شعارهای معترضان نشان داد که مساله فقط بنزین نیست/با تعریف بسته حمایتی سرمایه اجتماعی دولت ترمیم نمیشود/شناسایی ثروتمندان نشدنی است، باید اقشار کمدرآمد را شناسایی کرد/سرمایه اجتماعی حاکمان بسیار کاهش یافته است
به گزارش اقتصادنیوز گزیده این گفتوگو به این شرح است:
*به نظر من در رابطه دولت و مردم، مساله اصلی سرمایه اجتماعی است. چنانچه مردم به دولت اعتماد داشته باشند، حتی اگر تصمیمات دولت را برخلاف میل خود ببینند، با صبر و تحمل با دولت همراهی و همکاری میکنند. در غیر این صورت، هم حکومت کردن برای حکمرانان مشکل میشود و هم تحمل زندگی اجتماعی برای مردمی که با دولتی سروکار دارند که سرمایه اجتماعی ندارد و مردم به حرفهایش اعتماد ندارند. البته منظور من از دولت، قوه مجریه نیست و دولت را به معنای عام کلمه یعنی طبقه سیاسی حاکم و مجموعه قوای حاکمیتی به کار میبرم.
*مشکلی که ما در سالهای اخیر، بهخصوص در دو سه سال گذشته با آن مواجه بودهایم، این است که به نظر میرسد دولت بخش زیادی از سرمایه اجتماعی خود را از دست داده است.دلایل مختلفی برای این اتفاق وجود دارد. اولاً وعدههای دولت عملی نشده، ثانیاً گزارشهای متعددی از فساد در ارکان مختلف منتشر شده و ثالثاً تصمیمگیریهای دولت برای مردم توجیهپذیر نبوده است. ضمن اینکه وقتی مردم میبینند نرخ ارز ظرف مدت کوتاهی سه تا چهار برابر میشود یا قیمت بنزین یکباره به سه برابر افزایش مییابد، به این نتیجه میرسند که تدبیر خوبی بر نظام تصمیمگیری حکمفرما نیست.اشکالات نظام تدبیر به سرمایه اجتماعی لطمه میزند و ترمیم آن ضرورت دارد. البته مسائل فنی مربوط به چگونگی تعیین نرخ ارز، قیمت بنزین و سایر حاملهای انرژی و امثال آن هم در جای خود باید مورد بحث کارشناسی قرار گیرد، ولی نباید فقط به بحث کارشناسی اکتفا کرد و توجه به افکار عمومی را فراموش کرد.
*اگر دولت بالاترین توان کارشناسی را هم به خدمت بگیرد، اما نتواند مردم را قانع کند و احساس مردم این باشد که تصمیمات غلطی به زیان آنها گرفته شده، مشکل ایجاد میشود. مردم باید بحثهای کارشناسی را بشنوند و درک کنند تا با نتایج آن همراه شوند. این هنر حکومتداری است.
*به نظر من عکسالعمل خشمگینانه گروهی از مردم نسبت به تصمیم دولت درباره تغییر قیمت بنزین به این معنا نیست که آنها صرفاً از گران شدن بنزین ناراحت هستند یا هزینهای که به آنها تحمیل شده باید به نوعی جبران شود. البته گرانی بنزین در عصبانیت آنها نقش دارد، ولی تنها مساله نیست و به نظر من مهمترین مساله هم نیست. علت عصبانیت مردم مجموعه رفتارهایی است که از دولت و حاکمیت میبینند، نه صرف یک کار. این سادهانگاری است که نارضایتی مردم را به گرانی بنزین تقلیل دهیم؛ چنین تصوری همانند تصورات حاکم بر بدنه کارشناسی سازمان برنامه و بودجه است که میخواستند -و هنوز هم میخواهند- همه مسائل مردم را با چند سبد و بسته کالایی حل کنند. معلوم است که این افراد اصلاً داستان را نفهمیدهاند. به نظر من اگر مردم ناراحت و عصبانی هستند، به خاطر آن است که احساس میکنند در ماجرای تصمیم اخیر به آنها توهین شده است. یعنی این تصمیم به شکلی گرفته شده که گویا دولت به مردم اعتماد ندارد. دولتمردان قبل از اعلام تصمیم اخیر، حرفهای دیگری میزدند، اما یکباره تصمیمی کاملاً خلاف جهت آن صحبتها گرفتند. این یک رفتار توهینآمیز برای مردم است و به سرمایه اجتماعی دولت لطمه میزند. دولتمردان باید متوجه باشند که با تعریف بسته حمایتی و یارانه و سیاستهای جبرانی مالی نمیتوانند این سرمایه اجتماعی را ترمیم کنند و مساله به نوع دیگری ادامه پیدا خواهد کرد. مجموعه حکومتی ما باید به فکر بازسازی رابطه خود با مردم باشد و اعتمادی را که لطمه دیده، ترمیم کند. این اعتماد ترمیم نخواهد شد، مگر آنکه در درجه اول قوای حکومتی ما به جای اینکه دائماً در حال افشای یکدیگر باشند، از خود همدلی و یکپارچگی نشان دهند. متاسفانه سیگنالهایی که به جامعه داده میشود این تصور را ایجاد میکند که گویا در داخل ارگانهای حکومتی اختلافات و تضاد منافع جدی وجود دارد. اگر مردم احساس کنند که حکمرانان در درون خود دچار تضاد اندیشه و فکر شدهاند، نمیتوانند مسائلشان را حل کنند و هر روز علیه یکدیگر افشاگری میکنند، اعتماد آنها به نظام سیاسی لطمه میبیند و عصبانیتشان افزایش مییابد.
