دو مسیر مهم پیش روی مردم در انتخاب ریاست جمهوری از نگاه تقی آزاد ارمکی
به گزارش اقتصادنیوز، تقی آزادارمکی، استاد بازنشسته جامعهشناسی دانشگاه تهران در گفتوگو با هممیهن معتقد است که جریان اصلاحطلبی با قرار گرفتن در میانه میدان، این توانایی را دارد که در صورت پیروزی در انتخابات، راهی برای دموکراسی باز کند.
*تحلیلتان از وضعیت سیاسی جامعه پس از کشیده شدن انتخابات ریاستجمهوری به دور دوم پس از مشارکت ۴۰درصدی در دور اول چیست؟ با تشکیل دوگانه پزشکیان و جلیلی جامعه را چگونه ارزیابی میکنید؟
در باب عدم مشارکت 60درصد از مردم در دور اول انتخابات ابتدا بگویم که جمهوری اسلامی در فرآیندی طولانی در مسیر فرسایش مشارکت سیاسی قرار گرفته است؛ خصوصاً با انتخابات ریاستجمهوری دوره سیزدهم در سال 1400 که به کف مشارکت در انتخابات رسیدیم. پس از انتخابات سال 1400 هم مسیر کاهش مشارکت وجود داشت؛ یعنی پیشبینیهایی که سنجش افکار و اصحاب علوم اجتماعی میکردند این بود که اگر بخواهد انتخابات بدون رقیب برگزار شود، میزان مشارکت بین 20 تا 23 الی 24 درصد بیشتر نمیتوانست باشد، حتی اگر یک رقیب بدلی وجود داشت و دوگانه قالیباف و جلیلی هم درست میشد، باز هم نمیتوانست تاثیری روی مشارکت بگذارد.
اتفاقی که افتاد این است که آدمی به نام مسعود پزشکیان آمد که از نظر منطق شورای نگهبان اصولگرای منتقد محسوب میشد اما اصلاحطلبان آن را تصاحب کردند و او را اصلاحطلب تلقی کردند؛ به همین دلیل مشارکت احتمالی 20 تا 23 درصد به مشارکت 40درصدی رسید؛ یعنی 17 تا 20 درصد این مشارکت متعلق به اصلاحطلبانی است که وارد صحنه انتخابات شدند. پس ما الان 40درصد کف مشارکت را داریم اما 60 درصد هم عدم مشارکت داریم که شامل تحریمیها و سایر گروههای اجتماعی میشوند که تحریمی نیستند اما انتخابات را کنار گذاشتهاند ولی تفاوت آنها با تحریمیها این است که این بخش در آستانه ورود به انتخابات هستند.
این دوگانه جلیلی و پزشکیان هم که الان شکل گرفته، دوگانه مهمی است. بخشی خودش را اصولگرا میداند اما بیان بنیادگرایانه دارد و در مقابل بخشی خودش را اصلاحطلب میداند و بیان اصولگرایانه دارد. چیز عجیبی اینجا رخ داده است، یعنی اصلاحطلبش کسی است که سر نظام داد نمیزند، تهدید نمیکند و آمده که نظام را کمک کند و ارتقا بخشد؛ به عبارتی این بخش اصلاحطلبیِ اصولگرا است. در آن سمت اصولگرایی وجود دارد که بنیادگراست و به ترتیب جامعه، فرهنگ و نظام سیاسی را تهدید میکند.
اصلاحطلبی در این مقطع در وسط قرار گرفته است. این وسط بودن اصلاحطلبان هم میتواند شانس باشد و هم آسیب باشد. شانس این است که بتواند بخشی از آراء بخش میانه اصولگرا را جمع کند، چنانچه این تحلیل وجود دارد که بخشی از آراء قالیباف به این بخش ریخته خواهد شد. اصولگرایی رادیکال هم البته میتواند علاوه بر سرمایهای که داشته یک سرمایه دیگر را هم تصاحب کند که این سرمایه مربوط به بخشی از جامعه است که با فقر درگیر هستند و علت این فقر را دولت حسن روحانی میدانند و از آنجایی که تیم آقای جلیلی میگوید دولت پزشکیان تبدیل به دولت سوم روحانی خواهد شد، در نهایت رای این بخش به آقای جلیلی متمایل خواهد شد.
