مردم مریض نیستند که از ناآرامی خوششان بیاید /این چه توهمی است که فکر میکند اگر "الف" را بگوید باید تا "ی" برود؟
به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه اعتماد نوشت:
حدود سه هفته از دور جدید اعتراضات میگذرد و در این مدت هیچ وعده حتی نیمبندی از جانب مسوولان به مردم ناراضی داده نشده که نشانه تجدیدنظر در برخی سیاستها باشد.
به نظر میرسد از نظر مسوولان، تمام ناآرامیهای اخیر ناشی از جان باختن مهسا امینی بوده و اگر اثبات شود که مرگ او طبیعی بوده، دیگر جای اعتراضی نیست و ادامه اعتراضات برای غرض و مرض دیگری است. اما برای معترضان اینگونه نیست. مرگ مهسا، قطره آخری بود که ظرف تحملشان را پر کرد. موضوعات اعتراضی هم کم نبود. درباره گشت ارشاد، ماهها بود که فیلمهای مختلف نشان از کژکارکردی و تحقیرآمیز و آزاردهنده بودن آن برای بخش قابل توجهی از مردم داشت.
بیشتر بخوانید : شکست سکوت لاریجانی و حجاریان /در اعتراضات سنندج چه خبر است؟
اما چرا در برابر این همه نشانه ناراضیتراشی و تولید خشم، واکنش مناسبی از سوی متولیان امر دیده نمیشود. به نظر میرسد دو عامل نقش مهمی دارند. یکی عدم درک آنها نسبت به احساسات این بخش از جامعه است. مسوولانی که در عمل یک طبقه حاکم خودی ساختهاند کجا با این مردم حشر و نشر و ارتباطی دارند که آنها را بشناسند و درک متقابلی شکل بگیرد؟ این مردم در کدام نهاد انتخابی یا انتصابی نمایندهای دارند که نظر و حس و حال آنها را منتقل کند؟ مطلقا هیچ.
در پاسخ به اعتراضهای اخیر بارها شنیدهایم که مساله حجاب نیست و اگر از این سنگر کوتاه بیایند بقیه سنگرها هم فرو میریزند. وا حیرتا! شکی در این نیست که برخی دنبال این هستند و از گذشته در پی براندازی بودهاند و هر بهانهای که به این هدف کمک کند، از آن استقبال میکنند. اما بسیاری از کسانی که بعدا برانداز شدند یا امروز هم صرفا معترض نسبت به مطالباتی خاص هستند، مسالهشان براندازی و بینهایت بودن مطالبات نیست. واقعا این تصور مالیخولیایی که هر که اعتراض کند دنبال براندازی است را باید کنار گذاشت. اتفاقا سرسختی در مقابل موضوعات گاه جزیی و ریز است که بسیاری را خسته و ناامید و دچار حس به حساب نیامدن و تحقیر و نهایتا خشم و اعتراض کرده است.
آنچه اکثریت جامعه ایرانی و به خصوص آنچه به تسامح طبقه متوسط نامگذاری شده، از دوم خرداد 76 تاکنون به زبانهای مختلف، با رای، با قهر، با خیابان، با فیسبوک و توییتر و هر زبان دیگری که بلد بوده، عنوان کرده، اولا به دنبال مطالبه زندگی عادی و با کرامت است و در ثانی این پیام که برای این مطالبه اهل تعامل است و عملگرا. این جامعه هر قدر رفتار ایدئولوژیک و بسته دیده، همچنان باز و همراه با مدارا سعی کرده حسننیت خود را نشان دهد و بدیهیترین حقوق خود را نجیبانه مطالبه کند.
اگر به خواست مردم احترام گذاشته میشد، امروز آرامش بهتر و اعتراض کمتری داشتیم یا امروز که هزینه آن عدم انعطافها و ایستادگی مقابل خواستهای طبیعی مردم را همه باهم میدهیم؟
درست است که عدهای روی این موج سواری میکنند ولی این موج را که آنها نساختهاند. مردم هم مریض نیستند که از ناآرامی خوششان بیاید. مساله توهمی است که فکر میکند اگر الف را بگوید باید تا ی برود. این راه تعامل و رفتار با مردم خود نیست.