هزینه بیاعتمادی اسرائیل به آمریکا/ جان آخر بایدن برای خروج از بنبست غزه/ فرصتسازی حماس از شکاف واشنگتن و تلآویو؟
به گزارش اقتصاد نیوز، 31 مه، جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، پیشنهادی سه مرحله ای برای پایان دادن به جنگ در نوار غزه را اعلام کرد. او ابتدا خواستار آتش بس موقت شد که به عقب نشینی نسبی نیروهای اسرائیلی، تبادل محدود گروگان ها و ارسال کمک ها متمرکز بود. سپس مذاکرات آغاز و در صورت موفقیت، به مرحله دوم منتهی میشود که شامل توقف دائمی تنش ها، عقبنشینی کامل و مبادله کامل گروگانها میشود. در مرحله نهایی، تلاشها برای بازسازی غزه و تبادل بقایای گروگانهای اسرائیلی کلید خواهد خورد.علیرغم هیاهویی که به واسطه این طرح ایجاد شد، این پیشنهاد تنها یکی از پیشنهاداتی بود که از زمان شروع جنگ ارائه شده است. در واقع، اسرائیل و حماس پیشتر طرحهای مشابه مصر و قطر را رد کرده بودند. طرح بایدن نیز مانند دیگر پیشنهادها، شکست خورده است. اگرچه ابتکارات ارائه شده زمینه ساز صلح نشدند، اما نشاندهنده تلاشهایی برای پایان دادن به رنج مداوم ناشی از جنگ هستند. فارن افرز درباب سیاست شکست خورده آمریکا در خاورمیانه و به طور مشخص غزه، یادداشتی را منتشر کرده، اقتصادنیوزاین یادداشت را در سه بخش ترجمه کرده که بخش نخست با عنوان «باخت پرهزینه بایدن/ معمای بن بست در غزه/ چرا اسرائیل و حماس تن به آتش بس نمی دهند؟» منتشر و بخش دوم تحت عنوان«حماس دست بایدن را خواند/ وقتی واشنگتن گل به خودی می زند/ چرا صلح در غزه دور از دسترس است؟» منتشر شد، در ادامه بخش سوم و نهایی آمده است.
هراس از تکرار تراژدی 1948
چند عامل موجب شده تا تلاش های دیپلماتیک بایدن بی نتیجه باشد. در طول مذاکراتی که هنوز در جریان است، نمایندگان اسرائیل و حماس بارها یکدیگر را به چالش کشیدند تا خود را پیروز جلوه دهند.
اگر حماس تلاش های میانجیگرانه را بهطور کامل کنار بگذارد، اسرائیل میتواند استدلال کند که این گروه تلاش دارد به خشونت ها دامن بزند. از همین رو حماس پیشنهاد آغاز مرحله اول توافق را می پذیرد و در صورت شکست مذاکرات منتهی به مرحله دوم توافق، هر دو طرف زمان شش هفته ای به واسطه آتش بس موقت برای تسلیح خود به دست می آورند.
با توجه به اختلافات اساسی، احتمال شکست زیاد است. تقریباً به محض تکمیل سخنان بایدن، نتانیاهو مدعی شد که این طرح مانع از اجرای هدف اصلی اش یعنی نابودی حماس تاثیری نمی گذارد. در چنین شرایطی حماس مطمئناً هر توافقی را که خواستار نابودیاش باشد رد خواهد کرد. این وضعیت ممکن است تکرار ژوئن 1948 باشد؛ در طول اولین جنگ اعراب و اسرائیل، سازمان ملل آتش بس موقت چهار هفته ای تعریف کرد تا فضا را برای میانجی فراهم و برای صلح دائمی زمینه سازی کند. همانطور که پیشنهادات مختلفی ارائه می شد، هم اسرائیل و هم رقبای عربش نیروهای جدیدی را به خدمت گرفته و محموله های بین المللی اسلحه را جمع آوری کردند. هیچ یک از طرفین هرگز تمایل واقعی برای مصالحه نداشتند و هر دو حتی در فکر انجام حملات قبل از پایان رسمی آتش بس برای غافلگیری دشمن خود بودند. وقتی آتشبس به پایان رسید، خصومتهای پس از آن در نهایت به نفع اسرائیل بود که از فضای تنفسی که در مذاکرات فراهم شده بود سود برد. اثرات جانبی دیپلماسی باعث جنگ بیشتر شد.
روابط قدرتمند ایالات متحده و اسرائیل چشم انداز صلح را در جنگ کنونی غزه پیچیده تر می کند.
