نسل جدید، چهره اصلی طالبان را عریان میکند؛ مانور آزادی زیر سایه رادیکایسم!
به گزارش اقتصادنیوز ،خروج آمریکا از افغانستان دو ساله شد؛ با این حال تصاویر کابل در اواسط اگوست 2021 که ناامیدی و هرج و مرج را به تصویر می کشد هنوز در خاطرات زنده است. این تصاویر همچنین نمادی از فروپاشی دموکراسی در افغانستان بود. در این میان این دو سال برای اکثریت نسل جدید افغانستان - کسانی که تلاش کردند، جنگیدند و آرزوی یک کشور آزاد، دموکراتیک و مرفه را داشتند – بیش از همه دردناک بوده است. از منظر آنها این دو سال، به سان دو دهه درگیر شدن در خوداندیشی، سازماندهی مجدد و مقاومت است.
دارایی با ارزش افغانستان
افغانستان امروز درگیر بحران عمیقی است. چالش ها بسیار زیاد و چند بعدی هستند و همین گزاره این کشور را درگیر نوعی بی ثباتی کرده است. با این همه به باور تحلیلگران با ارزش ترین دارایی افغانستان که در دو دهه گذشته نقششان برجسته تر شده، جوانان هستند. بیش از 60 درصد جمعیت افغانستان زیر بیست و پنج سال سن دارند.از همین رو به گفته ناظران بار حل این بحران بر دوش این نسل است. همان هایی که به آرامی اما با اطمینان در مسیر ثبات گام برداشته اند.افغانستان با جامعه ای دوپاره، نخبگان تضعیف شده، اقتصاد در هم شکسته، جامعه مدنی فرسوده و طالبان به عنوان گروه قومی تندرو دست و پنجه نرم می کند.
طالبان وعدههایی را که در جریان مذاکرات دوحه برای تشکیل یک دولت فراگیر و دسترسی زنان و دختران به آموزش داده بودند، زیر پا گذاشتند. این گروه با استقرار مردان غالبا پشتون در کابینه، فعلا نتوانسته مشروعیت داخلی و بین المللی را به دست بیاورد. با این حال طالب ها همچنان به تحمیل قوانین سختگیرانه علیه جامعه ادامه می دهند، قوانینی که موجب شده تا افغانستان با لحاظ کردن شاخص اجتماعی-اقتصادی، حقوق بشر و آزادی های اساسی در مسیر یک مارپیچ سیر نزولی طی کند.
مانور آزادی زیر سایه هراس از رادیکالیسم
به نوشته شورای آتلانتیک، نسل جدید افغانستان - در داخل کشور و در تبعید - نه از کشور خود و نه از امیدشان برای ایجاد یک کشوری آزاد، مبتنی بر حقوق و مرفه که بتوانند آن را خانه خود بدانند، دست نکشیده اند. تنها دو روز پس از تسلط نظامی طالبان، زنان و دختران به خیابانهای کابل و دیگر شهرهای بزرگ آمدند تا حقوق اساسی خود را مطالبه کنند. فراخوان زنان با عنوان«غذا، کار و آزادی» نخستین جرقه های جنبش مقاومت مدنی را در شهرها شعله ور ساخت. به همین ترتیب، علیرغم از هم پاشیدگی بی نظم نیروهای امنیت ملی افغانستان، برخی از سربازان و افسران پایه یک، جبهه مقاومت ملی را در کوه های روستایی افغانستان بنا نهاده اند. همزمان جوامع مهاجر افغان تظاهراتی را سازماندهی کرده اند و کمپین های حمایتی را برای احیای حقوق و حیثیتشان در سرتاسر جهان راه اندازی کرده اند.
آنچه بسیاری از افغان ها را رنج می دهد آن است که چرا جهان بار دیگر به طالب ها اعتماد کرد، این واقعیتی است که افغان ها باید با آن زندگی می کنند. طالبان در جامعه کثرت گرایی چون افغانستان جایگزین قابل قبولی برای یک دولت دموکراتیک نیست. در حالی که این گروه بخشی از واقعیت کشور هستند، اما این بدان معنا نیست که مردم افغانستان نباید فراتر از آنها رفته و ساختار تازه ای را طلب کنند. از این همین رو، مبارزه افغان ها برای یک افغانستان بهتر مستلزم ایستادن در برابر وحشیگری یک دشمن بزرگ و همچنین فراموشی دوستی واشنگتن است؛ بازیگری که عجولانه عقب نشست.
فرصت برای میدان داری مخالفان
فارغ از شکافهای قبیلهای یا منطقهای که اغلب به آن اشاره میشود – تقابل درانی در مقابل غلجایی ها یا شرق در مقابل جنوب - تضادهای داخلی ذاتی در نگرش طالبان نسبت به حکومتداری، آموزش، اقتصاد و امور خارجی عریان شده است. مفاهیمی چون برابری رفتار و فرصتها برای شهروندان و همزیستی مسالمتآمیز طولانیمدت با جهان خارج، دو پیشنیاز ثبات پایدار در افغانستان، در زن طالبان ریشهدار نیست. عقاید و فعل و انفعال هایی جزمی، ضد روشنگری و زن ستیزانه این گروه نه تنها برای جهان توسعه یافته آزاردهنده است، بلکه تهدیدی برای موج جدید مدرنیزاسیون در کشورهای با اکثریت مسلمان.
رژیم های جزم اندیش از اصل هنجاری تعامل دیپلماتیک سرپیچی می کنند. در چنین ساختاری امتیاز دادن زمینه ساز ارائه امتیازات متقابل نمی شود، بلکه قدرت گروه رادیکال را تقویت می کند. رفتار طالبان در جریان مذاکرات صلح و پس از به دست گرفتن قدرت، این استدلال را ثابت کرد. در همین راستا گروهی از تحلیلگران بر این باورند که عدم به رسمیت شناختن رژیم طالبان از سوی جامعه جهانی، فضایی مناسب برای نیروهای مدنی و سیاسی افغانستان ایجاد خواهد کرد تا حول ارزش ها و اصول مشترک متحد شده و خواستار احیای حقوق بشر، آزادی های اساسی، و حکومتی فراگیر شوند. با توجه به سیاستهای ناسازگارانه و واپسگرایانه طالبان، ناکامی آنها در کسب مشروعیت بینالمللی و ظهور جنبش مقاومت مدنی، بسیاری از افغانهای داخل کشور با طالبان کنار نیامدهاند و آنها را به عنوان یک دولت قانونی و دائمی نمیدانند.یک ارزیابی واقع بینانه از چالش های فوق موجب خواهد شد تا فرصت هایی برای مشارکت مثبت همه سهامداران قدرت فراهم شود. بالاخص آن که نیروهای سیاسی حرفه ای و نوظهور، روزنامه نگاران و دانشگاهیان افغانستان به سرعت در حال تثبیت خود در قاب واحدهای مقاومت توده ای و جنبش اصلاحات هستند.