مثلث روسیه، ایران چین؛ ائتلاف سنگین علیه واشنگتن/ معمای فروپاشی هژمونی آمریکا!
به گزارش اقتصادنیوز 2 ژانویه، نیروهای روسی شهرهای کیف و خارکف اوکراین را هدف حمله موشکی گسترده ای قرار دادند؛حملاتی که منجر به کشته شدن حداقل پنج غیرنظامی، زخمی شدن بیش از 100 نفر و آسیب به زیرساختها شد. این حادثه نه تنها به خاطر آسیبی که به بار آورد، قابل توجه بود، بلکه به این دلیل که نشان داد روسیه در مبارزه خود تنها نیست نیز قابل تامل است. حمله روسیه در آن روز با سلاحهای مجهز به فناوری چین و موشکهای کره شمالی انجام شد. طی دو سال گذشته، هر دو کشور به توانمندسازی ماشین جنگی مسکو در اوکراین کمک کرده اند. همین مقوله بهانه ای شده که گروهی از تحلیلگران از شکل گیری قدرت های نوظهور چون روسیه، چین و ایران بگویند؛ قدرت هایی که به دنبال تغییر نظم حاکم هستند و تلاش دارند تا به هژمونی ایالات متحده پایان دهند. در همین راستا نشریه فارن افرز یادداشتی را منتشر کرد.
اقتصادنیوز این یادداشت را در سه بخش ترجمه کرده که بخش نخست با عنوان «پشت پرده هم صدایی ایران، روسیه و چین/ تهران چگونه هژمونی آمریکا را به چالش کشید؟» منتشر شد و بخش دوم با تیتر «نقش آفرینی ایران و روسیه در چینش نظم جدید/ چگونه تهران- مسکو و پکن معادلات غرب را برهم زدند؟» منتشر شد، در ادامه بخش سوم و نهایی آمده است.
واشنگتن در موضع ضعف
همکاری میان اعضای این محور قدرت، ابزارهایی که واشنگتن و شرکای آن اغلب برای مقابله بدان ها متوسل می شوند را کاهش داده اند. در بارزترین مثال، از زمان شروع جنگ در اوکراین، چین نیمهرساناها و سایر فناوریهای ضروری را که روسیه قبلاً از غرب وارد میکرد، به روسیه عرضه کرده و کارایی کنترلهای صادرات غرب را کاهش داده است.
هر چهار کشور همچنین در تلاش هستند تا وابستگی خود به دلار آمریکا را کاهش دهند. سهم واردات روسیه به رنمینبی چین از سه درصد در سال 2021 به 20 درصد در سال 2022 افزایش یافت.
در دسامبر 2023، ایران و روسیه توافقنامه ای را برای انجام تجارت دوجانبه با ارزهای محلی خود نهایی کردند. اعضای محور با خارج کردن مبادلات اقتصادی شان از دسترس اقدامات اجرایی ایالات متحده، کارایی تحریمهای غرب و همچنین تلاشهای مبارزه با فساد و مبارزه با پولشویی را تضعیف میکنند.
چین، ایران، کره شمالی و روسیه با استفاده از مرزهای مشترک و مناطق ساحلی خود، میتوانند شبکههای تجاری و حملونقلی را دور از محدودیتهای آمریکا ایجاد کنند. به عنوان نمونه، روسیه ممکن است صادرات زمینی نفت و گاز خود به همسایه جنوبی اش را افزایش دهد و وابستگی چین به واردات انرژی دریایی را کاهش؛ گزاره ای که نیروهای آمریکایی می تواند در طول درگیری مانع از آن شود. پایگاه صنعتی دفاعی روسیه که اکنون برای تامین تسلیحات سربازان روسی در اوکراین تلاش می کند، قادر است برای حفظ تلاش های جنگی چین محور قرار گیرد. چنین همکاری هایی احتمال برتری چین بر ارتش آمریکا را افزایش می دهد و به پیشبرد هدف روسیه جهت کاهش نفوذ ژئوپلیتیک ایالات متحده کمک می کند.
این محور همچنین مانع از توانایی واشنگتن برای جمع آوری ائتلاف های بین المللی می شود. به عنوان نمونه، پکن و مسکو مانع از تلاشهای غرب برای منزوی کردن ایران شدهاند.