*حتی در موضوع مبارزه با فساد که در ماههای اخیر مورد تاکید فراوان بوده، به نظر میرسد هنوز تمام قوای حکومتی یکدل نشدهاند و حرف واحدی نمیزنند. وقتی یک عده فسادهایی را افشا میکنند، عده دیگر میگویند: «این کافی نیست. فسادهای دیگری هم هست که باید گفته شود.» اینها سیگنالهایی است که به مردم این تصور را میدهد که در درون حکومت توافقی وجود ندارد و مهمتر از آن گویا حاکمان به مردم اعتماد ندارند و گروهها و جناحهای سیاسی میخواهند سر مردم کلاه بگذارند. متاسفانه این احساسی است که ارگانهای حکومتی به مردم القا کردهاند و این باید ترمیم شود.
*دولتمردان باید متوجه باشند که عصبانیت مردم تنها یک وجه ندارد. افزایش قیمت بنزین جرقه خشم و عصبانیت مردم را زده و بهانه اعتراض آنها شده، اما نارضایتی محدود به این مساله نیست و جنبههای مختلفی دارد. اگر دولتمردان به شعارهای معترضان در روزهای اخیر توجه کنند، به این واقعیت پی میبرند که مساله مردم فقط بنزین نیست.
*همین هفته گذشته وقتی اعتراضاتی در کشور رخ داد، شبکه اینترنت و امکان ارتباط با خارج با محدودیتهای جدی مواجه شد. ممکن است گفته شود این یک ضرورت امنیتی بوده است. ما متخصص مسائل امنیتی نیستیم و راجع به آن اظهارنظر نمیکنیم، اما سوالمان این است که مبانی عقلانی این تصمیمگیری چیست و تا چه زمانی میتواند ادامه پیدا کند؟ نباید فراموش کرد که نتیجه چنین تصمیماتی میتواند راضی کردن یا عصبانی کردن مردم باشد. شاید مردم بپذیرند که بنا به دلایل امنیتی، طی مدتی کوتاه و معقول، کنترلهایی روی اینترنت اعمال شود، ولی اگر این کار طولانی شود... .
* تلگرام، مثال خوبی است. از یک طرف این اپلیکیشن فیلتر شد، از طرف دیگر ویپیانهای متعدد در اختیار مردم گذاشته شد تا از سد فیلترینگ بگذرند و از تلگرام استفاده کنند. این کار چه معنایی دارد؟ غیر از اینکه مردم را عصبانی و ناراضی کند، چه فایدهای بر آن مترتب است؟ مردم احساس میکنند یک عده این وسط در حال سوءاستفاده هستند؛ یعنی میخواهند ویپیانهایشان را بفروشند، اما برای این کار مصلحت ملی را بهانه میکنند. واقعیت این است که آنچه اینجا لطمه میخورد، سرمایه اجتماعی و حیثیت حکومت است. دولتمردان باید به این مساله توجه کنند و مردم را صغیر تصور نکنند.
*راجع به یارانهها، اقتصاددانان و کارشناسان از ابتدای دولت اول حسن روحانی در سال 92 تاکید میکردند که این یارانهها نباید عمومی باشد. برای اینکه یارانه به دست افراد مستحق برسد، باید از حالت عمومی خارج شود و با شناسایی اقشار آسیبپذیر به آنها پرداخت شود. ما شش سال است که این حرف را میزنیم. بارها و بارها گفتهایم شناسایی ثروتمندان نشدنی است، باید اقشار آسیبپذیر و کمدرآمد را شناسایی کرد و کار کارشناسی را روی آنها متمرکز کرد. الان هم اگر منابعی ایجاد میشود، باید به آنها اختصاص داد، نه به عموم مردم یا ثروتمندان. اما گوش شنوایی در کار نیست و حتی حالا هم به نظر میرسد در حال تکرار همان روشهای قبلی هستند. متاسفانه مجموعه بدنه دولت در این سالها به حرف اقتصاددانان گوش نداده و امروز در حال پرداخت تاوان و هزینه آن است.