دانشمندان علوم سیاسی از جمله کاتیا فاورتو، اندرو کید و بورکو ساوون دریافتهاند که میانجیهای مغرض قدرتمند - و مطمئناً ایالات متحده در قیاس با میانجیهای ضعیف یا بیطرف، موفقیت بیشتری در متقاعد کردن متخاصمان دارند. دلیل آن این است که میانجیهایی که طرفدار یک طرف هستند، میتوانند آن طرف را به مذاکره و پایبندی به یک توافق متقاعد کنند. اما ایالات متحده ممکن است بیش از حد مغرض باشد. واشنگتن پیوسته تمایل خود را برای استفاده از وتوی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای محافظت از اسرائیل، انتقاد از اتهامات دیوان کیفری بینالمللی علیه اسرائیل و به طور کلی تحمل رفتار اسرائیل در زمان جنگ نشان داده است.
حمایت قاطع ایالات متحده از اسرائیل این تردید را ایجاد کرده که آمریکا نتواند مانع از گسترش شهرک سازی ها شود. تلاش های بازیگر ثالث برای فشار به دیپلماسی، صرف نظر از عقاید، شرایط یا اهداف متخاصم، می تواند صلح را تضعیف کند. در واقع، توافقنامههای مذاکرهشده ناشی از فشار بازیگر ثالث، بسیار بیشتر از آنچه که خود بازیگر درگیر به دنبال آن هست، در معرض فروپاشی است. صلح واقعی متکی به یک تمرین عاقلانه تر و چالش برانگیزتر دیپلماسی بین المللی است.
تنها گزینه بایدن
مطمئناً، آتشبسهای مرتبط با مذاکرات، حتی اگر کوتاهمدت باشند، اغلب برای ارائه کمکهای انسان دوستانه ارزشمند به غیرنظامیان بیگناه گرفتار در آتش متقابل جنگ ضروری هستند. چنین تلاشهایی، در این مورد برای فلسطینی ها، نباید کنار گذاشته شود. در عوض، فواید کمکهای بشردوستانه ناشی از آتشبسهای موقت باید در کنار جنبههای منفی بلندمدت دیپلماسی غیرصادقانه در نظر گرفته شود.
نادیده گرفتن این معضل می تواند منجر به رنج بیشتر شود. اگرچه بسیاری از کشورها و نهادهای بینالمللی میتوانند بر جنگ کنونی تأثیر بگذارند، اما ایالات متحده بیشترین تأثیر را دارد.
واشنگتن چندین جایگزین برای استراتژی کنونی خود برای فشار به مذاکرات دارد که می تواند به طور معناداری بر روند درگیری تأثیر بگذارد. اول، بایدن با فراخوانی و ابراز تمایل برای مجازات جنایات حقوق بشری و نقض قوانین جنگ، مسیر خود را تغییر دهد. همانطور که اونا ا. هاتاوی قبلاً در فارین افرز استدلال کرده، واشنگتن از عقب نشینی حملات خود علیه دیوان کیفری بین المللی و تحت فشار قرار دادن شدید اسرائیل برای تحقیق و مجازات تخلفات سربازانش سود می برد. بایدن باید این کار را انجام دهد و در صورتی که رفتار اسرائیل تغییر نکند، باید تهدید به توقف انتقال تسلیحات را افزایش دهد. این گزینه نه تنها جان غیرنظامیان را نجات میدهد، بلکه به آرامی این اطمینان را ایجاد میکند که ایالات متحده ممکن است داور بیطرف توافق آتشبس آینده باشد.
ایالات متحده - و همچنین مصر، قطر و سایر میانجیهای بالقوه - باید آماده ارائه خدمات خود در هر زمان که طرفهای درگیر درخواست کنند، باشند. اما تلاشهای مستمر برای برانگیختن گفتوگوها یا اصرار بر شرایطی که با مواضع واقعی طرفهای درگیر همخوانی ندارد باید پایان یابد. اگر مذاکرات انجام شود، احتمال موفقیتش تا حد زیادی به فعالیت اخیر در میدان نبرد بستگی دارد که برتری یک طرف را آشکار کرده باشد و هر دو طرف درگیر بپذیرند که یک توافق واقعاً قابل اجرا خواهد بود. ارزش بازیگران ثالث این نیست که بتوانند صلح را در جایی که صلح وجود ندارد ایجاد کنند. در عوض، آنها میتوانند به تنظیم صلح کمک کنند. تحت فشار قرار دادن اسرائیل برای به حداقل رساندن تلفات غیرنظامیان و مجازات رفتار غیرقابل قبول سربازانش، یا متقاعد کردن همه طرفین درگیر جهت به زمین گذاشتن سلاح های خود، به اراده سیاسی، صبر و خویشتن داری بیشتری نیاز دارد تا فشار عمومی که خواستار پذیرش یک توافق نامحتمل است. این اقدامات نوید تغییر مثبت را، هر چند ناچیز، دارند.