چطور از یک نفر بخواهیم که آخرین نفری باشد که برای یک اشتباه کشته میشود؟»
امروز همه میتوانند ببینند که این جنگ دروغی بیش نبودهاست. همه داستانهایی میشنوند از این که بعضی از نیروهای کمکی که پوتین به خط مقدم میفرستد مجرمان زندانی هستند که قبول کردهاند در ازای آزادی از زندان 6 ماه در اوکراین بجنگند. بسیاری دیگر نیز سربازان مزدور از کشورهایی دیگر هستند.
اگر به ادعای پوتین اوکراین دولتی است که توسط نازیها اداره میشود و درحال تبدیل به سرنیزهی ناتو برای حمله به سرزمین مادری روسیه است، چرا پوتین نمیتواند مردم کشورش را برای جنگیدن بسیج کند؟ چرا مجبور است به مجرمان و سربازان مزدور پول بدهد تا در جنگش بجنگند و به مردم طبقه متوسط مسکو و لنینگراد بگوید که فقط ساکت باشند؟
«آیا بمانم و بجنگم یا فرار کنم؟ اگر خط مقدم فروبریزد چه کسی از ما دفاع میکند؟» اینها مسائلی است که در دل سربازان در میدان جنگ شک میاندازند و چنین شکهایی است که منجر به فروپاشی ارتشها میشوند، اول به آرامی و سپس به سرعت.
امّا پوتین بارها اشاره کرده که امکان دارد از تسلیحات اتمی استفاده کند و این امر در صورت نزدیک شدن او به شکست بسیار محتمل است. فقط باید امیدوار بود که سرویسها اطلاعاتی نقشهای جهت مسدود کردن زنجیره فرماندهی او هنگام حمله اتمی داشته باشد.
سناریوی دوم؛ گروزنی و حلب را به یاد بیاورید
احتمال دوم؛ نمیتوان تصور کرد که ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، الان قرارداد آتشبس یا چیزی شبیه آن را امضا کند، حالا که نیروهایش برای پیشرویی شتاب گرفتهاند و قول داده که همهی زمینهای اشغال شدهی اوکراین از جمله کریمه را پس بگیرد. امّا زمانی که سرمای زمستان از راه برسد و ممانعت پوتین از ارسال گاز به اروپا باعث تعطیلی کارخانهها شود و مردم کشورهای فقیرتر اروپا مجبور شوند بین غذا خوردن و گرم شدن یکی را انتخاب کنند این گزینه محتملتر خواهد شد.
با وجودی که دستاوردهای جنگ به مراتب کمتر از چیزی خواهد بود که پوتین قول آن را داده بود باز هم احتمالاً به این نتیجه رضایت خواهد داد تا حداقل همین دستاوردها را حفظ کند. به نظر یک سیاستمدار ارشد اروپایی که خواسته نامش ذکر نشود بسیاری از رهبران اروپا نیز مایل به قبول چنین قراردادی هستند: «هدف اوکراین این است که در جنگ پیروز شود ولی هدف اتحادیه اروپا کمی متفاوت است. هدف آنها داشتن صلح است و اگر این صلح هزینهای داشته باشد حاضر به پرداختن آن هستند. آمریکا امّا بسیار دورتر است و جنگ تاثیر کمتری بر آنها دارد. شاید آمریکا بدش نیاید که جنگ طولانی شود تا روسیه تضعیف شود و توانی برای ماجراجوییهای دیگر نداشته باشد».
بعضی رهبران اروپایی از خود خواهند پرسید: «آیا راهی برای خروج از این وضعیت با مذاکره وجود دارد؟» قطعاً کشورهای حوزه بالتیک به طور کامل از زلینسکی حمایت خواهند کرد ولی بقیه کشورها حاضر نخواهند بود برای دونتسک و لوهانسک یخ بزنند.»
آنطور که مایکل مندلبام، نویسندهی کتاب «چهار دوره سیاست خارجی آمریکا، به من گفت: «پوتین ممکن است متوجه این وضعیت بشود و تصمیم بگیرد که بهترین راهش برای حفظ آبرو و همچنین آشکار کردن شکافهای داخل اتحادیه اروپا این است که بگوید آمادهی مذاکره برای آتشبس است و آماده است پس از حصول آتشبس ارسال گاز را از سر بگیرد. ولی قطعاً لازمهی مذاکره این خواهد بود که به اوکراین ضمانتهای امنیتی الزامآور ارائه شود و شاید حتی عضویت کامل در ناتو.»
