بررسی پیامدهای فساد در جامعه ایران درگفتوگو باعلیاصغر سعیدی؛ مفاسد خرد عامل فروپاشی انسجام اجتماعی!
به گزارش اقتصادنیوز گزیده این گفتوگو به این شرح است:
*اساس بسیاری از فسادهای خرد و جرائم کوچک بر عقلانیت است. در جرائم خرد مثل دزدیها و رشوههای کوچک ریسک پایین است و افراد در مقابل پذیرش این ریسک کوچک، پاداش کوچکی هم دریافت میکنند. نئوکلاسیکها راه کنترل این فسادها را آزادی اقتصادی و مقرراتزدایی میدانند و نهادگرایان هم بیشتر بر گسترش سازمانهای نظارتی و سلسلهمراتب اداری برای جلوگیری از فساد تاکید دارند. هر کدام از این راهکارها درست است، اما همه اینها بخشی از موضوع است و بخش دیگر آن توجه به ریشههای اجتماعی این جرائم است. در سازمانهای اداری بهویژه در ایران نوعی سازمان اجتماعی هم وجود دارد؛ یعنی در هر سازمان نوعی روابط خاص به وجود میآید.
*طبق نظر ماکس وبر، جامعهشناس معروف، یکی از ویژگیهای اصلی سازمانهای عقلانی و مدرن غیرشخصی کردن امور است، اما در ایران، درست برعکس آنچه ماکس وبر میگوید، از ابتدا و تقریباً از دوره قاجار وقتی سازمانهای اداری را تاسیس کردند، این سازمانها به ملک طلق زمینداران، اربابان و صاحبمنصبان تبدیل شد و به همین سبب نوعی روابط خویشاوندی هم وارد سازمانها شد. در درون سازمانها با توجه به خدماتی که ارائه میدهند، این روابط خویشاوندی باعث نوعی روابط اجتماعی مبتنی بر اعتماد شد که از یکسو ریسک جرائم کوچک را پایین آورد و از سوی دیگر باعث شد افراد به لحاظ اجتماعی، سازمان اداری را بیشتر به صورت ملک شخصی خودشان ببینند تا محلی برای ارائه خدمات عمومی. به نظر میرسد ریشههای اجتماعی اصلی شیوع فساد در ادارههای دولتی در ایران ناشی از همین مسائل است. در عین حال نوع خدمات و ساختار سازمانی هم بر میزان فساد موثر است. مثلاً کارمندان در وزارت دارایی با افراد مختلفی برای مسائل مالی سروکار دارند و ساختار هم طوری طراحی شده که مردم ناچار به مواجهه رودررو با کارمندان هستند. این وضعیت باعث میشود کارمندان از طریق روابط سازمانی که با افراد دارند موقعیتی پیدا کنند که برخی خدمات عمومی را به طوری که گویی مالک آن هستند به فروش برسانند. من حتی شنیدهام که در مواردی، ماموران دارایی به طور صریح نرخ خودشان را هم تعیین میکنند؛ مثلاً وقتی مودی مالیاتی درخواست مشورت میکند، مامور دارایی میگوید من وکیل تو میشوم؛ یعنی سطح نرخ کار غیرقانونی خود را تا این حد بالا میبرند. در شهرداریها هم از گذشته تا امروز وضعیت مشابهی رایج است. در عین حال در برخی سازمانها مثل ثبت احوال که ساختار به صورتی طراحی شده که افراد کمتر به آن مراجعه مستقیم دارند و بسیاری از کارها از طریق دفاتر واسطهای صورت میگیرد، امکان فساد، دزدی و رشوه بسیار کمتر است. به خاطر اهمیت ساختار ادارات است که در بسیاری از کشورهای توسعهیافته هیچ نوع برخوردی بین مودی مالیاتی و مامور مالیاتی صورت نمیگیرد و مودیان مالیاتی، حسابداران و ماموران مالیاتی هیچ وقت همدیگر را نمیبینند. آنها ساختار دارایی را طوری طراحی کردهاند که تا اندازه ممکن رشوه کاهش پیدا کند چون این درک را دارند که برخوردهای رودررو در سازمانهای اداری باعث میشود کالای عمومی به انحای مختلف برای کارمندان به نوعی کالای خصوصی قابل فروش تبدیل شود.
