سعیدحجاریان: مانندپس ازفتح خرمشهر، امروز هم گزینههایمان را ازبین بردیم/تغییر ادبیات روحانی مانند دلار جهانگیری است/اسکناس چاپ کردند تا بدهی کاسپین و...را تسویه کنند
به گزارش اقتصادنیوز گزیده این مصاحبه به این شرح است:
*وضعیت امروز دولت در ایران کمک کنند اما گمان دارم که میتوان از تعابیر دیگری هم کمک گرفت؛ ازاینجهت ترجیح میدهم از واژه «تعلیق» استفاده کنم و بگویم وضعیت دولت روحانی «تعلیق در تعلیق» است.
*برای مثال در حوزه پرتلاطم اقتصاد، ازیکطرف با متغیرهای بیرونی نظیر تحریم و... درگیر است و از طرف دیگر با سنگاندازیهای داخلی مواجه است؛ بهنحوی که امکان تصمیمگیری و کنشگری از دولت سلب شده است و هرازگاهی موضعی رقیق اتخاذ میکند، آنهم بهصورت دستوری. وضعیت در سیاست خارجی نیز به همین ترتیب است. دولت ازیکطرف با اقدامات ترامپ، نتانیاهو و عربستان دستوپنجه نرم میکند و از طرف دیگر امکان مانور از او ستانده شده؛ تا حدی که در بعضی امور بینالمللی به بازیگر درجه دوم تبدیل شده است.
*شاید بنیادیترین مشکل را بتوان دوگانگی دانست. برای مثال درباره اقتصاد، دولت بر پایه رصد وضعیت و با توجه به مکتب اقتصادیاش، تصمیمی را اتخاذ میکند اما نمیتواند آن را اجرائی کند و ناگزیر بهصورت دستوری، تصمیمات دفعی صادر میکند. در سیاست خارجی نیز چنین است؛ وزارتخارجه بنا بر اجتهاد خود، روشی را در پیش میگیرد اما آن روش به دلایل مختلف به سرانجام نمیرسد. وضعیت «تعلیق در تعلیق» علاوه بر دولت، بهطور مستقیم بر مردم نیز تأثیر منفی میگذارد؛ چنانکه میبینیم و میشنویم، قدرت تصمیمگیری مردم کم و کمتر میشود تا آنجا که عمق آیندهنگریشان به یک روز ختم میشود.
*چندین سال است وزارت علوم و سازمان سنجش به دلایل خاص خود از حذف کنکور سخن میگویند اما من میگویم کنکور حذف نشود ولی سؤالاتش به n سؤال m جوابی تبدیل شود؛ یعنی کنکور تا حدی کیفی شود. چنانچه سؤالات اینگونه طرح شود، فرد نمیتواند با ترفندهای تستزنی گزینه درست را پیدا کند بلکه باید به موضوع سؤال مسلط باشد و بتواند به آن پاسخ دقیق بدهد. در دوره هاشمی، n سؤال و m جواب وجود داشت اما هرچه جلو آمدیم، mها کم شد؛ یعنی مسئلهها به قوت خود باقی ماندند اما تنوع گزینهها از میان رفت و الان به نقطهای رسیدیم که دیگر m وجود ندارد؛ یعنی دیگر گزینهای نداریم. بنابراین در شرایط تعلیق عمل ارادی از کنترل خارج و بخشی از واقعیت محقق شده است. شما توجه کنید، امروز ترامپ میگوید بیایید و مذاکره کنید، پمپئو هم شروط دوازدهگانهاش را مطرح میکند. چنانکه میبینیم گزینه مطلوب ما در میان گزینهها وجود ندارد. این در حالی است که زمان اوباما چند گزینه داشتیم و میتوانستیم مسئله را حل کنیم. این امکان وجود داشت که قراردادها سریعتر امضا شود و سرمایه و هواپیما و... در یک فرایند برگشتناپذیر به زمین ایران بیاید. ایران در دوره خاتمی و روحانی پیشاترامپ هم گزینه روی میز و هم گزینه زیرمیز داشت اما امروز خودمان به دست خودمان گزینهها را از بین بردهایم، دقیقا مشابه شرایط جنگ ایران و عراق. ما میتوانستیم پس از آزادسازی خرمشهر یعنی در سال دوم به جنگ خاتمه دهیم. در مقاطع بعد نیز چنین امکانی مهیا بود اما جنگ را ادامه دادیم تا آنکه رسید به سال 67 و پذیرش قطعنامه.
