خرید ارز بهصرفه نیست
به گزارش اقتصادنیوز، درست است که نقدینگی از لحاظ اسمی افزایش پیدا کرده است، ولی تمام پولهایی که در حال حاضر در حسابهای سپرده است، زور کمتری را نسبت به تمام پولهایی دارد که قبل از جهش ارزی در حسابهای سپرده بود. نقدینگی کنونی جنس کمتری میتواند خریداری کند. ما کشور تورمزدهای هستیم و نقدینگی هم در حال افزایش است؛ بااینحال جهشی در سال 97 اتفاق افتاد و حبابی تخلیه شد. این به معنای آن نیست که این حباب دوباره پر نمیشود؛ اگر در یک مسیر دوباره اصرار بر ثابت نگهداشتن قیمت ارز کنیم، بار دیگر حباب ایجاد خواهد شد. بااینحال مشاهده نمیشود که اصراری بر نگه داشتن ارز در یک قیمت ثابت وجود داشته باشد.
از آنسو، در حالی که همین دو سال پیش یعنی در سال 97، قیمت دلار جهش بلندی را تجربه کرد، نمیتوان انتظار داشت که قیمت بلافاصله یک جهش شدید دیگر را تجربه کند. سال 96، قدرت خرید نقدینگی در مقایسه با الان بسیار زیاد بوده است؛ فرض کنید نقدینگی از سال 96، حدود 60 درصد افزایش پیدا کرده باشد، در مقایسه دلار بالای 300 درصد رشد یافته است و با چنین جهشی، قدرت خرید نقدینگی را پایین آورده است. در واقع این پول دیگر بهاندازه گذشته نمیتواند در سمت بازار ارز تغییرات ایجاد کند و سمت تقاضا قدرت پیشین را ندارد. البته سمت عرضه ارز هم در این بازه زمانی ضعیف شده است و اگر هم بازار در معرض شوکی قرار داشته باشد، از سمت همین عرضه خواهد بود.
بااینحال، از آنجا که نقدینگی قدرت گذشته را ندارد، تصور وقوع شوکهایی بهاندازه سال 97 کمی دور از ذهن است. در حال حاضر، بسیاری از شرکتها و اشخاص توانایی خرید جدی دلار را ندارند. باید این مساله را در نظر گرفت که تنها دلار رشد پیدا نکرده است و سایر مخارج زندگی هم در این مدت افزایش یافته است و همین مساله هم قدرت خرید افراد را پایینتر میآورد. این مساله برای سکه و طلا هم وجود دارد و آنها هم رشد زیادی را تجربه کردهاند و نقدینگی نمیتواند آنها را دچار تغییرات شدیدی کند. البته بازار سکه و طلا بهواسطه افزایش احتمالی اونس طلا میتوانند در معرض افزایش بیشتری در مقایسه با دلار باشند.
در کنار این باید در نظر گرفت که بانک مرکزی هم قیمت دلار را حبس نکرده است و میتوان گفت که حداقل این ارز هم متناسب با نرخ تورم تا حدی حرکت کرده است. اگر همین الان در بازار حضور پیدا کنیم، متوجه تغییرات محسوس در سمت خریداران و کاهش حضور آنها در بازار میشویم؛ در واقع قیمت بهاندازهای رشد کرده است که دیگر تقاضای سرمایهگذاری چندانی برای آن در این قیمتهای بالا وجود ندارد. البته شاید رفتار عادتی هم وجود داشته باشد؛ یعنی آسیبهایی که به ارزش پول ملی خورده است، باعث شود، بار دیگر افراد نقدینگیای را که برایشان باقی مانده است در همین قیمتها وارد بازار ارز و طلا کنند. بااینحال همه میدانیم که قدرت خرید نقدینگی دیگر بهاندازه سابق نیست.
