صلح روی کاغذ

پروژه عادی سازی؛ ترامپ و تمنای عربستان/ ترکش‌های پروژه‌ صلح اسرائیل و اعراب برای کاخ سفید؛ بن سلمان به صف امارات و بحرین می‌پیوندد؟

کدخبر: ۶۹۹۸۸۷
اقتصادنیوز: عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل میراثی بود که از ترامپ به بایدن رسید و حالا بار دیگر رئیس جمهوری تازه نفس آن را بازپس گرفته است؛ پروژه‌ای که هدفش درباره فلسطین است و به باور ناظران می‌تواند هزینه پروژه ابراهیم را برای واشنگتن افزایش دهد.
پروژه عادی سازی؛ ترامپ و تمنای عربستان/ ترکش‌های پروژه‌ صلح اسرائیل و اعراب برای کاخ سفید؛ بن سلمان به صف امارات و بحرین می‌پیوندد؟

به گزارش اقتصادنیوز، نشریه فارن افرز با انتشار یادداشتی مدعی شد: تلاش‌های دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده برای تثبیت میراث خود در خاورمیانه، حتی قبل از بازپس گیری کاخ سفید، جریان داشت.

جیسون گرینبلات، فرستاده سابق ترامپ در خاورمیانه در ماه دسامبر به نمایندگان بین‌المللی در مجمع قطر در دوحه گفت: «هیچ دلیل وجود ندارد که ترامپ علاقه‌ای به تلاش برای گسترش توافق‌نامه آبراهام نداشته باشد».

توافقنامه ابراهیم، مجموعه‌ای از قراردادهای عادی سازی است که در سال 2020 توسط اسرائیل و بحرین، مراکش و امارات متحده عربی امضا شد و به عنوان دستاورد سیاست خارجی ترامپ از اولین دوره ریاست جمهوری‌اش باقی ماند.

ترامپ به دنبال عادی سازی منهای فلسطین است

فارن افرز در ادامه یادداشت ادعایی‌اش آورد: بایدن نه تنها از صمیم قلب توافق‌های آبراهام را پذیرفت، بلکه به دنبال آن بود که با حصول توافقی مهم با عربستان سعودی، قدرتمندترین و با نفوذترین کشور عربی، زمینه را برای گسترش آن هموار سازد.

پیشنهاد بایدن این بود که در ازای عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل، سعودی‌ها با ایالات متحده نوعی از مشارکت استراتژیک، همتراز با ناتو را تجربه کنند. توافق عربستان و اسرائیل بزرگترین پیشرفت در دیپلماسی اعراب و اسرائیل از زمان شکست مصر با جهان عرب و تبدیل شدن قاهره به اولین کشور عربی است که در سال 1979 یک معاهده صلح با اسرائیل امضا کرد - و راه را برای دیگر کشورهای عرب در این زمینه هموار ساخت.-

با این حال، این رویکرد در باب صلح اعراب و اسرائیل مشروط به کنار گذاشتن مسئله فلسطین است. تا سال 2020، اجماع کشورهای عربی بر این بود که عادی سازی روابط با اسرائیل تنها پس از ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی انجام خواهد شد. بنابراین تصمیم بحرین، مراکش و امارات متحده عربی برای شکستن خط قرمزها، به طور موثری اهرم فشار فلسطینی‌ها علیه اسرائیل را کم رنگ کرد. پس از آن حمله حماس در 7 اکتبر به اسرائیل و جنگ ویرانگر اسرائیل در غزه عملاً مسیر عادی سازی روابط سعودی-اسرائیل را از ریل خارج کرده و بار دیگر فلسطین و آینده مردمانش را به عنوان شرط لازم تحقق این گزاره بازتعریف کرده است.

علیرغم این موانع، ترامپ مشتاق است کاری را که در دوره اول ریاست جمهوری خود آغاز کرد و بایدن به پیش برد، با بستن یک توافق بزرگ میان آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل در قاب توافق ابراهیم پایان دهد. نشانه‌ها نشان می‌دهد که ترامپ همچنان بر این باور است که ادغام اسرائیل در منطقه برای رهبران عرب اهمیت بیشتری دارد تا آزادی فلسطین.

به گفته گرینبلات، این اشتباه است که «تصور کنیم که درگیری اسرائیل و فلسطین همه چیز است و اگر همه چیز بین اسرائیل و فلسطینیان حل شود، همه چیز در خاورمیانه عالی خواهد بود».

