رمزگشایی از طلسمی که آشپز مخصوص پوتین شکست/ چگونه پریگوژین صاحب میدانهای نفت سوریه شد؟

به گزارش اقتصادنیوز، یوگنی پریگوژین در جوانی به دلیل سرقت و کلاهبرداری به مدت نه سال در زندان بود. پس از آزادی، ادعا کرد که تا زمانی که سرمایه و ارتباطات لازم برای ورود به صنعت رستورانداری را به دست آورد، به فروش هاتداگ مشغول بود.
در سال ۱۹۹۷، او به همراه یکی از شرکایش یک رستوران در سنپترزبورگ افتتاح کرد که یکی از مشتریان خاص آن ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، بود؛ البته در آن بازه زمانی پوتین در قامت نخست وزیر فعالیت داشت. این رابطه ویژه باعث شد که پریگوژین وارد دنیای پرسود قراردادهای دولتی شود. شرکتهای او وظیفه تأمین غذای مدارس روسیه و ارتش این کشور را بر عهده گرفتند.
این متن برگرفته از کتاب «مرگ، کسبوکار ماست: مزدوران روس و عصر جدید جنگهای خصوصی» نوشته جان لکنر است.این عبارات بخشی از یادداشت فارین پالسی است که اقتصادنیوز آن را در دو بخش ترجمه کرده که بخش نخست با عنوان «پریگوژین؛ هات داگ فروشی که میدان دار جنگ شد/ چگونه کلید شام به دست مردان آهنین پوتین افتاد؟» منتشر شد و در ادامه بخش دوم و نهایی آمده است.
قربانیان خاموش کرملین
در تابستان ۲۰۱۴، نگرانیها درباره شام بالا گرفت. ایالات متحده عملیات «عزم راسخ» را آغاز کرد و مواضع داعش در عراق و سوریه را بمباران کرد. دولت آمریکا همچنین برنامهای را برای مسلح کردن مخالفان میانهرو به منظور مبارزه با داعش اعلام کرد و وارد همکاری با نیروهای دفاعی مردمی کردستان (YPG) شد.
با افزایش بازیگران در جنگ سوریه، کنترل اسد بر قدرت ضعیفتر و وابستگی او به نیروهای کمکی بیشتر شد. در سال ۲۰۱۵، روسیه بهطور رسمی وارد جنگ سوریه شد. کریل سمنوف، کارشناس روسی در امور خاورمیانه و شمال آفریقا، میگوید که سوریه فرصتی برای روسیه بود تا پس از وقایع اوکراین، کانالهای دیپلماتیک خود را با آمریکا باز کند.
غرب پس از الحاق کریمه و مداخله پنهان در دونباس تحریمهای شدیدی علیه روسیه اعمال کرده بود. مداخله در سوریه روسها را مجبور میکرد که با آمریکاییها در باب مسئلهای مهم همکاری کنند؛ مراد شکست داعش است. اولین گروه از نیروهای واگنر در سپتامبر به سوریه رسیدند. مشخص نیست چه کسی تصمیم به ارسال این گروه گرفت، اما منبعی فعال در وزارت دفاع روسیه بر این باور است که پریگوژین این ابتکار را از خود نشان داد و تایید پوتین را گرفت.
واگنر عمدتا شامل مربیان و متخصصان تانک بود که به حمص منتقل شدند. مارات گابیدولین که همراه دیگر پیمانکاران به سوریه رسید، به یاد میآورد که اولین ماموریت در سوریه، تلاشی برای فروش خدمات واگنر بود. مارات گفت: " همه در وزارت دفاع از فعالیتهای ما در شرق اوکراین مطلع نبودند."
برای حدود یک ماه، این شرکت گروهس محلی تحت فرمان برادران جابر را آموزش داد. سپس نیروهای واگنر در لاذقیه با دشمن درگیر شدند. اما بهزودی یک خمپاره هدایت شونده به چادر توپخانه تیپ مارات برخورد کرده و ۹ نفر کشته شدند. وزارت دفاع دچار وحشت شد؛ هنوز هیچ برنامهای برای پنهان کردن تلفات وجود نداشت. در اکتبر همان سال، فرماندهان به شرکت دستور دادند که چمدانهای خود را ببندند.آنها مدت زیادی در روسیه نماندند.
بعد از اکتبر، فرماندهان نظامی روسی و سوری متوجه شدند که نیروهای اسد نمیتوانند مناطق بیشتری را از شورشیان پس بگیرند. تصمیم گرفته شد که واگنر بهعنوان یک نیروی مزدور در نظر گرفته شود و تلفات آنها در آمار رسمی لحاظ نشود.
در حقیقت، بهرغم ادامه غیرقانونی بودن فعالیت مزدوران، این نیروها در دونباس بهعنوان نیروهایی مفید ظاهر شدند که در صحنهٔ بینالمللی قابل انکار بودند. در سوریه، مزدوران به نیرویی قابل انکار برای مردم داخل کشور تبدیل شدند. مرگهای پیمانکاران، بی سر و صداتر از جنگهای آمریکا در عراق و افغانستان بود.
