ارتش پوتین بر لبه پرتگاه /زمستان سخت کییف
به گزارش اقتصادنیوز، تلاش جدید مسکو برای اعلام بسیج محدود نیروها و اعزام آنها به خط مقدم برای تزریق خون تازه به جریان جنگ با پرسشهای زیادی مواجه شده است. اگر چه مقامات روسیه با اطمینان از موفقیت در این مسئله صحبت میکنند، دو منبع ناشناس از اقامتگاه پوتین به نیویورکتایمز گفتهاند که طی یک نشست در کرملین، پوتین مجبور به اعتراف بیسابقهای شده و صراحتا اعلام کرده که جنگ در اوکراین نیاز به بهبود در ارتش روسیه را آشکار کرده است.
پوتین در نیمه راه جنگ تنها می ماند؟ /نظامیان در لبه پرتگاه
بدین ترتیب به نظر میرسد علاوه بر وضعیت لجستیکی ارتش روسیه، وضعیت نیروی انسانی دخیل در جنگ نیز امروز به چالشی قابل توجه برای کرملین مبدل شده است. جان بلیک، تحلیلگر سیانان، با انتشار یادداشتی با عنوان «چه چیزی باعث میشود ارتش اراده جنگیدن را از دست بدهد؟ این چیزی است که تاریخ به ما میگوید -و چیزی است که ممکن است پوتین به زودی با آن مواجه شود»، با بررسی نمونههای تاریخی این فرضیه را مطرح کرده که کاملا محتمل است نیروهای روسی در آیندهای نزدیک دست از جنگیدن بکشند. بخش اول این یادداشت را بخوانید؛
اپیزودی عجیب در تاریخ نظامی
این یکی از عجیبترین اپیزودهای تاریخ نظامی بود، رویدادی به قدری غیرعادی که ابتدا به عنوان یک افسانه تلقی شد. در ساعت 8:30 شب در شب کریسمس سال 1914 در میدان های نبرد تاریک و گل آلود شمال اروپا در طول جنگ جهانی اول، یک سرباز انگلیسی گزارشی را به ستاد فرستاد: سربازان آلمانی سنگرهای خود را روشن کرده و در حال خواندن سرودند و به سربازان انگلیسی کریسمس را تبریک میگویند.
افسران انگلیسی به افراد خود دستور دادند که سکوت کنند، اما دیگر دیر شده بود. یک سرباز بریتانیایی با گروه کر خود «اولین نوئل» پاسخ داد. یک سرباز آلمانی در سراسر سرزمین No Man’s –جایی که سیم خاردار به شکل مرگباری ارتشها را از هم جدا می کند– فریاد زد: «بیا بیرون، سرباز انگلیسی. بیرون بیا پیش ما.»
اکثر سربازانی که در آن شب کریسمس پوشیده از مه با یکدیگر دست دادند، قبل از پایان جنگی که چهار سال دیگر ادامه یافت، مرده بودند. اما نامههای بازماندگان و عکسهای سیاه و سفید دانهدار ثابت میکند که این افسانه نبوده است. تخمین زده می شود که 100000 سرباز در هر دو طرف به سادگی از جنگیدن دست کشیدند، زیرا آنها بسیار خسته و درهمشکسته بودند. آتشبس کریسمس حتی در برخی نقاط تا آغاز سال نو ادامه داشت.
طبق گزارشی از آتش بس کریسمس در مجله اسمیتسونیان، «در دسامبر 1914، مردانی که در سنگر بودند، کهنهسربازانی بودند که به اندازهای با واقعیتهای جنگ آشنا بودند که بسیاری از آرمانگراییهای خود را که به واسطه آن در ماه اوت وارد جنگ شده بودند، از دست دادند و بیشتر آرزوی پایان خونریزی را داشتند.»
