پیامدهای پایان اتحاد آمریکا و متحدان آسیایی اش/ واشنگتن میدان را برای چین خالی می کند؟
به گزارش اقتصادنیوز،همزمان با هفتادمین سالگرد معاهده دفاعی ایالات متحده و کره جنوبی در اکتبر 2023، دو کتاب جدید به بررسی ارزش این اتحاد برای هر دو کشور و همچنین چالشهایی که هر کدام برای مدیریت و حفظ آن با آن روبرو هستند، میپردازد. در حالی که این کتاب ها اهداف و عملکرد درونی اتحاد در سئول و واشنگتن را روشن می کند، بینش به موقع و مهمی را در مورد سیاست اتحاد ارائه می دهند. درک هزینه ها و مزایای اتحادهای امنیتی برای ایالات متحده و شرکای آن موضوعی فوری تر از هر زمان دیگری از زمان شروع جنگ سرد است. در مواجهه با رفتار قاطعانه روزافزون چین در حال رشد، چندین کشور آسیایی به دنبال تقویت همکاری امنیتی خود با ایالات متحده هستند. در اروپا، متحدان واشنگتن در ناتو به حمایت و رهبری ایالات متحده تکیه میکنند تا با احیای مجدد روسیه به عنوان یک قدرت نظامی و تمایل به استفاده از زور مقابله کنند. با این حال، برخلاف جنگ سرد، تمایل مستمر ایالات متحده برای حفظ ائتلاف های دیرینه خود در هاله ای از ابهام قرار گرفته است.
اتحادی شکننده؟
رامون پاچکو پاردو در کتاب « در استراتژی بزرگ کره جنوبی: ساختن سرنوشت خود» معتقد است که از پایان جنگ سرد، هر دو دولت لیبرال و محافظه کار در سئول به یک استراتژی بزرگ پایبند بوده اند: خودمختاری برای کره جنوبی برای تصمیم گیری درباره سرنوشت خود. قدرت و اتحاد این کشور با واشنگتن دو راه اصلی برای دستیابی به این خواسته است. پاچکو پاردو، استاد روابط بین الملل در کینگز کالج لندن، به این نتیجه می رسد که با این استراتژی آینده درخشانی در انتظار کره جنوبی است. اسکات اسنایدر، یکی از اعضای ارشد شورای روابط خارجی، تصویر بسیار بدبینانه تری ارائه می دهد. در کتاب «اتحاد ایالات متحده-کره جنوبی: چرا ممکن است شکست بخورد و چرا نباید»، او استدلال می کند که تعمیق دو قطبی شدن سیاسی و افزایش ناسیونالیسم در هر دو کشور تردیدهایی را در مورد دوام اتحاد آنها ایجاد می کند که به ضرر بالقوه منافع ملی ایالات متحده، امنیت کره و ثبات شمال شرق آسیا است.
این دو کتاب به سه جنبه عمده از اتحادهای امنیتی می پردازند که فراتر از یک پیمان خاص به شدت به یکدیگر مرتبط هستند.سوال این است که آیا قدرت های میانی مانند کره جنوبی می توانند استراتژی بزرگ خود را دنبال کنند، به ویژه زمانی که برای تضمین امنیت خود به یک ابرقدرت وابسته هستند. مورخ بریتانیایی پل کندی براین باور است که «مرکز استراتژی کلان... در سیاست نهفته است، یعنی در ظرفیت رهبران کشور برای گرد هم آوردن همه عناصر، اعم از نظامی و غیرنظامی، برای حفظ و ارتقاء». به عبارت دیگر، استراتژی کلان برای بلندمدت ترسیم میشود و تمام منابع یک کشور را برای دنبال کردن یک هدف خاص با راهها و ابزارهای مشخص شده برای رسیدن به آن هدف گرد هم میآورد. در مورد دستاوردهای کره جنوبی چیزهای زیادی برای تحسین وجود دارد. رشد اقتصادی این کشور بالا است و درحد اعضای گروه بیست هست. این کشور دارای نهمین نیروهای مسلح جهان از نظر هزینه های دفاعی سالانه است. دارای قدرت نرم با دامنه جهانی است و یک دموکراسی پر رونق قلمداد می شود.