*بخشی از افرادی که قائل به عدم مشارکت در انتخابات پیشرو هستند، میگویند جامعه ایران این راه را در سالهای ۷۶، ۹۲ و ۹۶ رفته و انتخابات ۱۴۰۳ تکرار همان تجربه است. سوال این است که میتوان فضای سیاسی فعلی جامعه را با آنچه در دهه ۷۰ و ۹۰ وجود داشت، یکی دانست؟
خیر، این حرف صحیح نیست. جامعه امروز با جامعه دهههای گذشته خیلی متفاوت شده است، فضای سیاسی جامعه در 1403 را نباید با پیش از آن یکی دانست و اصلاً اینطور نیست که شبیه دوم خرداد و یا سال 92 باشد. امروز این جامعه بیرون افتاده است درحالیکه دیروز جامعه، درون بود و قدرت سیاسی مسلط وجود داشت و در قدرت بود که اصلاحطلبی دچار اضمحلال شد. الان اتفاقی که افتاده این است که جامعه بزرگتر شده و بخش اصلاحطلبی بیرون از حاکمیتش خیلی زیادتر است. حالا اگر همان بخش اصلاحطلبِ اصولگرا بازی راه بیاندازد، آن بخش اصلاحطلبی جامعه به آن کمک خواهد کرد، یعنی بیشتر از اینکه رنگ و بوی سیاسی بگیرد، رنگ و بوی اجتماعی و فرهنگی خواهد گرفت.
اصلاحطلبی دیروز میخواست نظام سیاسی را اصلاح کند اما اصلاحطلبی امروز میخواهد نیازهای مردم را پاسخ دهد؛ یعنی دو مسیر متفاوت است. به همین دلیل است که این اصلاحطلبی مدال 1403 قطعاً راهی برای دموکراسی و مهم شدن جامعه خواهد یافت. اگر اصلاحطلبی امروز خوب بتواند بازی کند و مسائل جامعه را حل کند، کنار اصلاحطلبان بیرون قرار خواهد گرفت و بر حجم جامعه میافزاید. این موضوع را از نظر آماری به شکل دیگری بگویم. آن 17 تا 20 درصدی که آمدند و مشارکت را به 40 درصد رساندند، چنانچه بیرون بروند نظام سیاسی زمین خواهد خورد و دوره سختی آغاز میشود. تا دیروز اگر اصلاحطلبی بیرون میرفت، نیرویی برای جایگزینی وجود داشت، چنانچه وقتی آقای موسوی و خاتمی بیرون رفتند، بخش میانهرویی مثل آقای هاشمی و روحانی وجود داشت که جایگزین شدند اما امروز دیگر سرمایه جایگزین وجود ندارد.
*دیدگاه دیگری که شنیده میشود و این روزها هم در بخشی از آن ۶۰درصد شاهد آن بودیم، این است که فرقی ندارد چه کسی رئیسجمهور شود. میتوان به این تحلیل قائل بود؟
این حرف را همین بخش اصلاحطلبی به خورد جامعه دادهاند و حالا هم میبینیم که جامعه همان حرف را پس میدهد. ولی در واقع اینطور نیست، نظام سیاسی مستأصل است. نظام سیاسی با محوریت اصولگرایی حتی میانهرو و اصولگرایی رادیکال در استیصال قرار گرفته و نمیتواند کاری کند و دچار ضعف مفرط شده است. البته به این معنی نیست که حاکمیت گفته که اصلاحطلبان بیایند، ولی همین آمدن اصلاحطلبان یک آگاهی در حاکمیت هم ایجاد شده است. به همین علت است که در دعوای قالیباف و جلیلی حاکمیت نیامد نقش یکسانساز را ایفا کند. به نظرم حاکمیت دچار ضعف فراوان شده و احساس خطر میکند و اصولگرایی هم نمیتواند آن را نجات دهد. در همین موقعیت است که میتوان کار کرد. اگر یک رئیسجمهور اصلاحطلب بیاید و وسط قرار بگیرد، به جای اینکه با حاکمیت منازعه کند، اقدام به رفاقت با جامعه کند، راه اصلاح نظام اجتماعی و سیاسی پیش خواهد آمد و ما با دورهای جدید روبهرو خواهیم شد.
*بهعنوان آخرین سوال؛ درباره آینده ایران با ریاستجمهوری مسعود پزشکیان و سعید جلیلی چه میتوان گفت؟
چند سناریو وجود دارد. سناریوی اول این است که ایران وارد جنگ تمامعیار با خارج خواهد شد و به همین علت مجبور میشود که انسداد سیاسی ایجاد کند و شاهد سرکوب توأم با خشونت باشیم. سناریوی دیگر این است که اصلاحطلبان برنده شوند و وجه مدنی جامعه تقویت شود و به سمت جامعه همگرا حرکت کنیم. سناریوی سوم این است که بنیادگرایی حاکم شود و این بنیادگرایی با عبور از جمهوریت، به سمت دولت اسلامی حرکت کند و به جامعه روستایی و سنتی برخواهد گشت.
حرف آخرم این است که ما الان در این دوره خاص تاریخی نیازمند این هستیم که همه را قانع کنیم که در دموکراسی 1+50 پیروز شویم و بعد از آن دنبال دموکراسی 70 درصدی باشیم. این پیروزی باعث خواهد شد که ما دنبال خشونت نرویم و نهایتاً کارشناسان و صاحبان تخصص بیایند و کار جامعه را پیش ببرند.