تغییراتی در بازار رخ داده است و اثر آنها بر بازار مشخص شده است؛ نمیتوان منکر اثر کرونا و بسته شدن مرزها بر بازار ارز شد؛ مراودات تجاری بسیار جدی با همسایگان خود داشتهایم و سمت ارزآوری در ماههای اخیر تضعیف شد؛ بااینحال، این مسائل تنها اختلالات مقطعی هستند و نمیتوانند تبدیل به یک روند شوند. زمانی میتوانیم انتظار داشته باشیم که در روند بلندمدت تغییر خاصی ایجاد شود که همزمان با افزایش نقدینگی، تغییر خاصی در سمت قیمت دلار رخ ندهد و حباب شکل بگیرد.
آواری دو سال قبل بر سر بازار فرو ریخت؛ برای اینکه قیمت یکبار دیگر افزایش جدی را تجربه کند، نیاز است که دوباره ساختمان نقدینگی ساخته شود. در واقع نقدینگی تا تجهیز نشود و قدرت خرید جدی ایجاد نکند، نمیتواند بازار ارز را در معرض فشار جدی خود قرار دهد. در فاصله سالهای 92 تا 96، نقدینگی افزایش خیرهکننده سهبرابری داشت، ولی در آنسو در بازار ارز هیچ اتفاقی برای دلار نیفتاده بود. در نتیجه این مساله موجب شد که به یکباره نقدینگی قویشده به بازار هجوم بیاورد و حباب دلار را بشکند. در سالهای اخیر چنین اتفاقی رخ نداده است و حداقل دلار هم به افزایشهای نقدینگی تا حدی پاسخ داده است.
در نتیجه نقدینگی قدرتی مانند سالهای 96 و 97 ندارد. تا زمانی که چنین مسالهای وجود دارد، هر عاملی را که موجب افزایش قیمت دلار میشود میتوان فصلی، موضعی و زودگذر تلقی کرد؛ چرا که میتوانند تغییراتی را در قیمت ایجاد کنند، ولی نمیتوانند یک روند بلندمدت را شکل دهند. دلیل این مساله هم آن است که نمیتواند افراد را بهصورت سیستماتیک خریدار کند.
البته سمت عرضه تضعیف شده است، ولی به محض اینکه کمی اوضاع به حالت سابق بازگردد، این مساله نیز اثرگذاری کمتری خواهد داشت. در بازار سهام نیز انتظاراتی شکل گرفته است که دلار به بالای 20 هزار تومان حرکت کند و سهم آنها را ارزشمند کند. ولی در بازار سهام هم افراد بسیار سهم خریدهاند و منتظر نقطه مناسبی برای فروش هستند. عدهای که سهمهای زیادی خریدهاند، مجبور به فروش خواهند شد، چرا که دیگر توان خرید بیشتر ندارند.
هر زمان بازاری طرفدار زیادی پیدا میکند، میتوان گفت که فروشندههای زیادی پیدا کرده است؛ همین الان اگر وارد یک گروه بورسی شوید و بگویید این سهم بیش از ارزش واقعیاش، معامله میشود، افراد زیادی ناراحت میشوند؛ دلیل مهم این ناراحتی آن است که همه سهم دارند و خواهان فروش هستند. یک خریدار واقعی که از پایین آمدن قیمت ناخشنود نمیشود.
البته یک اتفاق بد افتاده است و آن این است که رئیسجمهور در مورد شاخص اخیراً صحبت کرده است، همانطور که قبلتر در مورد ارز صحبت کرده بود. البته بین شاخص و ارز تفاوت وجود دارد.
ارز، پولی است که ما چاپ نمیکنیم ولی پول مربوط به بازار سرمایه را میتوانیم چاپ کنیم؛ در واقع زمانی که رئیسجمهور گفته است ما مراقب بازار سرمایه هستیم، میتوان چنین برداشت کرد که با تحمیل هزینههای زیاد به کل اقتصاد، ممکن است سعی شود از ریزش شاخص جلوگیری شود. شاخص کل بورس در سالهای اخیر نزدیک به 10 برابر تقویت شده است و در شرایط کنونی حمایت از آن و مداخله در بازار مشخص نیست که چه دلیلی دارد.
تحلیلی از میثم رادپور، تحلیلگر اقتصاد در تجارت فردا