واگذاری جنگ به پیمانکاران هزینههای سیاسی مداخله را کاهش میدهد. در ژانویهٔ ۲۰۱۶، مارات و دیگر مزدوران دوباره به سوریه رسیدند. او و ۳۰۰ نفر از دیگر مزدوران قرار بود با گروه جابر همکاری کنند و حملهای به مناطق تحت تسلط شورشیان در لاذقیه راه بیندازند.
شکاف میان نیروهای سوری و مزدوران روس
به نظر نمی رسد این که اول گروه اسلاوونیک کورپس و سپس شرکت پریگوژین و اوتکین با برادران جابر قراردادهایی امضا کردند تصادفی باشد. اینکه وزارت دفاع روسیه در پاییز ۲۰۱۵ مجبور به خارج کردن این شرکت از سوریه شد، نشان میدهد که پریگوژین به دنبال ورودیهای پنهانی به این سوریه بود، شاید از طریق یک واسطه محلی.
نقش اوتکین به عنوان فرمانده در گروه اسلاوونیک کورپس او را در موقعیتی قرار داده که یا شخصاً محمد جابر را بشناسد، یا حداقل از وجودش مطلع باشد. قرارداد پریگوژین با وزارت دفاع روسیه غیررسمی بود، که او را در برابر تغییرات و رقابتهای درونی کرملین آسیبپذیر میساخت. رهبر واگنر به نقاط تماس بیشتری در سوریه نیاز داشت؛ اگر این شرکت برای چندین تصمیمگیرنده، در دولت روسیه و در دولت سوریه، ضروری میبود، میتوانستند علیه هرگونه تغییر نظر وزارت دفاع لابی کنند.
از زمانی که اوتکین آخرین بار در سال ۲۰۱۳ برادران جابر را ملاقات کرده بود، آنها توانسته بودند نیروهای خود را به حدود 5 هزار نفر افزایش دهند. در میان نیروهای نظامی سوریه، «هاکها» به عنوان یک نیروی جنگی مؤثر شناخته میشدند. با این حال، شایعاتی وجود داشت که برادران جابر در حال تلاش برای ایجاد قلمروی خود در لاذقیه بودند.
اوتکین فرمانده برجسته خود، الکساندر "راتیبور" کازنتسوف، و شرکت مارات را برای همکاری با «هاکها» فرستاد. بلافاصله مشکلاتی برای واگنر پیش آمد. «هاکها» به طور مکرر از انجام دستورات امتناع کرده و سریعاً عقبنشینی میکردند.
در میان فرماندهان شرکت این احساس وجود داشت که سوریها از روسها سوءاستفاده میکنند. یک صبح در فوریه ۲۰۱۶، هنگامی که نیروهای «هاکها» و واگنر به حومه کینسابا، یک شهر کوچک در شمال شرق لاذقیه رسیدند، شورشیان حمله کردند. به «هاکها» دستور عقبنشینی داده شد، اما راتیبور، که از عدم پیشرفت خسته شده بود، به مردانش گفت که باید از مواضع خود دفاع کنند. پس از اتمام حملات خمپارهای و راکتی، مارات چند ساعت استراحت کرد.
گروه میدانست که حمله دیگری در سپیدهدم رخ می دهد. همانطور که پیشبینی شد، صبح زود صدای رادیو اعلام کرد که شورشیان حرکت کردهاند. بدتر از آن، «هاکها» ناپدید شده بودند. پس از آن، مارات از رادیو شنید که یکی از فرماندهان محترم هدف خمپاره قرار گرفته است.
چند روز بعد، «هاکها» و واگنر تصمیم به حرکت به سمت کینسابا گرفتند. در اولین تلاش، آنها در چند ساختمان متروکه کمین کرده و منتظر حمله همپیمانان سوری خود بودند. اما سوریها غارت روستاها را آغاز کردند. در تلاش دوم، هنگامی که یگان تحت هدف قرار گرفت، این گروه به سمت جنگلهای شرق پناه بردند. وقتی که نهایتا کینسابا در دید آنها قرار گرفت، راتیبور کامیونهای مجهز را در ورودی شهر دید.
او از رادیو تماس گرفت. ژنرال روسی که عملیات را نظارت میکرد به او گفت که شهر توسط نیروهای دولت اسد از پیش آزاد شده است. آنها فراموش کرده بودند که این موضوع را به مزدوران اطلاع دهند.
بستر سازی برای استقلال
در مارس ۲۰۱۶، وزارت دفاع روسیه (MoD) ماموریت یافت تا واگنر و نیروهای هاکس را برای آزادسازی تدمر از دست گروه داعش اعزام کند. برخلاف جبهه النصره که به القاعده وابسته بود، داعش به گفته مارات «قوی، منضبط، بهخوبی مجهز و از مرگ ترس نداشت.»
