زنگنه ها بروند «ب.ز»ها می آیند
اکبر نعمتاللهی در یادداشتی با عنوان «سووشون مظلومیت» در روزنامه «عصر اقتصاد» نوشت:
«شاه ترکان سخن مدعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاوشش باد!
در تاریخ دو گونه آدم داریم؛ کسانی که همه وجود خود را فرشته میکنند؛ ملائکهای در لباس آدم؛ از خود میگذرند تا دیگران آرام باشند. دیگری آنها که وجود خود را به شیطان میفروشند تا یک دو روزی بیشتر در امن و آسایش سر کنند و چون هنگام مرگ میرسد التماس دو روز بیشتر برای جبران میکنند و دیگر فرصتی نمییابند. آنها امروز برایشان همه چیز است؛ نه فردا را میشناسند و نه فردای دورتر را. یکسره برای برائت شیطان تلاش میکنند. میگویند یکی از همینها فعل خلافی را انجام داد و بعد پشیمان شد. او از شدت دلخوری شیطان را لعنت کرد. شیطان همانجا بر او ظاهر شد و گفت: چرا مرا لعنت میکنی؟ کاری که تو میکنی به عقل من هم نمیرسید.
[یکی از روزنامهها] بعد از آنکه نمایندگان به این نتیجه رسیدند که در معامله توتال فسادی نبوده است، در یک اقدام عجیب، زنگنه وزیر نفت را خطاب قرار داده که این هم سند رشوه مقامهای وزارت نفت و برای اثبات ادعا سندی را منتشر کرده دایر بر رشوهگرفتن یک مقام نفتی و خوب که دقت میکنی میبینی سند متعلق به سال 2010 است و لابد زنگنه باید بابت رشوهگیری مقامهای دولت دهم هم جواب بدهد!
زنگنه وزیری مظلوم است. نه اینکه همه کارهای وزارتخانه را در این سالها او کرده باشد اما دوست و دشمن اذعان دارند که او وزارتخانهای را که برای همه ماخذ دشمنی بود و برخی متخصصان آن را ـ با پوزش از همه کارشناسان و متخصصان نفت ـ جاسوس انگلیس و آمریکا میدانستند و برخی فروش نفت را عامل بدبختی و فساد میخواندند، جمع آورد و نظم بخشید و سامان داد؛ کاری سترگ که در این سالها نمونه بوده است. اگر در اوایل دهه هفتاد گذرتان به پارس جنوبی میافتاد با سرزمین نابهسامانی روبهرو میشدید که هیچ چیز نداشت جز رد قایقهای قاچاقچیان بر ساحل که شبانه به دریا میزدند و جنسی میآوردند و زیر بینی ماموران آن را در ساحل میفروختند و حالا به برکت کار سترگی که شده است، با سرزمینی آباد روبهروییم که کل گاز مصرفی کشور را تامین میکند و صادرات هم دارد.
زنگنه با کمک نیروهایی که به کار گرفت، طی این سالها مانند ناخدایی کشتی وزارت نفت را در دریای توفانزده فتنهها هدایت کرد و نهتنها آن را به صخرهها نکوبید بلکه مسافران کشتی را به سلامت روانه کرد و همین به خیلیها حق میدهد که همه هجمههای ممکن را علیه او به جریان بیندازند. اینکه دل نمایندگان آمریکا و انگلیس را بشکنی و آنها را از دستاندازی به منافع ملت ایران بازداری طبیعی است که همه علیه تو بسیج شوند و بخواهند تو را بیآبرو و بیحیثیت کنند. از آنها هیچ چیز بعید نیست. مشکل، دوستنمایانی هستند که مدعیاند مدافعان نظام هستند اما برای زدن ریشه آن حاضر به همهگونه فعالیتی هستند.
در این چهار سال، زنگنه به اندازه موهای سرش به مجلس فراخوانده شده است و همواره با لبخند پیروزی بازگشته است زیرا همه میدانند که حاصل سه دهه وزارت او چیزی جز آنچه باید نزد خدای خود ببرد نیست.
زنگنه مردی است که از همه توفانها به سلامت گذشته است زیرا پرونده و کارنامهای دارد که کسی نمیتواند در پاکی آن شک کند.
هیچ انسانی فرشته نیست، اما ...
وقتی به واسطه تلاش در جهت بالا بردن سطح زندگی مردم حرفهایی به تو بزنند که به خائنها هم نزدهاند، دستهایت را بالا میبری که شما را به خیر و ما را به سلامت. این قبا اندازه قامت ما نیست. میگویی مرا به حال خودم رها کنید. این میشود که در پایان دورهات وقتی داری میروی همه اشکهای عالم در چشمهای کسانی است که میدانند در نبود تو وزارتخانهات را چنان از نفرات بیهوده پر میکنند که تو حتی نتوانی از تعهدات استخدامی خود دفاع کنی. «ب.ز»ها را به وزارتخانهات راه میدهند. تو صخرهای میشوی و میخندی به کودکیها و رفتارهای کودکانه آنهایی که بچگانهترین نگاه را به کشور خود داشتند. تو ...
حیف است که زنگنهها را اینجور راحت دلشکسته میکنیم که از ادامه فعالیت ابا داشته باشند. قدر زحمتکشان بیادعای مملکت را بدانیم. نوکرانی که حاضرند همه جور خوشخدمتی بکنند تا خود را در قدرت نگاه دارند و به لفت و لیس خود برسند، مترسکهایی هستند که ...»