همچنین یک احتمال دیگر نیز ممکن است. اینکه پوتین فشار را زیادتر کند تا مطمئن شود که میتواند قطعهای از خاک اوکراین را با خود به خانه ببرد، شهرهای دیگر اوکراین را بمباران کند و مناطق اشغال شده را با رفراندم ضمیمه روسیه کند. اقدامات این هفته برای برگزاری رفراندوم با دو هدف انجام شدند؛ متوقف کردن وحشت در بین اوکراینیهای طرفدار روسیه ساکن در این مناطق و فرستادن این پیغام به کییف، آمریکا و اتحادیه اروپا که: «من هنوز راکتهای زیاد و انسانیّت کمی دارم. اگر به من چیزی برای توجیه کردن این جنگ پیش مردمم ندهید من همهی اینجا را از بین میبرم، گروزنی و حلب را به یاد بیاورید».
سناریوی سوم؛ جنگ پوتین، نه مردم روسیه
احتمال سوّم: این گزینه توافق اخلاقیتری است البته با مردم روسیه و نه پوتین. در این سناریو ناتو و اوکراینیها پیشنهاد آتش بس بر اساس مرزهای پیش از 24 فوریه را می دهند، اوکراین از ویرانی بیشتر نجات مییابد و اصل «ناپذیرفتنی بودن تغییر مرزها با زور» پا بر جا میماند. ولی پوتین مجبور خواهد بود به مردمش بگوید: «ما 70،000 نفر کشته دادیم، هزاران تانک و ماشین زرهی از دست دادیم و متحمّل تحریمهای اقتصادی وحشتناکی شدیم و در ازایش من هیچ چیز برای شما به دست نیاوردم.»
گرچه غیر ممکن است که او چنین حرفی بزند ولی این گزیته میتواند به نفع مردم روسیه باشد. پس تا جایی که من میتوانم تصور کنم پوتین باید یا توسط یک جنبش اعتراضی بزرگ یا یک کودتا برکنار شود. پس از آن همهی تقصیر گردن پوتین میافتد و روسیه قول میدهد که اگر تحریمهای غرب برداشته شود دیگر همسایه خوبی باشد. زلنسکی نیز باید از رویای برگرداندن قسمتهایی از اوکراین که روسیه در سال 2014 تصاحب کرد دست بردارد، ولی در عوض اوکراین میتواند شروع به ترمیم کشورش کند و به پروسه پیوستن به اتحادیه اروپا و حتی ناتو ادامه دهد.
زمانی که جنایتهای ادعایی روسها در اوکراین ثابت و به جهان ارائه شود آنها نخواهند توانست از زیر بار کارهایی که پوتین به نام آنها انجام داده فرار کنند. زمانی که جنگ تمام شود و دنیا روسیه را مجاب کند که چیزی شبیه به 300 میلیارد دلار -از اموال مسدود شدهاش در بانکهای غربی- برای بازسازی راهها، بیمارستانها و مدرسههایش که توسط ارتش روسیه نابود شدهاند به اوکراین بدهد مردم روسیه خواهند فهمید که این جنگ مجّانی نبوده است.
زمانی که مستندهایی ساخته شوند از زنان اوکراینی که شهادت میدهند سربازان روسی به آنها تجاوز کردهاند مردم روسیه تا سالها نخواهند توانست بدون شرم به کشورهای دیگر سفر کنند.
گرچه من ساده نیستم. اگر پوتین همین امروز هم با الکسی ناوالنی، سیاستمدار زندانیِ ملّیگرایِ ضد فسادِ ضد جنگ، جا به جا شود باز ایجاد و حفظ یک آتشبس کاری دشوار است. علاوه بر این فضای سیاسی خفقانآور، پلیس مخفی بیرحم و ترس بجا از این که پوتین همان بلایی را که سر مردم اوکراین میآورد سر مردم خودش هم خواهد آورد همه امکان بیرون کردن پوتین از قدرت با یک جنبش اجتماعی را کم میکنند.
همهی اینها حال و هوایی بود که من این هفته در اروپا حس کردم، این حس که این جنگ ممکن است به چند حالت تمام شود، بعضی بهتراند و بعضی بدتر ولی هیچ کدام آسان نیستند.