سال گذشته، آنها ایران را از ناظر به عضوی از سازمان همکاری شانگهای، یک نهاد منطقه ای عمدتاً آسیایی، ارتقا دادند و سپس دعوتی را برای پیوستن ایران به بریکس ارائه کردند - ساختاری که چین و روسیه آن را وزنه تعادلی برای غرب می دانند. طبیعتا مشارکت ایران در چنین نهادهاییف فرصتهایی را برای گسترش تجارت این کشور با کشورهای عضو فراهم میکند.
تلاش های موازی اعضای محور در حوزه اطلاعات، حمایت بین المللی از مواضع ایالات متحده را تضعیف می کند. چین، ایران و کره شمالی از محکومیت صریح حمله روسیه به اوکراین اجتناب کردند. پاسخ آنها به حملات حماس به اسرائیل در اکتبر گذشته از الگوی مشابهی پیروی کرد. این سه کشور در ارتباط با حمله حماس به اسرائیل نیز از رویکرد مشابهی پیروی کرده اند. جنگ غزه برای این سه کشور فرصت خوبی بود تا به واسطه اش واشنگتن را به عنوان نیروی بی ثبات کننده و سلطه گر در جهان نشان دهند - روایتی که در بخش هایی از آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و خاورمیانه طنین انداز است.
گزینه جایگزین؟
نظم های جهانی قدرت دولت هایی را که آنها را رهبری می کنند افزایش می دهد. به عنوان مثال، ایالات متحده در نظم بین المللی لیبرالی که به ایجاد آن کمک کرد، سرمایه گذاری کرده ، زیرا این نظم منعکس کننده اولویت های آمریکایی است و نفوذ ایالات متحده را گسترش می دهد. تا زمانی که دستور کاربه اندازه کافی برای اکثر اعضا مفید باشد، گروه اصلی از دولت ها از آن دفاع خواهند کرد. برای چندین دهه، تهدیدات علیه نظم تحت رهبری ایالات متحده به تعداد انگشت شماری از کشورهایی که قدرت کمی برای برهم زدن آن داشتند، محدود می شد. اما حمله روسیه به اوکراین و تجدید ساختار روابط بیندولتی که باعث آن شد، محدودیتها را برای اقدام جمعی از بین برده است. محور تحولات نشان دهنده یک مرکز ثقل جدید است، مراد گروهی از بازیگران که سایر کشورهای ناراضی از نظم موجود می توانند به آن مراجعه کنند. این محور در حال راهاندازی یک سیستم بینالمللی است که با دو نظم مشخص میشود که به طور فزایندهای سازمانیافته و رقابتی میشوند.
در همین راستا گفته می شود که توسعه این محور باعث آشفتگی بیشتر خواهد شد. تاکنون بیشترین همکاری میان چین، ایران، کره شمالی و روسیه دوجانبه بوده است. اقدام سه جانبه و چهار جانبه می تواند ظرفیت آنها را برای ایجاد اختلال در نظم امریکایی افزایش دهد. کشورهایی مانند بلاروس، کوبا، اریتره، نیکاراگوئه و ونزوئلا - که همگی با سیستم تحت سلطه غرب به رهبری ایالات متحده مبارزه می کنند - می توانند همکاری نزدیک تری را با این محور آغاز کنند. اگر اندازه این گروه افزایش یابد و هماهنگی های خود را تشدید کند، ایالات متحده و متحدانش برای دفاع از نظم شناخته شده کار دشوارتری خواهند داشت.در حال حاضر، استراتژی امنیت ملی ایالات متحده، چین را در اولویت بالاتری نسبت به ایران، کره شمالی یا حتی روسیه قرار می دهد. این ارزیابی از نظر استراتژیک صحیح است، اما به طور کامل همکاری بین این گروه از کشورها را در نظر نمی گیرد. از همین رو اگر ایالات متحده بخواهد با یک محور هماهنگ مقابله کند، نمی تواند هر تهدیدی را به عنوان یک پدیده منزوی در نظر بگیرد. به عنوان مثال، واشنگتن نباید حمله روسیه به اروپا را نادیده بگیرد تا بر افزایش قدرت چین در آسیا تمرکز کند. از قبل واضح است که موفقیت روسیه در اوکراین به نفع چین تجدیدنظرطلب است، زیرا نشان میدهد که خنثی کردن تلاش متحد غرب ممکن است، هزینه بر باشد. حتی با وجود اینکه واشنگتن به درستی چین را به عنوان اولویت اصلی خود می بیند، رسیدگی به چالش پکن مستلزم رقابت با سایر اعضای این محور در سایر نقاط جهان است.