اولین حمله مزدوران به مواضع داعش در کوهها بی نتیجه ماند، اما تصرف تدمر برای شرکت واگنر ارزش زیادی داشت. اوتکین فرماندهان خود را وادار کرد تا پیشرفت سریعی داشته باشند. با توجه به اینکه تدمر در دسترس بود، اوتکین فرماندهان شرکت -راتیبور، نیک، مارات و دیگران- را برای جلسهای فراخواند.
برنامه او این بود که به تدمر فرود آیند و از نیروهای ارتش سوریه که به شهر حمله میکردند، حمایت کنند. روز بعد، نیروهای اوتکین با حمایت آتش توپخانه و هلیکوپترهای وزارت دفاع، مواضع داعش در غرب شهر را هدف قرار دادند. دشمن تحت فشار حمله واگنر عقبنشینی کرد.
چند ماه بعد، تئاتر مارینسکی در آمفیتئاتر رومی قدیمی تدمر، یک نمایش تلویزیونی پرمخاطب برگزار کرد. در مسکو، مارات و دیگران مدالهای شجاعت خود را در یک مراسم مخفیانه دریافت کردند، اما طعم تلخی در دهانشان باقی ماند. شرکت ۴۰ کشته و ۱۲۰ زخمی در این کمپین ثبت کرد، اما ژنرالهای روسی تمام اعتبار پیروزی را به نام خود زدند.
تنها دو سال از تأسیس واگنر گذشته بود، اما این گروه به روحیه جنگی خوبی دست یافته بود. بله، آنها مزدور بودند، اما همچنین میهنپرستهای روسی بودند؛ مردانی که در بسیاری از جنبهها بیشتر از سربازان عادی حاضر بودند برای میهن خود بجنگند و جان بدهند. برای پریگوژین، تصمیم وزارت دفاع باید بسیار خشمآور بوده باشد. شرکت یک وسیله برای او برای ارتقا در دولت پوتین بود. این امر زمانی سختتر میشد که پوتین حتی از دستاوردهای واگنر اطلاعی نداشت. برای اینکه واگنر در رادار پوتین بمانند، پریگوژین و شرکت نیاز داشت از وزارت دفاع مستقل شود.
در دسامبر ۲۰۱۶، پریگوژین شانس بزرگی به دست آورد. داعش حملهای غافلگیرکننده انجام داد -اولین حمله در ۱۸ ماه- و تدمر را دوباره تصرف کرد. از دست دادن تدمر، به گفته میخائیل کافمن، کارشناس نظامی روسیه، به دلیل اختلافات استراتژیک بین مسکو از یک سو و اسد از سوی دیگر بود.
روسها میخواستند به سمت دیرالزور پیشروی کنند تا با کمپین آمریکا علیه داعش پیوسته و هماهنگ شوند، در حالی که اسد تهدید اصلی را در حلب تحت کنترل مخالفان میدیدند. کمپین آزادسازی حلب باعث شد که تدمر آسیبپذیر شود. این یک شکست تحقیرآمیز بود.
واگنر سریعاً برای بازگشت به سوریه فراخوانده شد. این بار، پریگوژین مستقیماً با دولت سوریه قرارداد بست و از طریق برادران جابر وارد مذاکره نشد. برادران جابر بیش از حد قدرتمند شده بودند و دیگر اولیگارشهای سوریه و حتی خود اسد نیز از حضورشان نگران بودند.
محمد جابر در سال ۲۰۱۷ به یک خبرنگار دویاشپیگل گفت :«اگر به ما اجازه داده میشد، میتوانستیم بیش از ۶۰ درصد از کشور را کنترل کنیم». پس از آن، مردان او کاروان ریاست جمهوری اسد را با سلاح متوقف کردند. این آخرین بخش نمایش بود. اسد ایمن جابر را در حبس خانگی قرار داد و محمد به روسیه فرار کرد. هاکسهای صحرا منحل و در ارتش سوریه ادغام شدند.
قرارداد جدید با دولت سوریه به شرکت پریگوژین، «اوو-پولیس»، اجازه داد که میادین نفتی را از «گروههای مسلح غیرقانونی» به نمایندگی از دولت اسد آزاد کند. در ازای آن، دولت اسد هزینههای اوو-پولیس را بازپرداخت میکرد و شرکت ۲۵ درصد از سود میادین نفتی آزاد شده را دریافت میکرد.
این قرارداد شاید ایده پریگوژین نبوده باشد. گزارشها حاکی از آن است که برادران جابر نیز قراردادی مشابه با اسد در منطقه بادیه امضاء کرده بودند. با این حال، این توافق پوشش قانونی برای بازگشت پریگوژین به سوریه فراهم کرد. شاید، پریگوژین و اوتکین در آن زمان فکر میکردند که این توافق با اسد به کاهش وابستگی مالی واگنر به وزارت دفاع کمک خواهد کرد. اما استقلال در نهایت به شمشیری دو لبه تبدیل شد و نیروهای پریگوژین را رویاروی ایالات متحده قرار داد.