طلسم احیای برجام برای مامور ویژه/ رد پای عربستان و اسرائیل در برکناری مالی
به گزارش اقتصادنیوز، خبر اخیر تعلیق رابرت مالی، فرستاده ویژه پیشین آمریکا در ایران به دلیل سوء استفاده از اسناد طبقه بندی شده، فرصتی را برای ارزیابی دوره 29 ماهه فعالیتش ایجاد کرد. در همین راستا گروهی از ناظران بر این باورند که تلاش های مالی جهت دستیابی به توافق هسته ای جدید با ایران، موقعیت آمریکا در سراسر خاورمیانه را به خطر انداخت.
آنگونه که ریل کلیر دیفنس نوشته، مالی پس از انتصاب یک هدف داشت: احیای برنامه جامع اقدام مشترک 2015 (برجام). برای تحقق این خواسته، انتخابش توسط بایدن منطقی بود. مالی چهره اصلی و محوری در مذاکراتی بود که زمینه ساز به نتیجه رسیدن برجام در دوران ریاست اوباما شد. با این همه او در دوران ریاست بایدن و برای اجرایی شدن همان خواسته فراز و نشیب های بسیاری را تجربه کرد و در نهایت بعد از گذشته دو سال و نیم، نتوانست ماموریتش را که همانا توقف غنی سازی و باز شدن درهای تاسیسات بر روی بازرسان آژانس بود را به سامان برساند. از همین رو در دوران فعالیت مالی اهداف اعلام شده بایدن که همانا جلوگیری از عبور ایران از آستانه گریز هسته ای و توقف فعالیت های منطقه ای تهران بود- محقق نشد و ایران ضمن افزایش سرعت و توان غنی سازی اورانیوم، نفوذش در منطقه را بیش از گذشته برجسته کرد.
به ادعای ناظران، موضع منعطف بایدن در ارتباط با تحریم های تحمیل شده علیه تهران، به ایران این امکان را داده تا صادرات نفت خود، عمدتا به چین را به طور قابل توجهی افزایش داده و همکاری های نظامی اش با روسیه را تعمیق بخشد. همزمان چین با درک ضعف آمریکا در خاورمیانه، پایگاههای نظامی و اقتصادی اش در منطقه را با توسل به نفوذ دیپلماتیک تکمیل و با میانجیگری میان تهران و ریاض توانست به یک تاز میدان منطقه تبدیل شود.در چنین شرایطی فعل و انفعال های مالی در قامت فرستاده ویژه که در تلاش برای تحقق رویای بایدن بود، ناامید کننده شد. در دوران فعالیت این چهره سیاسی، ایالات متحده متحدانش را نادیده گرفت، رقبایش را جسور کرد و فرصتها برای بازتعریف اتحادهای منطقهای را از دست داد. رایزنی با ایران جهت برداشتن تحریم ها شکست خورد و روابط آمریکا با اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس تیره شد.
ناظران می گویند جایگاه آمریکا در خاورمیانه چنان تضعیف شده که ایران شرایط غیر قابل اجرایی را برای توافق با واشنگتن ارائه کرده، شروطی چون حفظ تاسیسات هسته ای و پایان یافتن تحریم ها. به ادعای گروهی از تحلیلگران، چنین فرایندی ماحصل موضع منعطف و منعکس کننده فلسفه سیاست خارجی مترقی مالی است؛ همانی که منتقد اتحادهای سنتی است و از رویکردهای غیر متعارف حمایت می کند. این بدان معنا نیست که روش او مملو از خطا و چالش است. راب مالی در طول خدمتش به طور مداوم از رویکردهای جسورانه ای دفاع می کرد؛ رویکردهایی که به واسطه شان خرد متعارف کنار گذاشته می شود. شاید این غیر متعارف بودنش از منظر گروهی ستودنی است. فرستاده ویژه در دولتهای اوباما و بایدن، با بازیگرانی چون سازمان آزادی بخش فلسطین یا حماس در ارتباط بود؛ رابطه ای پر هزینه که موجب استعفای اجباری اش در سال 2008 شد.
امروز معادلات جهانی تغییر کرده است اما فلسفه مالی نه. دیدگاه و مواضع مالی از منظر گروهی از سیاستگذاران آمریکایی غیر قابل دفاع است؛ دیدگاهی که در چارچوبش ایران قدرت مانور بیشتری دارد و اسرائیل وعربستان به عنوان متحدان دیرینه آمریکا عامل بی ثبات کننده محسوب می شوند. مالی در مقاله ای که سال 2019 در فارن افرز منتشر کرد، فراتر از دیدگاه دیرینه اش مبنی بر اینکه ایالات متحده باید در ارتباط با ایران از رویکرد دیپلماتیک پیروی کند، پیشنهاد کرد که واشنگتن می بایست تهران را به عنوان شریکی برای ثبات در آغوش بگیرد. طبیعتا در داخل آمریکا چنین ایده ای قابل قبول نیست.تکیه بر چنین فلسفه ای موجب نادیده گرفته شدن متحدان اصلی آمریکا در خاورمیانه شد. متحدان سنتی مانند اسرائیل و عربستان سعودی به حاشیه رانده و ناامید شدند. اقدامات مالی به جای تقویت اعتماد و همکاری متحدان، شرکای حیاتی را از این بازیگر دور کرد و جایگاه ایالات متحده را در منطقه تضعیف.
به ادعای ناظران، درک تمایل مالی برای ارتباط با مخالفان برجام دشوار بود. به ادعای همین گروه رفتار ملایم مالی و عدم تمایلش جهت توسل به اهرم فشار صرفا موجب شد تا توافق حاصل نشود. در نهایت، علیرغم خوشبینی هاو وعدههای مالی برای پیشرفتهای دیپلماتیک، در دوران فعالیتش مذاکرات متوقف و مسائل مهم خاورمیانه چون برنامه هسته ای ایران و ثبات منطقه ای بدون دستیابی به نتیجه ای به حال خود ماند.چالش های خاورمیانه پیچیده و چند وجهی است. با کاهش اخیر نیروها و دارایی های آمریکایی در منطقه، رسیدگی به این چالش ها مستلزم حمایت شرکای سنتی است. در همین راستا آنگونه که تحلیلگران مدعی اند، حمایت مالی از توافق جدید با ایران صرفا موجب بی اعتمادی بیشتر متحدان منطقه ای آمریکا شد و موقعیت این بازیگر را تضعیف کرد.