با این حال، منتقدان پیمان ابراهیم هرگز ادعا نکرده‌اند که حل و فصل مناقشه اسرائیل و فلسطین به تمام اختلافات دیگر در منطقه پایان می‌دهد. آن‌ها در عوض برعکس استدلال کرده‌اند؛ صلح و امنیت منطقه‌ای بدون حل مسئله فلسطین ممکن نیست. در واقع، فرض اصلی توافق‌نامه ابراهیم - که صلح و ثبات منطقه‌ای می‌تواند با کنار گذاشتن فلسطینی‌ها به دست آید - با حمله حماس در 7 اکتبر به اسرائیل، و هر آنچه که از آن زمان تاکنون رخ داده ، کاملاً از بین رفته است.

67676

صلح روی کاغذ

این نشریه در ادامه آورد: توافق آتش‌بسی که میان اسرائیل و حماس اجرایی شد، بر محوریت فلسطینی‌ها و امنیت و ثبات منطقه تاکید می‌کند، اما همچنین به طور بالقوه فضای دیپلماتیکی را برای تعامل مجدد عربستان و اسرائیل تحت رهبری ترامپ ایجاد می‌کند.

توافقنامه آبراهام نقطه آشکاری از تداوم سیاست از ترامپ و بایدن است. هرچند دلایل و تاکتیک‌های آن‌ها ممکن است متفاوت باشد، اما هر دو رئیس‌جمهور توهم خطرناکی را ایجاد کرده‌اند که صلح، ثبات و رفاه در خاورمیانه گسترده‌تر می‌تواند با جنگ، هرج و مرج و سلب مالکیت در سرزمین‌های اشغالی فلسطین همراه شود.

علیرغم اینکه توافقنامه ابراهیم به عنوان یک پیروزی دیپلماتیک ستایش می‌شود، به واسطه تعدادی از مفروضات نادرست بنا شده است. در واقع، بسیاری از هیجانات پیرامون توافقات عادی سازی در سال 2020، کمتر به ارزش ذاتی توافق مربوط می‌شود، بلکه نیاز بدان در پایتخت‌های غربی، همسویی واقعی با اهداف سیاست ایالات متحده، مانند راه‌حل دو کشوری یا ثبات منطقه‌ای است. این تمایل به ادغام «خوب برای اسرائیل» با «خوب برای صلح» در واقع استاندارد تعریف شده در دیپلماسی آمریکایی و دلیل اصلی شکست این بازیگر در چند دهه گذشته است.

اگرچه بسیاری تلاش کرده‌اند تا میخ مربع عادی‌سازی را در سوراخ راه‌حل دو کشور قرار دهند، اما واقعیت این است که توافق‌نامه ابراهیم در ابتدا به عنوان راهی برای دور زدن مسئله فلسطین و سرکوب آژانس‌های فلسطینی در نظر گرفته شد.

در واقع، پیمان ابراهیم خود یکی از گرایش‌هایی بود که علیه راه‌حل دو کشوری کار می‌کرد؛ نشانه‌ای از این که برخی از کشورهای عربی پیش‌روی کرده‌اند و دیگر نمی‌خواهند منافع دوجانبه یا ژئوپلیتیک خود را در برابر اسرائیل تابع فلسطین کنند.

علاوه بر این، پیمان ابراهیم یکی از معدود اهرم‌هایی را که فلسطینیان در اختیار داشتند حذف کرد؛ مراد فشار همسایگان عرب است. به واسطه عادی سازی آخرین انگیزه‌های باقیمانده اسرائیل برای پایان دادن به اشغال سرزمین فلسطین یا به رسمیت شناختن حقوق فلسطینیان از میان  رفت.

1234

پروژه ناتمام ترامپ

در همین حال، ادعاها مبنی بر اینکه کشورهای عربی می‌توانند از روابط نوپای خود با اسرائیل برای پیشبرد آرمان فلسطینی‌ها یا راه‌حل دو کشوری استفاده کنند، هرگز محقق نشد. نه بحرین، نه مراکش و نه امارات متحده عربی به دنبال رویارویی با اسرائیل برای جلوگیری از تخریب خانه‌ها یا بیرون راندن فلسطینی‌ها از خانه‌هایشان در بیت‌المقدس شرقی، یا رسیدگی به گسترش بی‌سابقه شهرک‌سازی و خشونت شهرک‌نشینان در سراسر کرانه باختری نبوده و نیستند.

آنها از نفوذ فرضی‌شان برای به چالش کشیدن حملات اسرائیل به غزه استفاده نکردند. از سوی دیگر، مقامات اماراتی به واسطه تجارت با شهرک‌نشینان اسرائیلی یا سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های اشغالی مانند پست‌های بازرسی اسرائیل نخواستند پل‌های میان خود را از میان ببرند.

در حالی که بایدن و دموکرات‌های کنگره برای از بین بردن این ناسازگاری‌ها تلاش کرده‌اند، ترامپ و جمهوری‌خواهان هم‌پیمانش که اکثر آنها حتی تظاهر به حمایت از راه‌حل دو دولتی را کنار گذاشته‌اند، می‌توانند به سادگی این تناقضات را نادیده بگیرند.