هراس از ظهور ملی گرایان
به نوشته فارین پالسی، کره جنوبی در واقع به یکی از قدرت های میانی کلیدی آسیا تبدیل شده است. اما در موقعیتی نیست که بتواند یک استراتژی بزرگ را اجرا کند - به این دلیل ساده که برای امنیت خود بیش از حد به کشورهای دیگر وابسته است. کره جنوبی ممکن است بخشی از استراتژی کلان ایالات متحده باشد، اما سئول در موقعیتی نیست که ایالات متحده را در استراتژی بزرگ خود قرار دهد. علاوه بر این، کره جنوبی نمی تواند از جغرافیای خود بگریزد و اگر جغرافیا سرنوشت ساز باشد، این کشور در موضع ضعیفی قرار دارد. دومین مسئله مهمی که توسط هر دو کتاب مطرح شده تنش پایدار بین تلاش کره جنوبی برای خودمختاری و نیاز آن به اتحاد است. پاچکو پاردو و اسنایدر دیدگاه های متفاوتی در مورد آنچه که این تضاد منافع احتمالی برای اتحاد به دنبال دارد، دارند. پاچکو پاردو اذعان میکند که بحث مهمی در کره جنوبی در مورد اینکه چگونه اتحاد استقلال این کشور را محدود میکند، به ویژه در مورد نحوه برخورد با کره شمالی مطرح است، اما او هنوز یک توافق سیاسی نسبتا قوی میان دولتهای لیبرال و محافظهکار کره جنوبی حاصل نشده است. پاچکو پاردو مدعی است که «دولتهای کره جنوبی عموماً ایالات متحده را عاملی برای استقلال کشور خود میدانند».
اسنایدر، در مقابل، خاطرنشان میکند که دولتهای چپگرا در سئول بهطور مشخصی از گرفتار شدن در منافع و اولویتهای ایالات متحده میترسند و در نتیجه بیشتر از دولتهای محافظهکار برای خودمختاری کره جنوبی تلاش میکنند. نگرانی اصلی اسنایدر ظهور همزمان رهبران ناسیونالیست بیشتری در ایالات متحده و کره جنوبی است و اینکه چنین صورت فلکی ممکن است اتحاد را تضعیف و تنزل دهد و شاید حتی باعث از هم پاشیدگی آن شود. البته تنش بین خودمختاری و تعهدات اتحاد مختص کره جنوبی نیست. این یک ویژگی عادی اکثر اتحادها است. تنش مداوم بین فرانسه و ایالات متحده در طول جنگ سرد شاید برجسته ترین نمونه باشد، و حتی امروز، فرانسه برای خودمختاری استراتژیک قوی تر فشار می آورد. سومین موضوعی که روابط ایالات متحده و کره جنوبی را تحت تاثیر قرار می دهد این است که شبکه اتحاد ایالات متحده در آسیا و اروپا یک خیابان یک طرفه نیست. برعکس، اتحادها طیفی از کارکردهای ژئوپلیتیکی، نظامی و اقتصادی را انجام می دهند که به نفع منافع ایالات متحده است. پیش بینی قدرت ایالات متحده و موقعیت رو به جلو آن در اروپا و آسیا بدون همکاری مشتاقانه شرکای اتحاد امکان پذیر نخواهد بود. اسنایدر کار خوبی انجام می دهد و نشان می دهد که چگونه تخریب اتحاد ایالات متحده و کره جنوبی می تواند منافع ایالات متحده در منطقه را تضعیف کند.
پیامدهای پشت کردن امریکا به آسیا
به طور خاص، اسنایدر چهار پیامد خروج نظامی ایالات متحده از شبه جزیره کره را شناسایی می کند. اول، ممکن است احتمال درگیری در شبه جزیره کره افزایش یابد و توانایی ایالات متحده را برای شکل دادن به نتیجه چنین درگیری کاهش پیدا کند. علاوه بر این، این مقوله تأثیر مستقیمی بر امنیت ژاپن خواهد داشت و شبه جزیره کره به عامل اصلی حملات احتمالی به سرزمین اصلی ژاپن تبدیل می شود. سوم، چین خروج ایالات متحده از کره جنوبی را نشانه ای از تضعیف تعهد ایالات متحده به آسیا می داند، تصوری که ممکن است چین را برای انجام عملیات نظامی علیه تایوان جسور کند. در نهایت، اسنایدر استدلال می کند که از دست دادن جای پایی در سرزمین اصلی آسیا که توسط کره جنوبی فراهم شده است، می تواند به عقب نشینی گسترده تر ایالات متحده از شرق آسیا منجر شود و نفوذ چین را به بهای منافع ایالات متحده نه تنها در آسیای شرقی، بلکه در گسترده تر هند، افزایش دهد.
با نگاهی به آینده، دو تحول اصلی ائتلاف آمریکا و کره جنوبی را شکل خواهند داد. اولین مورد ساختاری است، به شکل ساختار قدرت دو قطبی ایالات متحده و چین. پاچکو پاردو در کتاب خود عنوان می کند که کره جنوبی اکنون بیش از هر زمان دیگری از خودمختاری و توانایی برای شکل دادن به سرنوشت خود برخوردار است. با این حال، او مطالعه خود را بر اساس مدل توسعه کره جنوبی در دوره پس از جنگ سرد تعریف می کند، زمانی که ایالات متحده تنها ابرقدرت بود - در حالی که اکنون، ما در مرحله اولیه ساختار جدید قدرت دوقطبی هستیم. برخلاف ساختارهای قدرت تک قطبی، ساختارهای دوقطبی تا حد زیادی دولت های ثانویه را مجبور به انتخاب طرف ها می کند و استقلال آنها را محدود می کند.