*واقعیت این است که دولت جرئت تصمیمگیری ندارد، بههمیندلیل همیشه میخواهد زمان بخرد. در واقع بهدنبال قضا و قدر است تا دری به تخته بخورد و شرایط طرف مقابل عوض شود؛ مثلا، الان بعضی منتظرند دموکراتها در کنگره رأی بیاورند و ترامپ تضعیف شود، اما شاید اینگونه نشد. بعضی دیگر منتظرند ترامپ رئیسجمهور یکدورهای شود، اما شاید تا 2024 رئیسجمهور ماند. ما باید به عواملی که مربوط به خودمان است، چنگ بزنیم. البته این نحوه زندگی از خصیصههای ما ایرانیان است؛ ما تنبل و پرمدعا هستیم. این وضعیت حتی در خُردترین مسائل هم وجود دارد؛ مثلا دختر یا خانوادهاش برای خواستگار افاده میکنند، عیب و ایراد میگیرند و شروط عجیب میگذارند تا اینکه دختر ازدواج نمیکند، پیر میشود و در خانه میماند. تصمیمهای سیاسی ما از این جهت مانند مواجهه با خواستگار است؛ اگر به وقتش کار به سرانجام نرسید، دیگر فایدهای ندارد.
*اساسا دولت ما ضعیف است و تنها بخشی از این ضعف در حوزه تصمیمگیری متجلی است.
*واقعیت آن است که در شرایط کنونی، جایگاهها مشخص نیست و هرکس خود را عقل کل مینامد. از طرفی، هرکس خود را به جایی وصل میداند. چندی پیش، متنی منتشر شد که تحلیلهای فرمانده اسبق سپاه [محسن رضایی] پیرامون حمله آمریکا به عراق را دربر میگرفت؛ از قضا همه تحلیلها غلط از آب درآمده بود. زمانی که چنین متنی منتشر میشود، مردم حق دارند از چگونگی مدیریت آقای رضایی در جنگ و جاهای دیگر بپرسند. چنانکه میبینیم، ضعفها به دولت و وزارت خارجه ختم نمیشود و ارادهای هم برای برطرفکردن آنها وجود ندارد.
*در شهرداری دوره نجفی، حراست پیگیر تخلفات دوره قالیباف شد و تشکیل پرونده داد؛ ولی میبینیم به محض آنکه افشانی شهردار شد، فرد پیگیر عزل شد؛ اما افراد پیگیر فساد خط او را پی نگرفتند یا حداقل نپرسیدند چرا او عزل شد؟ حتی اعضای شورا هم از شهردار سؤال نکردند.
*تغییر ادبیات روحانی، مانند دلار جهانگیری است و روحانی نباید به این وضعیت تن بدهد. این را باید تذکر داد و به رئیسجمهور یادآور شد که بانک مرکزی مستقل است و دستورپذیر نیست.
*زمانی که قیمت چهارهزارو 200 تومان اعلام شد، دیدیم در مدت کوتاهی دلار به بالای 10 هزار تومان رسید؛ یعنی ارزش پول کارگر نصف شد. پس براساس یک دستور، از جیب کارگر دزدیدند، اسکناس چاپ کردند تا بدهی کاسپین و ثامنالحجج و امثالهم را تسویه کنند. باید از مراجع استفتا کرد که آیا دولت حق دارد دستور بدهد و از جیب کارگر بزند و بدهی مؤسسات مالی و اعتباری ورشکسته را بپردازد؟ شاید یک مرجع پاسخ مثبت داد.