با این حال، حتی با وجود گشایش حاصل از آتش‌بس، ورود سعودی‌ها به توافق‌نامه آبراهام همچنان یک برای دولت ترامپ به سان آزمونی دشوار خواهد بود. اگر دورنمای توافق عربستان و اسرائیل پیش از 7 اکتبر دور از دسترس به نظر می‌رسید، محیط امروز به میزان قابل توجهی کمتر مهمان نواز است. صحنه‌های وحشتناک مرگ، ویرانی و گرسنگی که در 15 ماه گذشته از غزه بیرون آمده است، افکار عمومی را در سراسر جهان عرب و اسلام ملتهب کرده و اعتبار اسرائیل و ایالات متحده را در سراسر جنوب جهانی از بین برده است.

حتی امارات متحده عربی که زمانی فرزند خلف عادی سازی اعراب و اسراییل بود، مجبور شده که تعاملاتش با تل‌آویو را کم اهمیت جلوه دهد. کسب و کارهای اماراتی دیگر به ارتباطات خود با اسرائیل افتخار نمی‌کنند و روابط گرم رهبران امارات با نتانیاهو سرد شده است. به عبارت دیگر، جنگ غزه ممکن است توافقات ابراهیم را پاره نکرده باشد، اما عملاً آن را از دهان انداخته است.

برای سعودی‌ها، بهای عادی سازی روابط با اسرائیل از 7 اکتبر و حمله متعاقب اسرائیل به غزه به طور قابل توجهی افزایش یافته است. در حالی که محمد بن سلمان قبلاً فقط به دنبال تعهد لفاظی از سوی اسرائیل به تشکیل کشور فلسطینی بود، او اکنون خواستار گام‌های ملموس به سمت تشکیل کشور است.

سعودی‌ها که از میانجی‌گری ایالات متحده ناامید شده‌اند، با فرانسه متحد شده‌اند تا ابتکار جدیدی را با هدف نجات هر آنچه ممکن است از راه‌حل دو کشور باقی مانده باشد، آغاز کنند. در هر صورت، برای بن سلمان که علاقه‌ای به مساله فلسطین نداشته و ندارد، عادی سازی روابط با بازیگری که مرتکب «نسل کشی» و «پاکسازی قومی» شده، دشوار خواهد بود.

کیفرخواست دادگاه کیفری بین‌المللی علیه نتانیاهو و یوآو گالانت، وزیر دفاع سابق اسرائیل به دلیل جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت، مانع دیگری برای ریاض است. موضع کنونی عربستان سعودی را می‌توان با بیانیه‌ای که ماه گذشته در اجلاس سران عربی-اسلامی در ریاض برگزار شد، به بهترین شکل منعکس کرد که نه تنها اتهام نسل‌کشی را تکرار کرد، بلکه خواستار اخراج اسرائیل از سازمان ملل شد - یعنی بر گزینه‌ای دست گذاشت که می‌تواند مانع عادی سازی شود.-

از همین رو می‌توان گفت، فرایند عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل همچنان یک نبرد دشوار برای دولت ترامپ خواهد بود.

علاوه بر این، با افزایش هزینه‌های تعامل منطقه‌ای با اسرائیل، بازده مورد انتظار کاهش یافته است. تنها چیزی که عربستان و دیگر رهبران خلیج فارس بیش از هر چیز برایش ارزش قائل هستند ثبات است.

اما در 15 ماه گذشته، تنش‌های حاصل از نابودی غزه، جنگ با لبنان، رویارویی با ایران و سقوط بشار اسد در شام صرفا به اعراب حس عدم اعتماد  داده است. اگر وعده توافق ابراهیم صلح و ثبات بود، واقعیت به اصطلاح خاورمیانه جدید نتانیاهو که ماحصلش بی‌ثباتی بی‌پایان است، پایان می‌داد.

آنچه امروز ارائه می‌شود، دیدگاهی نیست که شامل ادغام صلح آمیز اسرائیل در منطقه باشد، بلکه دیدگاهی مبتنی بر تسلط خشونت آمیز اسرائیل بر آن است. پیمان‌های ابراهیم نه تنها صلح و امنیت را برای خاورمیانه به ارمغان نیاورده است، بلکه در واقع با جرأت بخشیدن به پیروزی اسراییل، به تقویت قدرت و مصونیت اسرائیل کمک می‌کند.

همانطور که رویدادهای اخیر به وضوح نشان می‌دهد، این باور که عادی سازی روابط اعراب-اسرائیل می‌تواند با هزینه فلسطینی‌ها انجام شود، در بهترین حالت اشتباه و در بدترین حالت خطرناک است؛ این گزاره‌ای است که ترامپ باید آن را لحاظ کند.

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    اخبار بیشتر در سرویس اقتصادی
    کارگزاری مفید