هشداری برای یک ارتش تحت محاصره
بیش از یک قرن بعد، احتمال کمی وجود دارد که سربازان روسی و اوکراینی در زمستان امسال هدایایی را به یکدیگر تقدیم کنند. اما داستان آتشبس کریسمس نمونهای از ویژگیهای عجیب جنگ است که هشداری به ارتش تحت محاصره روسیه در اوکراین میدهد: لحظاتی در طول تاریخ وجود دارد که در آن کل ارتش به طور ناگهانی از جنگ دست میکشند، اگرچه آنها به طور مساوی یا حتی از نظر عددی برتر از دشمن خود هستند.
چه چیزی باعث می شود که ارتش اراده جنگیدن را از دست بدهد؟ و چگونه ممکن است ارتش روسیه در اوکراین چنین سرنوشتی را پیدا کند؟
ارتش کرملین بر لبه پرتگاه
جف مککاسلند، کهنه سرباز جنگ خلیج فارس و استاد مدعو مرکز مطالعات امنیت بینالمللی در کالج دیکنسون در پنسیلوانیا، میگوید که نیروهای روسیه ممکن است به چنین پرتگاهی نزدیک شوند. به عقیده او، که یکی از نویسندگان کتاب «آزمودهی نبرد! درسهای رهبری گتیزبورگ برای رهبران قرن بیستویکم است، در حال حاضر مشخص شده که ارتش روسیه آموزش درست ندیده و ضعیف است و سربازان آن در بسیاری از موارد اراده خود را برای جنگیدن از دست دادهاند.
منابع دو ترس و وحشت در هر طرف متفاوت است. اما مککاسلند و دیگر مورخان میگویند که در طول تاریخ جنگ، حداقل سه دلیل وجود دارد که ارتشها اراده جنگیدن را از دست میدهند.
1. وقتی ارتش ایمان به هدف را از دست میدهد
آنها ایمان خود را نسبت به هدفشان از دست می دهند. مککاسلند شخصا ارتشهای درهمشکستهای را دیده که اراده خود را برای جنگیدن از دست دادهاند.
او میگوید که در طول جنگ خلیج فارس در سالهای 1990-1991 فرماندهی یک گردان را برعهده داشت و شاهد تسلیم شدن تعداد زیادی از سربازان عراقی بود که یگان او برای اسکان اسرایش با مشکل مواجه شد. آنها در نهایت به سربازان اسیر آب دادند و آنها را مجبور به عقب نشینی کردند. جنگ زمانی آغاز شد که ارتش عراق تحت فرمان صدام حسین به کویت حمله کرد. اما بسیاری از سربازان عراقی فکر نمیکردند که کویت یا رهبر بیرحم عراق ارزش جان دادن را داشته باشند. مککاسلند میگوید: «یک مورد بود که سربازان عراقی تسلیم یک هواپیمای بدون سرنشین شدند که بر فراز آنها میچرخید».
نمونه جدیدتری از ارتشی که اراده جنگیدن را از دست داد در افغانستان بود. در بحبوحه خروج ارتش ایالات متحده از این کشور در سال 2021، ارتش ملی افغانستان سقوط کرد. آنها به طالبان اجازه دادند تا به سرعت کنترل کشور را در دست بگیرند، در حالی که ایالات متحده سالها و میلیاردها دلار برای آموزش آنها سرمایهگذاری کرده بود. این یک شکست برای دولت جو بایدن بود.
مککاسلند میگوید که دلیل تسلیم شدن عجیب ارتش افغانستان را میتوان در یک سوال جستوجو کرد. اگر از یک سرباز طالبان بپرسید «لعنتی برای چه میجنگی؟» او میگوید من میجنگم تا کشورم را از چنگال صلیبیها آزاد کنم، درست مثل پدربزرگم که کشور را از دست شوروی آزاد کرد و پدربزرگ پدرم کشور را از چنگ بریتانیا آزاد کرد. و من برای دین، کشورم و خانهام میجنگم». و اگر همین سوال از یک سرباز ارتش افغانستان پرسیده شود، او میگوید من برای دریافت حقوق میجنگم، البته اگر فرمانده گروهان آن را ندزدد.» طالبان به آرمان خود ایمان داشتند. مککاسلند میگوید که چنین چیزی در ارتش افغانستان وجود نداشت.