پیشبینی یک جامعه شناس از سرنوشت ایران/ اصلاح یا انقلاب؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزنامه اعتماد؛ تقی آزاد ارمکی، جامعهشناس در گفتوگو با روزنامه اعتماد در واکنش به اخراج اساتید دانشگاهی از خطر هبوط به دوران پیشامدرنیسم میگوید که بخشهای مهم این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
به حاشیه رانده شدن طبقه متوسط را در حوزههای مختلف به عینه میتوان مشاهده کرد؛ در حوزههای اقتصادی و رفاهی، این طبقه به اندازهای ضعیف شده که برای تهیه مسکن ناچار به حضور در حاشیه شهرها شده است. در حوزههای فرهنگی و آموزشی هم این تلاشها قابل رویت است. این فشارها صورت میگیرد تا این طبقه مسخ شده و از ارزشهایش چون دموکراسی، تنشزدایی با جهان، تساهل و تسامح، مدارا و... عقبنشینی کند.
نهایتا در این میدان، حاکمیت و توده مردم باقی میمانند. مردمی که نسبت به عملکرد سیستم خشمگین و ناراحت هستند و حاکمیت را مستقیما مخاطب قرار میدهند. این رویارویی بهطور دقیق در رخدادهای پس از مرگ مهسا امینی هویدا شد.
معترضان دیگر به فلان فرد سیاسی و رییسجمهور و وزیر و رییس مجلس و... کاری نداشتند، بلکه مستقیما ارکان حاکمیت را مخاطب قرار میدادند، چرا که هسته سخت قدرت همه کنشگران میانی و میانجیگران را از میان برده و فقط توده و حاکمیت باقی ماندهاند.
دموکراسی مساله طبقه متوسط است و در نبود طبقه متوسط مردمسالاری هم معنای خود را از دست میدهد. میماند بازی بین حاکمیت با توده؛ هر دو طرف هم به بقای خود فکر میکنند.
امروز برخی جریانات در حاکمیت به این نتیجه رسیدهاند که این حوزههای علمیه هستند که باید «معرفت» تولید کنند و دیگر نیازی به تولید «علم» در دانشگاهها نیست. به همین دلیل است که طی سالهای اخیر از یک طرف، نهایت تلاشها در راستای زدن دانشجو، اساتید و نهاد علم بوده و از سوی دیگر شبهعلمهایی چون طب سنتی، اقتصاد اسلامی و... هم مدام ترویج میشود.
شبیهسازی دانشگاهها به حوزه مهمترین پروژهای است که جمهوری اسلامی اقدام به اجرای آن کرده است. با این سیاست دیگر دانش و دانشگاه موضوعیتی ندارد. وقتی موضوعیت نداشته باشد، ایران در آستانه هبوط به دوران پیشامدرن خود است.
وقتی قرار نیست از بطن دانشگاهها، دانشمند، عالم و متخصص بیرون بیاید، دانشگاه تنها و تنها میتواند برای حاکمیت «کارگزار» تربیت کند. در واقع تربیت کارگزارانی برای تحقق بخشیدن به اهداف تعریفشده حاکمیت هدف اصلی دانشگاههای جدید است.
ایرانیان زمانی که مرفه هستند انقلاب کرده، اما زمانی که فقیر میشوند، اصلاح میکنند. با این پیشفرض ایرانیان در شرایط گسترش فقر مطلق فعلی، به اصلاحات میل پیدا کردهاند. اینکه در رخدادهای اعتراضی 1401، بسیاری از ایرانیان با این خیزش همراهی نکردند ناشی از اعتقاد آنها به اصلاحجویی بوده است.
بعید است که جامعه ایرانی به سادگی به سمت انقلاب میل کند. بنابراین آینده هرچند با دشواری اما روشن خواهد بود، چرا که مردم اصلاحات را میجویند و راه اصلاح را میپویند.
سرنوشت محتوم این کشور حرکت در مسیر اصلاحات است و نه چیز دیگری. مردم ایران مسیر انقلاب را قبلا پیمودهاند و دیگر به راحتی تسلیم دوباره آن نخواهند شد.