علم اقتصاد پاسخ می دهد؛ ازدواج منفعت دارد؟
ازدواج از نگاه اقتصاددانان
اگرچه عدهای ورود اقتصاددانان به مقوله ازدواج را نامربوط میدانند، اما پیوند ناگسستنی ازدواج با زاد و ولد، میزان رشد جمعیت، عرضه نیروی کار، بهرهوری و حتی رشد اقتصادی، ازدواج را برای متخصصان اقتصاد جالبتوجه کرده است. ازدواج وجوه مختلفی دارد اما آنچه اقتصاددانان بر روی آن تمرکز بیشتری کردهاند، عایدی یا منافع ازدواج است. به همین دلیل بسیاری از مقالات علمی و کتابهای حوزه اقتصاد خانواده به این مهم پرداخته شده است. آشکار شدن منافع مترتب بر ازدواج برای مردان و زنان، میتواند اثر تعیینکنندهای بر ساخت اجتماعی داشته باشد. در واقع تصمیم برای ورود به بازار ازدواج، نتیجه اختلاف بین مطلوبیت حاصل از ازدواج با مطلوبیت تجرد است. به تعبیری در حالت ایدهآل افراد در شرایطی ازدواج را انتخاب خواهند کرد که مطلوبیت حاصل از ازدواج برایشان به طرز معناداری بیش از مطلوبیت مجرد ماندن باشد، از اینرو شناسایی منافع ازدواج میتواند مجردها را با منافع بالقوه ازدواج آشنا کند و متاهلین را از منافع بالفعل موجود آگاه سازد.
عوامل موثر بر درآمد
مهربانی در این پژوهش منافع ازدواج را در بین زوجهای شهر تهران مورد بررسی قرار داده است. براساس نظریه اقتصاد خرد متعارف، درآمد فرد در تناسب با بهرهوری او قرار دارد، درآمد یک فرد را میتوان تابعی از سطح آموزش و تجربه شغلی او (انباشت سرمایه انسانی) در نظر گرفت. مطالعات بسیاری، اثر سطح آموزش بر تقویت توان افراد در کسب درآمد را تبیین کردهاند. چراکه آموزش توانایی افراد را در کسب و تحلیل اطلاعات، درک شرایط متغیر و واکنش بهصورت موثر و کارآمد بهبود میبخشد. همچنین آموزش هزینه کسب اطلاعات را نیز برای افراد کاهش میدهد. از طرف دیگر، تجربه شغلی نیز با افزودن بر سطح مهارت فرد شاغل حین کار کردن، بر موجودی سرمایه انسانی میافزاید. هرچه فرد در طول زمان کار میکند، بر میزان تخصص و مهارت او افزوده میشود. حال این دو متغیر میتواند بر درآمد فرد موثر باشد، اما در ازدواج یک اثر بهرهوری متقاطع نیز وجود دارد؛ یعنی سطح آموزش همسر نیز بر تابع درآمد میافزاید و در واقع با همین تابع میتوان اثر ازدواج بر درآمد را توضیح داد. در این تحقیق تعداد سالهای تحصیل افراد نمایانگر متغیر آموزش و تجربه کاری نیز با تعداد سالهای اشتغال همسان شده است. این اطلاعات از طریق پرسشنامه از ۱۲۹۴ خانوار دریافت شده است.
متغیر کلیدی که توضیحدهنده اثر ازدواج است و مهربانی از آن استفاده کرده، ضرب آموزش مردان و زنان در یکدیگر است. دو فرضیه در اینجا قابل طرح است، نخست اینکه سطح آموزش مرد(زن) میتواند جایگزینی برای سطح آموزش زن(مرد) باشد، چراکه هرچه آموزش مرد بیشتر باشد، اثر آموزش زن بر درآمد مرد کمتر خواهد بود؛ در این حالت درآمد مرد و زن جانشین هم هستند و اثر یکدیگر را خنثی میکنند. یا اینکه اثر آموزش زن بر درآمد مرد توسط آموزش مرد تقویت میشود که در این صورت آموزش در نقش مکمل بازی میکند، به این معنا که سطح بالاتر آموزش یکی از زوجین باعث میشود تا تاثیرپذیری درآمد او از سطح آموزش همسرش بیشتر شود.
اثر مثبت متقابل
نتایج مطالعه مهربانی نشان میدهد که مردان و زنان هر دو در پی ازدواج از سرمایه انسانی همسر خود منتفع میشوند و درآمدشان افزایش مییابد. این پژوهش دانشگاهی معتقد است که سرمایه انسانی زوجین، بهخصوص آموزش آنها در تعامل با هم قرار میگیرد و همین امر راهی برای ارتقای سطح بهرهوری و درآمد آنها میگشاید؛ درحالیکه برای افراد مجرد چنین فرصتی وجود ندارد. افزایش سطح آموزش یکی از زوجین، باعث تقویت اثر آموزش همسر او بر درآمدش میشود. با توجه به محاسبات این پژوهش میتوان برآورد کرد که افزایش سطح آموزش همسر به اندازه یک سال، درآمد مردان حدود ۸۵/ ۲ درصد افزایش میدهد و درآمد زنان را حدود ۳ درصد افزایش میدهد. در نتیجه سطح آموزش مرد بر درآمد زن اثر بیشتری خواهد داشت. از اینرو هرچه سرمایه انسانی (آموزش) همسر بالقوه یک فرد بیشتر باشد، این شخص در ازدواج انتظار عایدی بیشتری خواهد داشت. در نتیجه احتمال ورود او به بازار ازدواج نیز بیشتر است. شواهد بهدست آمده تلویحا دلالت بر این دارد که اگر در یک جمعیت ثابتی از مردان و زنان جامعه، میزان تشکیل خانواده افزایش یابد، درآمد سرانه آن جامعه افزایش خواهد یافت؛ هرچند مقدار آن کم و ناچیز باشد. مهربانی ارتباط مستقیمی را میان میزان تشکیل خانواده و درآمد سرانه با ثابت بودن سایر شرایط متصور است.