*ارتکاب جرائم کوچک تا اندازه زیادی به موقعیت اجتماعی افراد وابسته است. افرادی که منزلت اجتماعی پایینتری دارند بیشتر مرتکب این جرائم میشوند. البته پایین بودن منزلت اجتماعی لزوماً ناشی از فقر افراد نیست. ممکن است افرادی باشند که درآمدشان کمتر باشد، ولی منزلت اجتماعی بالایی داشته باشند و برعکس. دزدیهایی مثل سرقت ادوات ریلی و کابل برق تا حدودی سازمانیافته است، اما مواردی مثل کمفروشی و دزدیهای کوچک دیگر، مورد به مورد با هم فرق دارند. دزدیهایی که از فروشگاههای بزرگ میشود بیشتر ناشی از رفتارهای خانوادگی و آموزشهایی است که از کودکی به افراد داده میشود و تا حدود زیادی هم ناشی از جایگاه اجتماعی افراد است. اگر فردی جایگاه اجتماعی بالایی داشته باشد، همین جایگاه اجتماعی برای او نوعی هنجار میسازد که مانع ارتکاب چنین جرائمی میشود. البته رفتارهای خانوادگی، آموزش، فرآیند اجتماعی شدن و هنجارها عموماً به عنوان ریشه ارتکاب این نوع جرائم ذکر میشود.
*نکته دیگر این است که جامعهشناسان مصرف دزدیهایی را که از فروشگاههای بزرگ میشود، ناشی از بزرگ و پیچیده بودن جوامع میدانند. مثلاً در گذشته در محلهها کمتر دزدی میشد چون افراد همدیگر را میشناختند. چند وقت پیش در انگلستان یکی از کشیشها گفته بود دزدی کردن افراد از فروشگاههای بزرگ و مراکز خرید هیچ اشکالی ندارد. وقتی با او مصاحبه کردند گفت به نظر من یکی از علل به هم خوردن روابط همسایگی و دوستی و از بین رفتن محلهها همین فروشگاههای بزرگ است، من قبلاً وقتی از کلیسا بیرون میآمدم و به قصابی یا خواربارفروشی میرفتم، همه را میشناختم، ولی الان که به فروشگاههای بزرگ میروم هیچکس را نمیشناسم. آن کشیش فروشگاههای بزرگ را عامل غریبگی میدید. اما در واقع ناشناس بودن یا غریبگی میتواند یکی از دلایل اجتماعی شیوع جرائم خرد باشد. بسیاری از این جرائم ناشی از بزرگ بودن جوامع است که در آنها افراد بیشتر احساس غریبگی میکنند. مراکز خرید هم در مقایسه با مغازههای کوچک سنتی و محلی حالت غریبگی بیشتری ایجاد میکنند. البته جامعهشناسان ویژگیهای مثبت زیادی هم برای این مراکز خرید و فروشگاههای بزرگ در نظر میگیرند و این طور نیست که فقط عواقب منفی داشته باشند. ویژگیهای خوب دیگری هم که دارند این است که مثلاً افراد به ویژه زنان در این مراکز با آزادی بیشتری خرید و رفتوآمد میکنند. حتی اقشار فقیر هم میتوانند راحت در این فروشگاهها رفت و آمد کنند حتی اگر نتوانند خرید چندانی داشته باشند. اما به هر حال پیامدهای منفی هم دارند. کش رفتن اجناس از فروشگاه (shoplifting) پدیدهای است که با فروشگاهها به وجود آمده است. این دزدیها را هم با نظارت دوربینهای مداربسته کاهش میدهند یا از بین میبرند یا حتی میگویند این هم بخشی از جامعه است که باید آن را بپذیریم.
*پیچیده شدن جوامع و افزایش غریبگی باعث شده است تشخص افراد از بین برود؛ مشخص نیست چه کسی از چه خانوادهای است، چه جایگاهی در محله دارد و چه منزلتی دارد. امروز ما در جوامع بزرگ، جایگاه را صرفاً با نحوه مصرفشان شناسایی میکنیم. حتی ممکن است کسانی که مرتکب دزدیهای کوچک از فروشگاه میشوند از خانوادههای سرشناسی باشند، ولی چون در محیط بزرگ شناخته نمیشوند، دزدی هم میکنند.