امروز هیچ رقابت ایدئولوژیک یا ژئوپلیتیکی معادلی برای واشنگتن وجود ندارد که از آن بهره برداری کند. بهای تلاش احتمالاً مستلزم به رسمیت شناختن حوزه نفوذ روسیه یا چین در اروپا و آسیا از سوی ایالات متحده خواهد بود - مناطقی که برای منافع ایالات متحده مرکزی هستند. جدا کردن ایران از بقیه محورها، با توجه به اهداف تجدیدنظرطلبانه و حتی انقلابی این کشور، دشوارتر خواهد بود. در نهایت، محور مشکلی است که ایالات متحده باید آن را مدیریت کند.نه غرب و نه این محور به بلوکهای سیاسی، نظامی و اقتصادی کاملاً متمایز تبدیل نمیشوند. هر ائتلافی برای نفوذ در سراسر جهان رقابت خواهد کرد و تلاش می کند کشورهای حیاتی را به سمت خود نزدیک کند. در این میان شش "دولت در نوسان جهانی" اهمیت ویژه ای خواهند داشت: برزیل، هند، اندونزی، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی و ترکیه همگی قدرت های متوسطی هستند که دارای وزن ژئوپلیتیک جمعی برای ترجیحات سیاسی جهت تغییر جهت آینده نظم بین المللی هستند. می توان انتظار داشت که این شش کشور - و سایر کشورها نیز - روابط اقتصادی، دیپلماتیک، نظامی و فناوری را با اعضای هر دو گروه دنبال کنند.
اگرچه رقابت با این محور ممکن است اجتناب ناپذیر باشد، اما ایالات متحده باید سعی کند از درگیری مستقیم با هر یک از اعضای این ائتلاف خودداری کند. برای این منظور، واشنگتن باید تعهدات امنیتی خود را برای تقویت بازدارندگی در غرب اقیانوس آرام، در خاورمیانه، در شبه جزیره کره و در جناح شرقی ناتو بازتعریف کند. نکته قابل تامل این است که مقابله با این محور هزینه بر خواهد بود.
یک استراتژی جدید، ایالات متحده را ملزم می کند که هزینه های خود را برای دفاع، کمک های خارجی، دیپلماسی و ارتباطات استراتژیک افزایش دهد. رویزیونیستها با این حس که اختلافات سیاسی در داخل یا فرسودگی ناشی از تعامل بینالمللی، ایالات متحده را در حاشیه این رقابت نگه میدارد، برای قدرت بیشتر خیز برداشته اند. این در حالی است که کاهش حضور جهانی ایالات متحده - سرنوشت مناطق حیاتی را نه در دست قدرت های محلی دوست، بلکه در دستان اعضای محوری که به دنبال تحمیل ترجیحات تجدیدنظرطلبانه و غیرلیبرال خود هستند، می گذارد.
این تمایل وجود دارد که اهمیت همکاری رو به رشد میان چین، ایران، کره شمالی و روسیه کم رنگ شود. این استدلال ادامه میدهد که با روی آوردن به پکن، مسکو صرفاً به پذیرش نقش شریک کوچکتر اشاره میکند. چنین تحلیل هایی شدت تهدید را نادیده می گیرد. چهار قدرت، که در قدرت و هماهنگی رشد می کنند، در مخالفت خود با نظم جهانی حاکم و رهبری ایالات متحده متحد شده اند. ترکیب ظرفیت اقتصادی و نظامی آنها، همراه با عزم شان برای تغییر شیوه کار جهان از زمان پایان جنگ سرد، ترکیب خطرناکی را ایجاد می کند. این گروهی است که تمایل به تحول دارد و ایالات متحده و شرکای آن باید با این محور به عنوان چالش نسلی رفتار کنند