تیمملی «ما»
سؤالی که این روزها مطرح است، آن است که چرا تیم ملی فوتبال کشورمان از تیم ملی انگلستان شکست اینچنین سنگینی خورده است و آیا این تیم نمیتوانست نتیجه بهتری کسب کند و حتی مثل عربستان که آرژانتین را شکست داد، پیروز میدان باشد. پاسخ این است که حتی پیروزی ممکن بود، همانگونه که در لیگ اروپا، چند ماه قبل مجارستان همین تیم پرستاره انگلستان را با شکست چهار بر صفر بدرقه کرد، مطمئنا تیم ملی مجارستان برتر از تیم ملی ما نیست. سؤال را میتوان به شکل دیگری مطرح کرد. چرا باید تیم ملیمان در این مسابقه پیروز میشد؟ تیم ملی و فوتبالی که در طول سال 1401 به هر بلایی دچار شد.
1- نخست مجمع فدراسیون فوتبال در اجلاس گذشته ضمن تعیین سرپرست، تاریخ انتخابات را شهریورماه 1401 تعیین کرد؛ یعنی دو ماه مانده به مسابقات جام جهانی و این بدترین تاریخ ممکن بود؛ زیرا دو ماه مانده به مسابقات فرد جدیدی و سپس افراد جدیدی به فدراسیون وارد میشدند و تیم ملی قبل از آن تاریخ سرگردان و پس از آن سرگشته میشد و تمرکز خود را در مدت هشت ماه از دست میداد.
2- در طول زمانی که با مربیگری اسکوچیچ تیم ملی به نحو بیسابقهای از سقوط نجات پیدا کرد و بهعنوان تیم اول گروه به جام جهانی صعود کرد، رسانهها ازجمله صداوسیما و روزنامهها به بهانه یک شکست در مسابقه دوستانه اسکوچیچ را زیر سؤال بردند و گفتند تیم ملی به مربی بزرگی احتیاج دارد و شروع به تخریب و تضعیف اسکوچیچ کردند. عیب اسکوچیچ آن بود که زبان تند و تحقیرآمیز نداشت؛ اما با عملکرد خود بزرگی خود را ثابت کرد. تیم در معرض سقوط را تیم اول گروه خود کرد. به دلیل این عملکرد، رسانهها و برخی پیشکسوتان و بازیکنان نسبت به سرمربی خود بیاعتماد و دلنگران شدند.
3- درحالیکه هنوز رئیس فدراسیون انتخاب نشده بود، آقای تاج به صورت پنهانی با کیروش مذاکره کرد و ظاهرا در همان موقع عقد اخوت بستند. ظاهرا آقای تاج مطمئن بود که رئیس فدراسیون میشود و طبق شنیدهها برخی مقامات دولتی به بهانه ضرورت پیروزی بر آمریکا خواستار حضور کیروش بودهاند. هرکس که در ورزش دستی داشته باشد، میداند که اگر اصول فراموش شود، توفیق حاصل نمیشود. بهعلاوه سیاسیکردن یک مسابقه ورزشی خطایی بسیار بزرگ است. میخواهیم پس از پیروزی بر آمریکا بگوییم ما آمریکا را به زانو درآوردیم. اگر قیاس کنیم، پس انگلیس ما را به زانو درآورد. البته روزنامه کیهان این را تصدیق کرد و نوشت انگلیس، آمریکا، اسرائیل و منافقین داخلی 6- ایران 2. این نوشته اعتراف میکند که آنها میتوانند ما را شکست دهند.
4- درحالیکه با حضور کیروش در ایران هم بسیار تحقیر شده بودیم و هم با شکست 3 بر صفر از ژاپن خجالتزده شدیم، باز هم به سراغ کیروش یعنی همان مربی که در مصر و کلمبیا ناموفق بود، رفتیم و اسکوچیچ یعنی مربی معقول و فهمیده را راندیم. آیا این عدول از اخلاق و اصول پیامد ندارد؟
5- درحالیکه پس از مسابقات جام جهانی 98 رهبر انقلاب پیشانی حمید استیلی را بوسیدند و آنهمه در تشویق فوتبالیستها سخن گفتند، ناگهان یک سخنور بیمسئولیت که متأسفانه از سمت برخی مسئولان حمایت میشود و خود را منتسب به انقلاب و اسلام و مسئولان کشور معرفی میکند، علیه همه فوتبالیستها سخنرانی توهینآمیز کرد و آنان را به هرزگی و صفات بد دیگر ملقب کرد و با داشتن مصونیت به سخنانش ادامه داد. آیا مدعیالعموم نباید کسی را که تفرقه در جامعه ایجاد میکند و همه آنانی را که در یک صنف هستند، نفی کرده و متهم میکند، تحت پیگرد قرار دهد. آیا شعلهای که یک بیمسئولیت برافروزد، دامن جامعه را نمیگیرد.
6- تیم ملی در شرایطی پا به مسابقه گذاشت که دو ماه از ناآرامیها میگذشت و طبیعی است که افراد تحت تأثیر قرار بگیرند. اما مگر میتوان درون افراد را تغییر داد. همین اندازه که در مسابقات حضور فعال دارند، آیا قابل تقدیر نیست؟
7- آقای کیروش، مربی پخته و کاردان و بزرگ (به قول فدراسیونیها) یکی از بدترین ترکیبهای خود را روانه بازی حساس و روحیهساز با انگلستان کرد. همه میدانند که روزبه چشمی هم در لیگ قبلی و هم لیگ جاری در پست هافبک دفاعی بوده است؛ زیرا به تصدیق همه کارشناسان فوتبال او ویژگی یک مدافع میانی را ندارد. سرعت و تغییر جهت عامل اصلی موفقیت یک دفاع وسط است؛ ولی آقای کیروش او را مدرنترین مدافع میشمارد و زوج هماهنگ آماده مدافعان وسط یعنی شجاع خلیلزاده و کنعانیزادگان را که در بازیهای گذشته بهترین عملکرد را داشتند، روی نیمکت میخکوب میکند. واقعیت این است که تقریبا همه گلهای انگلستان روی ضعف مفرط دفاع ما صورت گرفت و نهفقط مهارت بازیکنان حریف. آیا کیروش مقصر نیست؟
8- با این تیم بیتمرکز، مربی دوماهه تحمیلی و فضای اجتماعی منعکسشده در استادیوم، آیا انتظار پیروزی باید داشته باشیم؟ فدراسیون ما حتی نتوانست تماشاگران را سازماندهی کند؛ کاری که دیگر کشورها انجام میدهند.
9- اگر به نخواندن سرود از سوی بازیکنان ایراد داریم، به یاد آوریم که در سالهای گذشته ایراندوستی نفی و حتی شرک خوانده میشد و هرگز آموزش این کار به ورزشکاران داده نشده است و وقتی احساس ایراندوستی نفی میشود، چه جای گله است؟ اگر میخواهیم در دو بازی آینده دور مقدماتی، تیم ملیمان نتیجه مناسب بگیرد، به آنان کاری نداشته باشیم. سیاسیون و مقامات دیگر، خود را از تیم ملی دور نگه دارند. حکایت کودکی گریان است که در آغوش فردی بود که کوشش میکرد او را ساکت کند. گفتند تو خود عامل گریه کودک هستی، او را رها کن آرام میشود. تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران چنین حکایتی دارد.
منبع: شرق