*ضربالمثل «تخممرغدزد شتردزد میشود» به خوبی بخشی از اهمیت جرائم کوچک را نشان میدهد. من در خاطرات کودکی افراد زیادی حتی چهرههای شاخص روایتهایی از شدت تنبیه والدین برای خلافهای خیلی کوچک شنیدهام مثلاً به خاطر دزدیدن یک آدامس پشت دست بچه را داغ میکردند. این در فرهنگ ما نهادینه شده بود که فردی که در کودکی یک خلاف کوچک انجام میدهد، ممکن است وقتی به جایگاه بالایی برسد، خلاف کردن برایش عادی باشد. بخشی از اهمیت مقابله با این فسادهای کوچک همین است. البته عرضه پستهای مهم خیلی محدود است، ولی به هر حال ممکن است افرادی هم که مرتکب فسادهای کوچک میشوند، به مناصب بالا برسند و در این صورت به این سبب که این فسادها برایشان به نوعی هنجار تبدیل شده، در آن مناصب بالا، دست به دزدیهای خیلی بزرگ هم بزنند. البته باید ریشهیابی کرد که کسانی که به فسادهای بزرگ مشغولاند، فساد را از چه مرحلهای شروع کردهاند، ولی به نظر میرسد در بسیاری موارد افراد از فسادهای کوچک شروع میکنند تا به فسادهای بزرگ میرسند. از سوی دیگر فسادهای بزرگ قبح فسادهای کوچک را هم از بین میبرد. به همین علت باید بر فسادهای بزرگ هم تمرکز بیشتری داشت.
*شیوع فسادهای کوچک اداری نوع خاصی از رابطه را هم به وجود میآورد. مثلاً الان افراد خیلی راحت با این جمله که «شیرینیات را میدهم» ارتشا را به یک مساله خصوصی تقلیل میدهند و قبح این فساد را کاملاً از بین میبرند. امروز هیچکس وقتی رشوه میدهد یا میگیرد، از کلمه «رشوه» استفاده نمیکند. حتی اخیراً در سریالهای تلویزیونی هم از کلمه «شیرینی» به جای «رشوه» استفاده میکنند. البته ممکن است جایی واقعاً شیرینی یا انعام مطرح باشد، اما باید توجه کرد که برای ارائه چه خدمتی درخواست شیرینی مطرح میشود؛ اگر خدمت در مالکیت خصوصی فردی باشد، میتوان شیرینی یا انعام داد، اما اگر آن خدمت از اموال عمومی باشد و آن کارمند ناظر آن، دادن و گرفتن رشوه به معنای تبدیل کالای عمومی به کالای خصوصی است که هم در سطح خرد و هم در سطح کلان تبعات بسیار زیانباری دارد.
*یکی از مشکلات ما این است که در بسیاری از وزارتخانهها کالای عمومی را که باید در اختیار همگان قرار گیرد و مصرف یک نفر نباید مانع مصرف دیگران شود، به کالای خصوصی تبدیل میکنند. مایکل سندل، فیلسوف آمریکایی معروف، این موضوع را مطرح میکند که ارائه خدمات ویژه در بخش خصوصی و عرضه کالاها و خدمات عمومی اشکالی ندارد، ولی امروز در بسیاری موارد میبینیم که یک کالای عمومی که باید در اختیار همه باشد به طور خاص در اختیار برخی افراد قرار میگیرد. یعنی تقریباً اقتصاد بازار را که بر مالکیت خصوصی تاکید دارد، به سطح جامعه بازار میبرند و همهچیز را پولی میکنند.
*ماکس وبر از برقراری روابط غیررسمی درونسازمانی به عنوان یکی از مشکلات سازمانهای اداری نام میبرد که جلو عقلانیت سازمانی را میگیرد. به نظر میرسد هر قدر رابطه غیررسمی درونسازمانی قویتر باشد، رابطه اعتماد درونسازمانی بالاتر میرود و امکان وقوع تخلفات بیشتر میشود. بر این استدلال از این جهت تاکید میکنم که اقتصاددانان نهادگرا به این جنبه توجه نمیکنند که خود سازمان هم اگرچه ممکن است وقتی تاسیس شود، نوع سلسلهمراتب جلو جرم، سوءاستفاده و اختلاس را بگیرد، ولی آفت سازمان در واقع آن روابط شبکهای است که در آن به وجود میآید. هرقدر این روابط شبکهای درون سازمان زیادتر باشد، روابط شخصی شکل میگیرد و این روابط شخصی است که میزان اعتماد خدمتگیرنده یا ارباب رجوع را کمتر میکند. وقتی وارد سازمانی میشوید که میدانید روابط افراد در آن خیلی قوی است و نمیتوانید به بخش یا فردی مراجعه کنید که مستقل باشد، کمتر به آن سازمان اعتماد میکنید. وقتی به ادارات دولتی مراجعه میکنید، در مواردی ماموران سازمان میگویند پشت سر شما دوربین هست که میتواند به این معنی باشد که به ارباب رجوع هشدار میدهند اگر میخواهد برای انجام کارش رشوه بپردازد، مواظب دوربین باشد، وگرنه نیازی به تذکر درباره دوربین نیست. این نوع نظارت مستقل است که از بالا انجام میشود، نه اینکه این راه بدی باشد برای کنترل، ولی نظارت دوربینی زیاد کاربرد ندارد. راههای دیگری هم هست؛ مهمترین موضوع این است که کاری کنیم که روابط غیررسمی به روابط رسمی تبدیل شود تا روابط شخصی را غیرشخصی کند. در غیر این صورت هر کاری بکنید این نوع روابط اقتدار سازمانی را از بین میبرد یا تضعیف میکند. هرچه هم از بالا بخشنامه صادر کنید، آن بخشنامهها نادیده گرفته میشود.
