آغاز عصر غافلگیری؟
چهارشنبه، تمام جهانیان روز خود را با شگفتی ترامپ آغاز کردند؛ شگفتیای که نهتنها سیاستمداران، بلکه معاملهگران بازارهای گوناگون را نیز به واکنش واداشت. نظرسنجیهایی که پس از اعلام مجرمانه نبودن اقدامات کلینتون در رابطه با ایمیلهای محرمانه منتشر شد، نشان میداد که بانوی اول و وزیر خارجه پیشین ایالاتمتحده، رئیس 4 سال آینده «کاخ سفید» خواهد بود؛ اما حتی بازارها که به تیزبینی شهرهاند هم روی بازنده انتخابات شرطبندی کرده بودند. بازارهای جهان چنان از پیروزی کلینتون مطمئن بودند که حتی به انتظار نتیجه انتخابات ننشستند و دوشنبه به خیال انتخاب اولین رئیسجمهوری زن آمریکا بهعنوان چهل و پنجمین رئیسجمهوری نوسان کردند. در این روز شاخصهای سهام و دلار اوج گرفتند و پناهگاههای سرمایه چون طلا و فرانک سوئیس و ین ژاپن ارزان شدند. با آغاز انتخابات، بازارها حالتی انتظاری-احتیاطی به خود گرفتند؛ اما باز هم خبری از ظن به پیروزی ترامپ نبود تا واکنشهای چهارشنبه شدید باشد.
صبح چهارشنبه به وقت تهران مشخص شد که میلیاردر جنجالی نیویورک که موضع گیریهایش در جریان رقابتهای انتخابات بارها خبرساز شده بود، از ژانویه 2017 ارشدترین سیاستگذار بانفوذترین ابرقدرت جهان است. به این ترتیب سیل واکنشهای سیاسی آغاز شد؛ اما پیش از آن بازارها بودند که توفانی شدند. مانند همیشه همه چیز از آسیا آغاز شد؛ جایی که بورسها سقوط و ارزهای محلی با هراس از تحت تاثیر قرار گرفتن پیمانهای تجارت آزاد افت کردند. بعد نوبت اروپا شد تا 4 درصد از ارزش سهامهای قاره از دست برود. همزمان دلار آمریکا به طرز قابلتوجهی تضعیف شد. از آن سو، سرمایههای پناهگاه خیز گرفتند؛ همسو با رشد ارزش فرانک و ین، اونس طلا بیشترین رشد خود از زمان «برگزیت» را تجربه کرد. روندهای اکثر بازارها از میانه روز تعدیل شد؛ اما حالت غافلگیری ادامه دارد.
سختن گفتن از عصر غافلگیری عجیب نیست؛ چراکه اکنون فردی در «دفتر بیضی» کاخ سفید مینشیند که هیچ سابقه سیاسیای ندارد، کسی که هر سخنرانی یا موضعگیری رسمی یا غیررسمیاش میتواند موج تازهای از تحولات را رقم بزند. اینها یعنی پدیده غیرقابل پیشبینی ترامپ هنوز به روندسازی ادامه دارد.
با این همه، بعضی بر این باورند که شوک چهارشنبه، تداوم نخواهد یافت. بازگشت بازارهای جهان پس از ایراد سخنرانی پیروزی ترامپ از امیدهای این دسته از کارشناسان است. ترامپ در نخستین سخنرانی خود پس از پیروزی در انتخابات برخلاف همیشه لحنی آرام داشت و وعده داد رئیسجمهور همه آمریکاییها باشد. با این موضعگیری، شاخصهای بورس و دلار از کف روزانه خود بالا آمدند و تقاضای سرمایههای امن کاهش یافت. اما نکته این است که هنوز برای صدور حکم بسیار زود است. دانستن اینکه انتخاب ترامپ آغاز عصر غافلگیری است یا آغاز دورهای تازه که تنها شروعش توفانی بود، نیازمند گذر زمان است.
یکی از مهمترین دلایل پیروزی ترامپ کسب آرای خاکستری بود. در واقع هیلاری کلینتون بیشتر ایالتهای مرددی را که باراک اوباما در سال 2012 در آن پیروز شده بود، به حریف جمهوریخواه خود واگذار کرد. ایالت «نیوهمپشایر» که در سال 2012، باراک اوباما را بهعنوان نامزد مورد علاقه خود برگزیده بود، در سال 2016 تعداد 4 رای الکترال خود را به دونالد ترامپ داد. شکست کلینتون در «پنسیلوانیا»- جایی که بهطور سنتی آرای دموکرات دارد- از این هم تلختر بود. علت دیگر پیروزی ترامپ شکلگیری جنبش سفیدها در جریان رقابتهای انتخاباتی بود؛ سفیدپوستهایی که طرفدار طرحهای ایزوله سازی آمریکا از سوی ترامپ هستند. به گفته کارشناسان، یقه آبیها، به این دلیل از ترامپ حمایت کردند که وی بارها در سخنرانیهای خود گفت حضور مهاجران و پناهجویان موقعیت شغلی آمریکاییها را به خطر میاندازد. بر اساس نظرسنجیهای انجام شده سفیدپوستهایی که از تحصیلات پایینتری برخوردارند، عمدتا طرفدار ترامپ بودند.
اما به جز دلایل انتخاباتی پیروزی ترامپ باید علل ظهور چنین پدیدهای را هم در جامعه آمریکا بررسی کرد. ترامپ را باید پس از جورج واشنگتن دومین رئیسجمهور غیرحزبی در آمریکا خواند. او اگر چه نام و عنوان نامزدی حزب محافظهکاران را با خود یدک میکشید، اما تمام قرائن و شواهد حاکی از آن است که او از کمترین حمایت لازم از سوی ساختار و تشکیلات حزبی برخوردار بوده است. حتی باید تاکید کرد که محافظهکاران تمام تلاش خود را چه در دوره مقدماتی و چه پس از آن برای کنارهگیری ترامپ از دور رقابتهای انتخاباتی معطوف کردند، اما چنین سنگاندازی برای میلیاردر نیویورکی نقطه ضعف نبود و او را از چشم تودههای مردم نمیانداخت. او در زمانهای خود را نامزد انتخابات کرده بود که جهان غرب با پدیدهای به نام جنبشهای ضدحزب مواجه شده است. ویژگی و خصلت این جنبشها بیزاری و ضدیت با مراکز متعارف قدرت و مخالفت با وضع موجود است. از طرف دیگر اگر تئوری ماکس وبر درباره جنبشهای کاریزماتیک سالها و دهههای گذشته مصداق خود را در کشورهای جهان سوم و در حال توسعه بهدلیل ضعف عقلانیت نهادی و سازمانها و تشکلهای اجتماعی و سیاسی میدید، اینبار انتخابات آمریکا در قلب سرمایهداری میزبان تز وبر است. گویا آمریکا هم همچون کوبا و آمریکایلاتین به کاسترو و چگوارا نیازمند است تا این فرشته نجات به اوضاع بههم ریخته ایالاتمتحده سر و سامان دهد، آنهم در هنگامهای که حال طبقه متوسط در آمریکا اصلا خوش نیست.