انتقام سعودی/ تله بنسلمان برای بایدن
به گزارش اقتصادنیوز، لیز پیک، مفسر قدیمی سیاسی-اقتصادی و تحلیلگر سابق میدان نفتی وال استریت، با انتشار یادداشتی در نشریه هیل این سوال را مطرح کرد، آیا سعودی ها در تلاش اند تا مانع از به قدرت رسیدن دوباره جوبایدن شوند؟ پیک معتقد است که ریاض برای بالا نگه داشتن قیمت نفت، به شکل هدفمند به اهرم های مختلفی متوسل شده تا بایدن را در دو جبهه تضعیف کند: جبهه داخلی با افزایش فشارهای اقتصادی و تورم و جبهه خارجی به واسطه هم صدایی با روسیه.
انتقام سعودی
به باور ناظران، از منظر رهبران سعودی، بهای بالای نفت مسئله بقا است و افزایش هزینههای نفت برای تحقق چشمانداز اقتصادی بزرگ محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی (MbS) ضرورت دارد. این گزاره ها کلید انتقام گیری از بایدن هستند، که در اوایل راه به ولیعهدجوان پشت کرد.در این میان عوامل دیگری نیز جایگاه بایدن در ماههای آینده را تحت تاثیر قرار خواهند داد، اما قیمت نفت میتواند کلیدی باشد زیرا باعث افزایش تورم میشود. براساس داده های یک نظرسنجی که اخیرا منتشر شده، 22 درصد از رای دهندگان تورم را به عنوان موضوع اصلی خود درجه بندی کردند. در همین راستا، مرکز مطالعات آمریکن گریتنس با انتشار یادداشتی نوشت،مشخص نیست که بن سلمان از بایدن عبور خواهد کرد یا نه، شاید ولیعهد صرفا به دنبال تامین منافع کشورش باشد؛ گزاره ای که در تضاد با اولویت های بایدن است. با این حال، بیثبات کردن کاخ سفید توسط سعودیها خواه عمدی باشد یا اتفاقی، باید درسی برای رهبران آینده آمریکا در مورد اهمیت احتیاط، فروتنی و صلابت در اجرای سیاست خارجی قلمداد شود.
این موسسه در ادامه این یادداشت آورده، پیک بیتردید درست میگوید که بن سلمان و دولت عربستان دلایلی زیادی برای نارضایتی از بایدن دارن، رئیس جمهوری آمریکا روابط ریاض و واشنگتن را به واسطه اولویت های نادرست خود به مسلح برد. این بدان معنا نیست که باید به عربستان اجازه داد تا هر کاری که میخواهد انجام دهد یا اینکه دولت این کشور می بایست از انتقاد مصون بماند. بلکه باید تاکید داشت که روابط بین دو کشور مهم است و بنابراین نباید مورد هجوم بیمعنا یا حملات حزبی با انگیزه سیاسی قرار گیرد.هیچ کس شک ندارد که سعودی ها چالش های خود را دارند و شایسته سرزنش هستند. در این میان انفعال و ناتوانی بایدن و تیمش برای لحاظ کردن این چالش ها و استفاده از آنها جهت فرصت سازی برای واشنگتن قابل تامل است. در این باره یادآوری استراتژی به کار گرفته شده توسط دولت ریگان ممکن است ارزشمند باشد.
اهرمی که نادیده گرفته شد
اگرچه امروز همه باور دارند که سقوط اتحاد جماهیر شوروی اجتناب ناپذیر بود، اما سال 1981 زمانی که ریگان روی کار آمد، چنین فرضیه ای به سختی قابل باور بود. ریگان و تیمش برای تحقق این مقوله به اهرم های متفاوت و در عین حال عاقلانه ای متوسل شدند.اگرچه اقتصاد شوروی محکوم به فروپاشی بود، اما اتحاد جماهیر شوروی، مانند کشورهای عربی، به دلیل منابع انرژی خود توانسته بود در دهه 1970 زنده بماند و حتی رشد کند. قیمت نسبتاً بالای نفت و گاز طبیعی، پول نقد زیادی را در اختیار این بازیگر قرار داد، ریگان و مشاوران امنیت ملی او (به ویژه راجر رابینسون، مدیر ارشد سابق امور اقتصاد بینالملل در شورای امنیت ملی پرزیدنت ریگان) وابستگی شوروی به ثروت انرژی را درک کردند و بنابراین فعالانه در صدد آسیب رساندن به اتحاد جماهیر شوروی با حمله به این ثروت بودند.
ریگان ذاتاً آنچه را که معمولاً به عنوان "نفرین منابع" یا "پارادوکس فراوانی" شناخته می شود درک کرد. او میدانست که اقتصاد شوروی بر روی دود و آینه بنا شده است، سوسیالیسم بسیار مخرب است، و این ویرانی تشدید و توسط ثروت حاصل از انرژی پوشانده شده است. اگر قیمت انرژی کاهش یابد، یا حتی سقوط کند، اقتصاد شوروی از هم پاشیده می شود، پس پایان اتحاد جماهیر شوروی اجتناب ناپذیر بود، اما تصادفی نبود.برای این منظور، دولت ریگان ماهرانه و با احتیاط روابط این کشور با عربستان سعودی را مدیریت کرد تا رد باب همسویی منافع عربستان و آمریکا مطمئن شود. زمانی که قیمت نفت در سال 1986 به 12 دلار به ازای هر بشکه سقوط رسید، سعودیها وحشت نکردند و به بقیه اعضای اوپک برای کاهش تولید نپیوستند. در واقع، سعودی ها تولید خود را در مواجهه با فروپاشی افزایش دادند.
سوابق تاریخی نشان میدهد که افزایش تولید نفت عربستان سعودی برای تنبیه برخی از تولیدکنندگانی بود که در سهمیههای تولید خود تقلب میکردند، اما بخشی دیگر برای آن بود که این کشور بتواند سهمی از بازار را به دست آورد. ساده انگاری و از نظر تاریخی نادرست است که بگوییم سعودی ها و دولت ریگان سقوط قیمت را هماهنگ کردند – گزاره ای که سالانه حدود 20 میلیارد دلار برای شوروی هزینه داشت - یا اینکه آنها برنامه خاصی برای کشاندن شوروی به سمت ورشکستگی داشتند. با این وجود، اگر ملک فهد مطمئن نبود که از حمایت آمریکا برخوردار است، در تلاشهایش برای تغییر شکل بازار جهانی نفت آنقدر جسور و جدی عمل نمیکرد.زمانی که معاون بوش به پادشاه شکایت کرد که قیمت نفت خیلی سریع کاهش یافته، سعودی ها با کاهش تولید و اجازه افزایش متوسط قیمت ها به این اعتراض پاسخ دادند. هیچ توافق یا برنامه ای - صریح یا ضمنی - لازم نبود. دولت ریگان با مدیریت روابط خود با سعودیها اطمینان حاصل کرد که اقدامات عربستان تا حد امکان برای دوجانبه سودمند خواهد بود، به ویژه در مورد بهرهبرداری از آسیبپذیریهای شوروی.به باور ناظران چنین دیپلماسی دیگر مرسوم نیست و ماحصل ان رویارویی آمریکا با بازیگری است که زمانی متحدش بوده است.