*شیوع مفاسد خرد انسجام اجتماعی را بهشدت کاهش میدهد. عموماً رفتارهای ناعادلانه و تبعیضآمیز انسجام اجتماعی را کاهش میدهد. فسادهای خرد در سازمانها نیز از این جهت انسجام اجتماعی را کاهش میدهد که باعث رفتارهای تبعیضآمیزی نسبت به افراد مختلف میشوند. وقتی ارائه خدمات منوط به دریافت رشوه میشود، افرادی که توان پرداخت رشوه را ندارند یا اینکه حاضر به پرداخت رشوه نیستند و چنین رفتارهایی را برنمیتابند، از دریافت خدمات محروم میشوند. رواج روابط شخصی در سازمانها باعث میشود نوع رفتارها با ارباب رجوع هم شخصی شود. یکی از مشخصترین نمودهای رواج رفتار تبعیضآمیز ناشی از شخصی شدن روابط در سازمانها این است که در موارد مختلف میبینیم هر کسی که میخواهد برای کاری به سازمانهایی مراجعه کند که ارتشا در آنها زیاد است، قبل از رفتن از دوستانش میپرسد در فلان سازمان آشنا دارند یا نه. این نشان میدهد که افراد احساس میکنند برای انجام کارشان در آن سازمان باید رابطه شخصی برقرار کنند. چون این رابطه در دسترس همگان نیست، به معنای رواج تبعیض است و رواج تبعیض هم باعث کاهش انسجام اجتماعی میشود.
*تعداد فسادهای خرد در مقایسه با فسادهای کلان خیلی بیشتر است و در بسیاری موارد حتی میتوان گفت به صورت هنجار درآمده است، یعنی افراد طوری رفتار میکنند که گویی فساد بخشی از روال عادی کار است و باید انجام شود. این موضوع ناشی از استمرار و تعداد بالای موارد فساد خرد است. از جهت دیگر تعدد کسانی که درگیر این فساد هستند و نوع روابط و شبکههایی که باعث گسترش فساد شدهاند، باعث میشوند کنترل فساد بسیار سختتر شود. به همین علت است که کشورهای توسعهیافته تدابیر خاصی برای جلوگیری از فسادهای خرد اتخاذ میکنند. البته مجازات مفسدان بخشی از این تدابیر است، اما علاوه بر این، راههایی برای از بین بردن این شبکهها در سازمانها پیدا کردهاند از جمله در تنظیم شیوه استخدام؛ در بسیاری از کشورها غیرممکن است دو نفر در وزارت دارایی با هم خویشاوند باشند. حتی تدابیری برای استخدام افرادی از شهرها و مناطق مختلف دارند و در گزینش کارمندان روی این موارد تمرکز میکنند. علاوه بر این، برای جلوگیری از فساد دورههای آموزشی تشکیل میدهند و به چرخش سازمانی توجه میکنند که در این زمینه موثر است. *مکانیسمهای متعددی برای جلوگیری از فسادهای خرد طراحی کردهاند و اینطور نیست که منتظر بمانند تا یک فرد شکایت کند. در سازمانهای ما حتی در مواجهه با شکایتهای فردی از مصداقهای فساد هم معمولاً رهبران سازمانی عکسالعمل درستی نشان نمیدهند چون خودشان هم ممکن است درگیر فساد باشند و شواهدی از این فساد در سازمان موجود باشد. این مساله حتی در دانشگاه هم دیده میشود؛ در موارد بسیاری وقتی تقلب علمی استادی افشا میشود، دانشگاه عکسالعمل نشان نمیدهد. یکی از دلایل این موضوع برقرار بودن روابط شخصی و دوستی در دانشگاه است و دیگر اینکه فرد تصمیمگیرنده خود درگیر مورد دیگری از تقلب است و چون نگران افشای تقلب خود است، میلی به برخورد با تقلب همکارانش ندارد.